درباره موفقیت و انسانهای موفق و راههای رسیدن به موفقیت درکسب و کار و بازاریابی شبکه ای
 

نیمه گم شده تان را کشف کنید

نیمه گم شده تان را کشف کنید

 


تست های ازدواج معمولا نمی توانند همه واقعیت را به شما بگویند اما تست هایی که به خودشناسی شما کمک می کنند، می توانند نشانتان دهند که از زندگی چه می خواهید و باید به چه سمتی حرکت کنید تا زندگی موفقی داشته باشید.تست هایی که در ادامه می آید از همین جنس است. به شما کمک می کند خودتان را بشناسید و بفهمید چه همسری مناسب شما است.

تست ازدواج
تست ازدواج
تست ازدواج
تست ازدواج

 

چه نمره‌ای می‌گیرید؟
برای امتیاز دادن به آزمون، برای هر پاسخ  کاملا مخالف به خودتان صفر امتیاز بدهید و یک امتیاز برای هر پاسخ مخالف، دو امتیاز برای هر پاسخ موافق و  سه امتیاز برای هر پاسخ کاملا موافق.  بعد از این، امتیازهای هر معیار را با هم جمع کنید. معیار اول میزان اینکه چقدر شما فردی جست‌وجوگر هستید را اندازه‌گیری می‌کند. معیار دوم اینکه چقدر فرد سازنده‌ای هستید را نشان می‌دهد. معیار سوم مشخص می‌کند شما چقدر مدیر هستید و معیار چهارم اینکه چقدر فردی مذاکره کننده‌ای هستید را  می‌سنجد. دو معیاری که امتیازتان در آن بیشتر است ویژگی‌های شخصیتی اولیه و ثانویه‌تان را مشخص می‌کند.

خودشناسی اولین قدم برای ازدواج است. با خودشناسی می توانید ملاک ها و معیارهایتان را تنظیم کنید. بدانید که هستید، از زندگی چه می خواهید، از شریک زندگی تان چه انتظاراتی دارید

چرا خودشناسی ضروری است؟
بخش اعظم مشکلات ازدواج جوانان از عدم ملاک و معیار برای ازدواج ناشی می‌شود. فرد هنوز به آنچه می‌خواهد شناخت پیدا نکرده است و اگر به نوای درونی خود گوش فرا دهند و با خود واقعیشان مشورت کنند، کمتر دچار مشکل می‌شوند. خودشناسی اولین قدم برای ازدواج است. با خودشناسی می توانید ملاک ها و معیارهایتان را تنظیم کنید. بدانید که هستید، از زندگی چه می خواهید، از شریک زندگی تان چه انتظاراتی دارید و چه چیزهایی باعث خوشبختی تان می شود. پس از خودشناسی شما می توانید به دنبال شبیه ترین فرد ممکن به خودتان باشید و روی ازدواج با او فکر کنید.


شباهت یا تفاوت؟
در ازدواج هایی که زوج ها بیشترین مشابهت ها را با هم دارند، پایداری و رضایتمندی بیشتری مشاهده می شود. تفاوت ها شاید در ابتدای رابطه برای دوطرف جذاب باشد اما آنچه رابطه را ماندگار می کند، شباهت ها است. رابطه هایی که در آن زوج ها تفاوت های چشمگیر دارند، یا در موارد ریز و درشت با هم متفاوتند، خیلی زود کسالت بار، پر تنش، آزارنده و سست می شود.

خصوصیات زن شایسته

 

1- هماهنگی با شوهر: برای حفظ هر نظامی هماهنگی ضروری است. بنابراین چنانچه زن با شوهر هماهنگی نداشته باشد و از او تبعیت نکند، نظام خانواده به هم خواهد خورد. بدیهی است هماهنگی زن با شوهر در اموری است كه خارج از منطق و وظیفه نباشد، و متقابلاً شوهر نیز باید در این هماهنگی، مقابله به مثل نماید.

 

2- تمكین و تأمین نیاز جنسی: یكی از انگیزه های مهم در ازدواج نیاز جنسی است كه ضرورت دارد طرفین در ارضای این نیاز اقدام كنند.

انتخاب همسر مناسب

3- زینت و آرایش برای شوهر: زن باید برای جلب توجه شوهر به نظافت و آرایش خود برسد و لباس آراسته بپوشد. انجام این امر به قدری مهم است كه در بعضی از موارد به از هم پاشیدگی اساس خانواده می انجامد. در اینجا لازم به یادآوری است كه هیچ شوهری از زنی كه برای دیگران خودآرایی و خودنمایی كند، خوشش نمی آید.

