نام کتاب : پر نویسنده : شارلوت مري ماتیسن
فصل اول
صورتش جوان و جذاب بود!کمتر زنی بود که او را زشت بپندارد! در چشمانش حالتی موج میزد که او را یک انسان
خوشبخت نشان میداد.او بنا به راي دادگاه به سه سال حبس با کار مداوم محکوم شده بود.هر کس دیگري بجاي او بود
خشمگین و ناراحت به نظر میرسید اما او چهره ارام و متبسم داشت در حالی که میدانست او را به سوي زندانی میبرند
که بایستی سه سال تمام بدون انکه امید ملاقاتی داشته باشددر ان بگذراند .با این حال باز هم خود را خوشبخت
میدانست تلاش قضات دادگاه براي کشف محل اخفا طریقه ي مصرف یک هزارو دیویست لیره انگلیسی که پول کمی
نیست به جایی نرسید انها نتوانستند بفهمند که این مبلق پولبه چه علتی برداشته شده؟او همواره ساکت و ارام بود و جز
در مواردي که مایل بود به هیچکدام از پرسش هاي قضات جواب نمیدادو همین سکوت و ارامش مداومش بود که تمام
قاضیان دادگاه اورا لجباز و احمق تصور کردند من همه ي این ماجرا را فراموش کرده بودم چون بیش از چهار سال از
ان جریان گذشتتا من بر تمام اسرار نهفته در دادگاه ان روز پی بردم.روجر دالتون را از زمان کودکی میشناختم. با او
همکلاسی بودم اشنایی من واو از پشت میز ونیمکت هاي مدرسه شروع شده بود.یادم نمی ایدکه کلاس چندم بودم او را
به خاطر داشتن صداي زیبایش در گروه کر مدرسه پذیرفتن او هر هفته به همراه افراد دیگري به کلیسا میرفت و اواز
میخواند.ولی پس از ان به جهت تفاوت هایی که در فکر و سلیقه ما بود کم کم از هم فاصله گرفتیم وبا وجودي که یکی
دو ساله بعد هم همکلاس بودیم اما هیچ ارتباط نزدیکی بین ما نبود . روجر همیشه دوست داشت تنها باشد و فکرکند
اما من نقطه ي مقابل او بودم.در تابستان خودم رو با فوتبال و خوردن قهوه و ساندیچ سرگرم میکردم و در زمستان
اوقاتم رو در زمین تنیس میگذراندم.نمیدانم چرا پس از چند سالان حرارت و گرمی صدایش را از دست داد طوري که
خودش هم شگفت زده و اندوهگین بود...اما این جریان سبب کاهش علاقه اش به موسیقی مخصوصا ویلن نشد.لازم به
ذکر است که او همه ي اهنگ هارا با مهارت کامل با ویلن ارگ و پیانو می نواخت.من تا زمانی که با او همکلاس بودم از
او میخواستم که ارگ بزند. وضع اقتصادي روجر متوسط بود دو برادر بزرگترش مانند پدر تجارت میکردند در زمان
صورتش جوان و جذاب بود!کمتر زنی بود که او را زشت بپندارد! در چشمانش حالتی موج میزد که او را یک انسان
خوشبخت نشان میداد.او بنا به راي دادگاه به سه سال حبس با کار مداوم محکوم شده بود.هر کس دیگري بجاي او بود
خشمگین و ناراحت به نظر میرسید اما او چهره ارام و متبسم داشت در حالی که میدانست او را به سوي زندانی میبرند
که بایستی سه سال تمام بدون انکه امید ملاقاتی داشته باشددر ان بگذراند .با این حال باز هم خود را خوشبخت
میدانست تلاش قضات دادگاه براي کشف محل اخفا طریقه ي مصرف یک هزارو دیویست لیره انگلیسی که پول کمی
نیست به جایی نرسید انها نتوانستند بفهمند که این مبلق پولبه چه علتی برداشته شده؟او همواره ساکت و ارام بود و جز
در مواردي که مایل بود به هیچکدام از پرسش هاي قضات جواب نمیدادو همین سکوت و ارامش مداومش بود که تمام
قاضیان دادگاه اورا لجباز و احمق تصور کردند من همه ي این ماجرا را فراموش کرده بودم چون بیش از چهار سال از
ان جریان گذشتتا من بر تمام اسرار نهفته در دادگاه ان روز پی بردم.روجر دالتون را از زمان کودکی میشناختم. با او
همکلاسی بودم اشنایی من واو از پشت میز ونیمکت هاي مدرسه شروع شده بود.یادم نمی ایدکه کلاس چندم بودم او را
به خاطر داشتن صداي زیبایش در گروه کر مدرسه پذیرفتن او هر هفته به همراه افراد دیگري به کلیسا میرفت و اواز
میخواند.ولی پس از ان به جهت تفاوت هایی که در فکر و سلیقه ما بود کم کم از هم فاصله گرفتیم وبا وجودي که یکی
دو ساله بعد هم همکلاس بودیم اما هیچ ارتباط نزدیکی بین ما نبود . روجر همیشه دوست داشت تنها باشد و فکرکند
اما من نقطه ي مقابل او بودم.در تابستان خودم رو با فوتبال و خوردن قهوه و ساندیچ سرگرم میکردم و در زمستان
اوقاتم رو در زمین تنیس میگذراندم.نمیدانم چرا پس از چند سالان حرارت و گرمی صدایش را از دست داد طوري که
خودش هم شگفت زده و اندوهگین بود...اما این جریان سبب کاهش علاقه اش به موسیقی مخصوصا ویلن نشد.لازم به
ذکر است که او همه ي اهنگ هارا با مهارت کامل با ویلن ارگ و پیانو می نواخت.من تا زمانی که با او همکلاس بودم از
او میخواستم که ارگ بزند. وضع اقتصادي روجر متوسط بود دو برادر بزرگترش مانند پدر تجارت میکردند در زمان
+ نوشته شده در جمعه یکم مرداد ۱۳۹۵ ساعت 14:16 توسط A.P @
|