4- داشتن پوشش مناسب: زنان باید بدن خود را از نامحرم بپوشانند. یكی از عللی كه در غرب بنیان خانواده را سست كرده و از هم گسیخته، خودنمایی زنان با بدن های عریان است. مردان ایرانی،حتی افراد بی بند و بار و به اصطلاح متجدد، زنی را كه با اندام بدون پوشش و لباس های كوتاه و تنگ در برابر نامحرم ظاهر شود، برای همسری نمی پسندند.

5- داشتن جمال و كمال: زن باید از نظر فیزیكی سالم، و از نظر زیبایی مورد پسند همسرش قرار گیرد. همسر زیبا و سالم با داشتن خصوصیات خلقی مناسب و سایر شایستگی ها، نعمتی است كه مافوق آن متصور نیست.

6- اصالت خانوادگی: چون وراثت و تربیت اساس رفتار انسان را تشكیل می دهد، بنابراین منظور از اصالت خانوادگی آن است كه دختر در خانواده ای مۆمن و با فرهنگ تربیت شده و از نظر وراثت نیز زمینه داشته باشد ؛ در این صورت متخلق به اخلاق حسنه خواهد بود.

7- عاقل و خردمند: زنی كه یك عمر با مردی مصاحبت دارد، باید باهوش و خردمند باشد. عقل و خرد از ویژگی های زن شایسته است. امیرالمومنین علی (ع) فرمود: از ازدواج با زنی كه كم خرد است خودداری كنید. زیرا مصاحبت او گرفتاری سختی است و فرزندان او ضایع و مهمل خواهند بود.

8- دیانت و تقوی و حسن خلق: همانطور كه دیانت و تقوی و حُسن خلق از معیارهای شوهر شایسته است، برای زن نیز از جمله حسنات و ضوابط شایستگی به شمار می رود.

 

زنان ممنوعه:

آقا دامادهای عزیز، هر چقدر هم که عاشق شده باشید و دل از دست تان رفته باشد، باز ازدواج با این زنان نتیجه ای جز شکست و نارضایتی در زندگی مشترک نخواهد داشت:

1- بی بند و بار: نمی خواهید که افسار زندگی تان به دست کسی باشد که نمی توان به لحاظ اخلاقی به او اعتماد کرد؟ البته اگر دنبال کشمکش و جنجال و دل ناآرام هستید می توانید سراغ چنین زنی بروید!

2- بی حجاب: تعریف حجاب و حد و حدود آن کاملا در دین مشخص شده. با این حال ممکن است بر اساس عرف خانواده ها حجاب از نظر شما چادر باشد و از نظر همسرتان مانتو و روسری . بنابراین درباره بحث حجاب باید به توافق برسید.

3- بد اخلاق و عبوس: هیچ مردی دوست ندارد وقتی به خانه می آید زن بداخلاق و عبوسی را ببیند که باید تا آخر شب با او سر و کله بزند. زنان بداخلاق سختگیر و لجباز و کینه توزند و خیلی وقت ها رفتار خودپسندانه دارند. سراغشان نروید که بیچاره تان می کنند!

زن بد زبان و درشت گفتار. چنین زنی یک عمر آزارتان می دهد و کار را به جایی می رساند که دیگر برای دو کلام حرف حساب زدن هم سراغش نروید. بر حذر باشید از زن بد زبان که هم خودتان و هم خانواده تان را عاصی می کند!

 

4- سفیه و ناهنجار: در ازدواج اعتماد حرف اول را می زند. نه فقط درباره مسائل اخلاقی بلکه اعتماد داشتن به طرف مقابل حتی در این حد که رویتان بشود با او جایی بروید، او را در جمع معرفی کنید و خیالتان راحت باشد که همسرتان کاری نمی کند که آبروی شما برود. کسی که سبک سری کند، رفتار ناهنجار و ابلهانه داشته باشد نمی تواند همسر خوبی برای شما باشد.

5- و این یکی که از هم بدتر است! زن بد زبان و درشت گفتار. چنین زنی یک عمر آزارتان می دهد و کار را به جایی می رساند که دیگر برای دو کلام حرف حساب زدن هم سراغش نروید. بر حذر باشید از زن بد زبان که هم خودتان و هم خانواده تان را عاصی می کند!

 

 

خصوصیات شوهر شایسته

1- دیانت و تقوی: شوهری كه متدین و با تقوی باشد، حقوق همسرش را حفظ می كند و هیچ گاه در پی هوس های نامشروع نیست، به او احترام می گذارد و از هرگونه ستم دوری می كند. امام باقر(ع) می فرمایند: '' شایستگی داماد در تقوا و دیانت و امانت او نهفته است؛ هر كس واجد این شرایط باشد درخواست وی را بپذیرید.''

2- حسن خلق: یكی از ویژگی های شوهر شایسته آن است كه از نظراخلاقی مهربان، خوشرو و نسبت به همسرش دوستی مخلص باشد. حضرت رسول ( ص ) می فرمایند: هرگاه فردی به خواستگاری دخترتان آمد كه از نظر دین و اخلاق شما را راضی می كرد دخترتان را به ازدواج او در آورید.

3- فعّال و تلاشگر: شوهر باید برای تأمین نیازمندی های مادی و معنوی خانواده اش كوشش و فعالیت نماید. بدترین شوهر كسی است كه در خانه بنشیند و همسرش را برای تهیه مایحتاج خانه به كار وا دارد.

4- عفّت زبان: بیان، یكی از عوامل تشكیل دهنده شخصیت است. كسی كه در گفتار با كلمات توهین آمیز و فحش و ناسزا دیگران را بیازارد، عفت زبان ندارد. چنین فردی قبل از هر كس همسرش را مورد حمله قرار می دهد و در برابر هر چیزی كه مطابق میلش نباشد به ناسزاگویی می پردازد. بنابراین، داشتن عفت زبان یكی از خصوصیات یك شوهر شایسته است.

5- سخاوت: فردی كه خِسّت و بخل را بر خود و دیگران روا دارد، شوهر خوبی نخواهد بود. بخشش و فراهم كردن رفاه و توسعه دادن به زندگی خانواده از طریق مال حلال و دست و دل باز بودن، از خصوصیات یك شوهر خوب است. تهیه هدیه و كادو برای همسر از اعمالی است كه یك شوهر شایسته به مناسبت های مختلف انجام می دهد.

6- مهمان نوازی: مردی كه نان خانه اش را كسی ندیده و درِ منزلش را به روی دوستان و اقوام ببندد، همسر خوبی نخواهد بود. این مرد باید بداند همسرش كه در خانه پدر و مادر بزرگ شده و با خویشاوندانش معاشرت و رفت و آمد داشته، نمی تواند با آنان قطع رابطه كند. بنابراین مهمان نوازی و معاشرت با خویشاوندان از صفات یك شوهر خوب است.

7- آراستگی: همانطور كه شوهر متوقع است همسرش آراسته باشد، خودش نیز باید به وضع ظاهرش برسد و از نظر لباس و نظافت دقت كافی بنماید. خیلی از مردان به وضع ظاهر خود توجه ندارند و همیشه مورد انتقاد و اعتراض همسر خود قرار می گیرند.

8- امین بودن: مرد باید از هرگونه پنهان كاری یا عدم صداقت با همسرش بری باشد؛ زن، امین او و او، امین زن باشد. در این صورت است كه زندگی، سعادت و خوشبختی را به دنبال خواهد داشت.

9- اصالت و نجابت خانوادگی: از ویژگی هایی كه در شوهر اهمیت خاص دارد، یكی وراثت و دیگری محیط است كه اصالت خانوادگی هر دو را در بر دارد. بنابراین دختران باید در نظر داشته باشند فردی را به شوهری برگزینند كه از یك خانواده نجیب و خوشنام بوده و در یك محیط خانوادگی سالم بزرگ شده باشد.

10- عاقل و خردمند: یكی از ویژگی های شوهر شایسته، داشتن هوش و ذكاوت كافی و تخصص است. چنین شوهری آموزش لازم برای اشتغال به كسب حلال را دیده؛ و هر اندازه علم و كمالش بیشتر، و هوش و درایتش زیادتر باشد، شایسته تر خواهد بود.

مرد بدبین بیچاره تان می کند! مدام می خواهد سر از کارتان درآورد، به شما اتهام بزند و مدام زیر ذره بین داشته باشدتان. البته بدبینی را بعضی از مردها به غیرت تعبیر می کنند اما غیرت کجا و بدبینی و برچسب ناجور زدن به همسر کجا!

 

مردان ممنوعه

عروس خانم ها! این خط قرمزها را به یاد داشته باشید و حواستان باشد که جوابتان به چنین خواستگاری در همان لحظه اول باید نه باشد.

1- شرابخوار، بد اخلاق، بد چشم و هیز و بی بند و بار: فکر نکنیم این ها نیاز به توضیح بیشتری داشته باشند! اگر نمی خواهید با یک آدم غیرقابل کنترل و غیر قابل اعتماد زندگی کنید، دور این جماعت را خط بکشید.

2- بدبین: مرد بدبین بیچاره تان می کند! مدام می خواهد سر از کارتان درآورد، به شما اتهام بزند و مدام زیر ذره بین داشته باشدتان. البته بدبینی را بعضی از مردها به غیرت تعبیر می کنند اما غیرت کجا و بدبینی و برچسب ناجور زدن به همسر کجا!

3- خسیس: مردی که نم پس ندهد و آب از دستش نچکد، شما را اسیر یک زندگی بی هیجان و بی تغییر و سرد می کند. مردی است که نیازهای شما را ندید می گیرد و کم کم در طول زندگی حس می کنید کنارش شکنجه می شوید.

4- بدون احساس مسئولیت و تنبل: مرد تنبل یا مردی که در مقابل زن و زندگی مشترکش احساس مسئولیت نکند، کسی نیست که شما بتوانید خود و زندگی تان و فرزندانتان را به او بسپارید. چنین مردی خیلی راحت شانه خالی می کند و بار زندگی را روی دوش شما می اندازد تا در زندگی با او خسته و شکسته و پیر شوید و در نهایت از او ببرید.

5- سفیه و ناهنجار: مرد ناهنجار یعنی مردی که رفتار ابلهانه دارد، موقر نیست. حرکات و شوخی های نابجا می کند و ندانم کار است. کسی هست که بتواند با این مرد دوام بیاورد؟

 

شناخت انواع شخصیت ها

روان‌شناسی چیست؟روان‌شناسی، دانش مربوط به روح و جان است. به زبانی ساده می‌توان گفت كه روان‌شناسی، بررسی و مطالعه پدیده‌های ذهنی از هر گونه را در بر می‌گیرد و دانسته‌های خودآگاه و ناخودآگاه ذهن را مورد پژوهش قرار می‌دهد. یكی از اساتید روان‌شناسی فرانسه در اینباره اظهار داشته است:
« روانشناسی پدیده‌ای است همگانی كه بطور مطلق به هر موضوعی دست می‌یازد و در هر موردی می‌توان نشانه‌هایی از آن را بازیافت». روانشناسی تمام رفتارهای درونی و بیرونی انسان را مدنظر قرار می‌دهد و انگیزه‌های درونی و بیرونی این رفتارها را بررسی می‌كند.

چگونگی شناخت شرایط انسانپیوند با دیگران، مستلزم قبول یا بازگویی واقعیت‌هاست. بازگویی آنچه كه هست و تلاش برای آنچه كه باید باشد. روان‌شناسی جدید برآنست كه هر فرد باید پاك و صادق باشد. حداقل با خویشتن چنین باشد و این صداقت، آغاز رشد است. روابط بین انسان‌ها مستلزم وجود اعتماد و اطمینان است. باید به‌گونه‌ای روشن و صادقانه با هم روبرو شویم. همیشه باید به سخنان دیگران با دقت تمام گوش كرد و مهم نیست كه صحبت چقدر شوخی یا جدی است و طرفین مورد بحث چه كسانی هستند. باید همیشه سراپا گوش باشیم، زیرا كه با همین كلمات و گفتگوها می‌توان افراد را واقعا شناخت. اشخاص نیز می‌توانند از ناگفته‌های درونیشان به ما خبر دهند. در اجتماع كنونی، آدم‌هایی را می‌یابیم كه متاسفانه با گذاشتن یك نقاب دروغین بر چهره واقعی خود و با نقش بازی كردن، در كنار واقعیت‌ها زندگی می‌كنند. شاید برای‌آنان نوعی مفهوم داشته باشد، اما از نظر ما و از نظر عموم انسان‌ها، چنین زندگی به مفهوم واقعی زنده بودن و زندگی كردن نیست. آنان با دیگران پیوندی ندارند و تنها هستند و تنها می‌مانند. هیچ‌یك از انسان‌ها دوست ندارند كه یك عمر را با حیله، تزویز و دروغ زندگی كنند. ولی ترس از تجربه كردن و خطری كه باید متحمل شوند آنان را از بازی كردن نقش و زیر نقاب رفتن ناگزیر می‌كند. آنان باید تا آخر عمر به این بازی ادامه دهند. پس از آنكه در نقش دروغین خود غرق شدند و برای‌خودشان هم این تشخیص بسیار مشكل می‌شود كه واقعا كی هستند؟ در تمام لحظاتی كه به‌عنوان یك انسان رشد می‌كنیم، با این مشكل روبرو خواهیم بود. اما پشت سر گذاردن مراحل گوناگون رشد انسانی و به سلامت گذار كردن از آن، ما را بر این مشكلات پیروز خواهد كرد.

انسان غیرطبیعی از دیدگاه پیرژانهفرد غیرطبیعی از لحظه‌ای كه غذا را فرو می‌دهد تا زمان هضم آن، نیاز به كار دشوار معدوی دارد. گویی غذایش روی دلش مانده است. گذشته از آن عوارض دیگری هم ممكن است بدنبال داشته باشد از قبیل: دل بهم خوردگی، استفراغ، سردرد و سرگیجه. چنین شخصی هنگامیكه در برابر رویداد غیرمنتظره‌ای قرار می‌گیرد در حال كلنجار رفتن با خود قرار می‌گیرند تا بتوانند با موقعیت‌های تازه خود را همساز نمایند و همین باعث می‌شود احساس حقارت در آنها تقویت گردد و ترس بر وجودشان چیره شود و دلواپسی و اضطراب و غیره به سراغشان بیاید.

انسان طبیعی از دیدگاه پیرژانهفردی كه طبیعی است در حین هضم غذا متحمل هیچگونه ناراحتی‌ نمی‌شود. كار گوارش نیز به سهولت صورت می‌گیرد. انسان طبیعی كسی است كه از انعطاف و كشش روانی نیرومند و هماهنگی برخوردار است.

انسان واقع‌بین

یك انسان واقع‌بین همواره در جال تعادل است، تعادل بین حالات درونی و بازتاب‌های برونی، یعنی ظاهر و باطن وی با هم برابری دارند. انسان واقع‌بین وجودش را همینگونه كه هست قبول می‌كند. در واقع خویشتن را می‌شناسد و می‌داند در نهانش چیست و كیست. خویشتن را فریب نمی‌دهد و گرد كارهای ناشدنی و ناشایست نمی‌گردد. به استعداد و ظرفیت خود ایمان دارد و به تلاش خود متكی است. آگاهی از خود به او اعتماد‌به‌نفس می دهد كه در نتیجه آن زندگی وی روشن، پرثمر و سرشار از رضایت خواهد بود و هیچ‌چیز نمی‌تواند در شخصیت خودساخته و خودشناخته او نفوذی دروغین یابد.

نیاز خواستنی‌ بودن

آیا هرگز فكر كرده‌اید كه چرا برخی تا این حد پایبند برخی ارزش‌های نادرست بدلی كه دیگران القاء كرده‌اند هستند؟ پاسخ این است: آنان نیاز شدیدی به محبت و احساس دلبستگی دارند. ترس از رانده شدن و نخواستنی بودن یكی از ریشه‌دارترین ترس‌هایی است كه با آن روبرو هستند.
بدترین ناكامی برای هر یك از ما احساس عدم تعلق است و احمقانه‌ترین كارها این است كه از قوانینی كه ضامن قبول و پذیرش ما توسط اطرافیان می‌باشد، سرباز می‌زنیم. از همین رو كوكورانه، «بایدها»، «رسم بر این است»، «لازم است‌ها» را به‌عنوان غرامتی در قبال احساس تعلق كردن، می‌پذیرند و به‌جای آنكه با قاطعیت موضع درستی را در زندگی انتخاب كنند، در مقابل قضاوت سایرین بره‌وار زانو می‌زنند.

خصوصیت آدم‌های بچه ننه

اصولا مادران خودخواه، كه فقط نقش مادر را خوب بازی می‌كنند و كودك را بصورت موجودی كاملا وابسته به خود بار می‌آورند در نتیجه كودكان آنها هنگامی‌كه به سن بلوغ و جوانی می‌رسند ناگهان با دنیایی روبرو می‌شوند كه با آن هیچگونه آشنایی ندارند و در خود هیچگونه آمادگی برای‌روبرو شدن و مقابله با مشكلات حس نمی ‌كنند و حامی همیشگی آنان نیز نمی تواند در این مراحل كمكی كند. خصوصیات این‌گونه مادران:

الف/ اضطراب، به‌گونه عصبی آن: اینان از احساس ناامنی شدیدی رنج می‌برند و فكر می‌كنندحمایت افراطی می‌تواند تاامنی كودك را نیز از بین ببرد.
ب/ناكامی‌های زناشویی: كسانیكه در زندگی زناشویی، خود را ناراحت و بدبخت حس می‌كنند، معمولا تمام محبت و توجه خود را به كودك خود اختصاص می‌دهند.
ج/ خصومت: حمایت بیش‌از‌حد، نوعی عكس‌العمل‌سازی است در برابر خصومت درونی كه مادر نسبت به فرزند خود حس می‌كند. با محبت بسیار زیاد و حمایت و پشتیبانی بیش‌از‌حد خود، كفاره این احساس ناخودآگاه را پس می‌دهد.

خصوصیات افرادی كه اعتماد‌به‌نفس دارند

اینگونه افراد در مقابل رویدادهای گوناگون با رفتار خود كه قوی، محكم، آرام، موقر و متین است مشخص می‌شوند. در برابر فشارهای زودگذر مقاومت می‌كنند. ثابت و استوار در مسیر هدفشان گام برمی‌دارند. بر جسم خود حاكم بوده و آن را وادار به انجام تمرینات بدنی نموده، وزن خود را كنترل می‌كنند. از زیاده‌روی در غذا خوردن و از الكل، مواد مخدر و عادات ناپسندی نظیر آن پرهیز می‌كنند. در مقابل احساسات بی‌ارزش، حسادت، نفرت، هوس‌های زودگذر به راحتی مقاومت نموده و همواره این احساسات را مهار كرده تا آشكار نشوند. بدون فكر حرف نمی‌زنند، رازدار هستند، علیه ناتوانی‌ها و كاستی‌هایشان با نیروی اراده مبارزه می‌كنند، برای موفقیت در كارهایشان تنها روی خود و تلاش‌های خود برای رسیدن به موفقیت حساب می‌كنند. این افراد كاملا از افكار و عقاید دیگران مستقل بوده و به‌جای آنكه بصورت برده وقایع و حوادث درآیند، بر آنها غالب می شوند.همچنین مسئولیت‌هایی را كه بر عهده دارند بر دوش دیگران نمی‌اندازند. كمتر خود را تنبیه می‌كنند و افسوس رفتار گذشته را نمی‌خورند. عموما افراد شاد، خوشبین و سالم هستند.

خصوصیات افرادی كه اعتماد‌به‌نفس ندارند

خود را در دست لحظات و خوشحالی‌های زودگذر رها می‌كنند و به سختی می‌توانند در مقابل هوس‌ها و تمایلات خود مقاومت كنند. به سادگی به وسیله دیگران متقاعد می شوند. ثابت قدم نبوده و غالبا سطحی عمل می‌كنند و حاضر به قبول خستگی‌ای كه بر اثر ورزش ایجاد می‌گردد نیستند. غالبا در حرف زدن زیاده‌روی كرده و پس از آن متاسف می‌شوند. معمولا رازنگهدار نیستند. برای موفق شدن در طرح‌ها و افكار خود به دنبال شانس، تصادف و رابطه با دیگران هستند. خود را قبول ندارند و شكست خورده و بدون پرستیژ می‌انگارند. معمولا خود را گناهكار دانسته و سرزنش می‌كنند. از نظر شخصیتی بدبین، غمگین و مایوس بوده، از زندگی‌شان ناامید و با جهان در تضادند اما مراقب، با وجدان، به‌شدت منضبط، جدی، مشكل‌پسند و خیلی زود از آلودگی اشیاء و نامنظم بودن محیط عصبانی می شوند.

ناسازگاری (تضاد) عصبی چیست

زمانی كه، تمایلات، احتیاجات و اعتقادات ما با دیگران برخورد می‌كند، ایجاد تضادهایی می‌نمایند و چون این قبیل برخوردها در اجتماعات امروزی متداول و عادی است، خواه ناخواه مقدار زیادی تضاد در ما ایجاد می‌گردد كه اجتناب‌ناپذیر است. مثلا شما میل دارید در ساعتی معین با صمیمی‌ترین دوست خود باشید ولی می‌بینید شخصی دچار مصیبتی شده است و به كمك شما احتیاج دارد. در اینجا وظیفه انسانی شما حكم می‌كند كه از دیدن دوست محبوب خود صرفنظر كنید و به كمك شخص درمانده بشتابید. در این صورت طبیعی است كه از برخورد این میل و وظیفه، تضادی در شما ایجاد گردد. علاوه بر این تضادهای دیگری وجود دارد كه بسیار شدید و نامطلوبست كه سراسر زندگی شخص را تباه می‌سازد و منشا آن دوران تربیتی محیط كودك است. با وجود تاثیر بسیار مهمی كه تضادهای عصبی در بروز امراض و ناراحتی‌های روحی دارند شناختن آنها به نحو واضح و بدون پرده كار مشكلی است. زیرا اولا، خود شخص از وجود تضادها بی‌خبر است. ثانیا شخص عصبی، بدون‌ اینكه خودش آگاه باشد و وجودشان را در خود انكار می‌كند. می‌خواهیم ببینیم از چه نشانه‌هایی می‌توان به وجود تضادهای درونی پی برد.
تناقض در رفتار، بی‌تصمیمی،‌تردید، تنبلی،‌ اضطراب، افسردگی، یأس و ناامیدی،‌میل اجباری به كناره‌گیری از مردم، عدم ابراز وجود، نفس‌تنگی، رعشه و صدها عارضه دیگر، همه نشانه و علامت وجود تضادهای عمیق روحی است.
مهمترین علامت تضادهای درونی، تناقض و عدم هماهنگی در رفتار، حالت‌ها و احساسات و تمایلات شخص است.

تردید

بزرگترین اشتباهی‌كه گاه مرتكب می‌شویم، ترس از اشتباه كردن است. شك و تردید از جمله راه‌های فرار از اشتباهات و مسئولیت‌ها به‌شمار می‌رود. افراد مردد تصور می‌كنند كه اگر تصمیم‌گیری آنان درست از آب درنیاید ممكن است اعتبار و احترام خود را به خطر انداخته باشند. افراد مشكوك و دودل، افراد بسیار خودپسندی هستند زیرا فقط به خود فكر می‌كنند و به حقایق اطراف خود با شك می‌نگرند.

نشانه‌های آدم بی‌قرار

در بی‌قراری غالبا افكار سیاه ناپدید می‌شوند و جای خود را به شادی تصنعی می‌سپارند. گاه فرد دچار خستگی شدید شده و در خود فرو می‌رود و آرام می‌گیرد و یا پر جنب و جوش و فعال می‌گردد. اما پس ار پنج دقیقه و یا حتی یك سال این بی‌قراری‌ به‌سوی افسردگی تمایل پیدا می‌كند.
بی‌قراری فردی، پركاری است كه پی‌در‌پی، به این‌سو و آن‌سو می‌دود و به خود اطمینان دارد. اجتماع نیز صورت ظاهر را می‌بیند تا جایی كه انرژی و اراده وی نیز دیگران را به اشتباه می‌اندازد، چون او را می‌بینند كه دائما در تلاش است. فرد بی‌قرار، ظاهری فریبنده داردو غالبا در مورد او چنین داوری می‌كنند:
« آدمی نیرومند است در حالیكه به عكس، نیرو و قدرت خود را از دست داده.»
« بسیار فعال است در صورتی كه فاقد انرژی است»
« خسته نمی‌شود در حالیكه قادر به استراحت نیست.»
 برون‌فكنی

منظور اینست كه شخص مسائل روحی و ذهنی خود را بصورت عینی و خارجی درآورد. یا به اصطلاح روانشناسان، برون‌فكنی اینست كه شخص تمایلات، احساسات و حالت‌هایی را كه در خودش هست و آنها را مذموم و رانده شده می‌داند در دیگران ببیند و ملامت كند. پس برون‌فكنی حالتی است كه شخص صفات نامطلوب خود را در دیگران می‌بیند.

تعكیس

در تعكیس شخص نه تنها كاستی‌ها، بلكه كم‌و‌بیش تمامی احساسات و تمایلات خود را در دیگران می‌بیند. مثلا برخی‌اشخاص هنگامی كه نسبت به خودشان عصبانی و خشمناكند به‌نظرشان می‌رسد كه دیگران چنیت حالت‌هایی را نسبت به آنها دارند. بنابراین وقتی كسی خوب و بد زندگی خود را تحت نفوذ عوامل خارجی و غیر از خود احساس كند، كاملا منطقی است كه پی‌در‌پی یك حالت دفاعی و آماده باش به خودش بگیرد و بكوشد تا رفتار و نظر دیگران را نسبت به خود تغییر دهد،‌اصلاح كند یا آنها را تنبیه نماید، یا خود را از شر آنها حفظ كند و یا آنها را تحت تاثیر قرار دهد.

خصوصیات افراد لذت‌جو

افرادی كه خوشی‌ها و لذت‌های شخصی را به هر چیز دیگری ارجح می‌دانند و با این فكر «دم را خوش باش» سعی می‌كنند بر ناراحتی‌های درونی خود سرپوش بگذارند، اینان غالبا بی اساس و بچه‌گانه فكر می‌كنند. برای كاری كه شروع می‌كنند هرگز فكر نمی‌كنند. برای خوشی‌های آنی و زودگذر خود از هیچ كاری روی‌گردان نمی شوند. حتی گاهی روی پول و ثروت و آبرو و حیثیت دیگران نیز در این راه حساب می‌كنند. این تقریبا یك قاعده كلی است كه میزان و شدت «خودمحوری» انسان‌ها بستگی به میزان درد و ناراحتی آنان دارد.
بطور كلی، برای این افراد، موضوع بحث و گفتگو مطرح نیست، همینقدر كه بحث در مورد آنان باشد، برایشان كافی است. آنان به‌تدریج درون‌گراتر می‌شوند و نشانه‌های «افسردگی» را ظاهر می سازند.

خصوصیات افراد مبتلا به سادیسم

یكی از نشانه‌های تمایلات سادیسمی این است كه شخص از نفس آزار رساندن به‌دیگران لذت برده و نیتش مستقیما اذیت دیگران است. اما تیپی مانند برتری‌طلب اقتضای روحیاتش اذیت دیگران است نه اینكه مانند یك سادیسمی از لذت دیگران لذت ببرد یا شخصی ممكن است به‌خاطر حفظ منافع خودش با كسی نزاع و كشمكش داشته باشد و دائما درصدد آزار او برآید. این آزار و اذیت‌ها فی‌نفسه دلیل تمایلات سادیسمی نیست زیرا مستقیما هدفشان آزار دیگران نیست.

سادیسم پدیده‌ای است كه وسیع كه به صورت‌های مختلف ظاهر می‌شود.
علائم و روش‌های ارضاء تمایلات سادیسمی:
1- بازی با عواطف دیگران
2- میل استثمار دیگران
3- میل محروم ساختن دیگران و دریغ از آنهاست. البته در شرایط معینی ممكن است خیلی هم دست و دلباز باشد ولی چیزی كه مشخص است، خنثی كردن و از بین بردن لذتی است كه دیگری از این دست و دلبازی می‌برد.
4- میل نكوهش و تحقیر دیگران
حسد، احتیاج به كم ارزش كردن دیگران، بدبینی و نارضایتی از زندگی، یك عامل بروز تمایلات سادیسمی است. عامل دیگر احساس یأس و درماندگیست و اگر نتواند بطور مستقیم ستیزه‌جویی خود را متوجه دیگران سازد، تحت عنوان پند و اندرز،‌دلسوزی، خیرخواهی، میل كمك و غیره نیشش را می‌زند.

تمایلات جنسی مازوشیستی از دیدگاه فروید

مازوشیسم نقطه مقابل سادیسم است. در اینجا شخص، گذشته از آن كه هیچ تعرض و تحكمی به جفت جنسی خود نمی‌كند، بلكه دوست دارد تا مورد تعرض و تحكم و شكنجه نیز قرار گیرد و از جانب مفعول جنسی خود دچار خسارت‌های مادی و معنوی گردد. به این تفسیر كه مازوشیسم شكلی از سادیسم است كه متوجه خود فرد شده است، و شخص آنچه را كه  در حالت سادیسم نسبت به دیگران انجام داده و روا می‌دارد، نسبت به خودش جایز می‌داند. انحراف مازوشیسم به عناوین و اشكال گوناگون ظاهر می‌شود و تا حدی در حدود متعارف و خارج از عادت باشد حالت غیرطبیعی محسوب نمی‌گردد. اما این حالت غیرطبیعی از دو راه اصلی نمود پیدا می‌كند: از راه روانی و از راه بدنی. مازوشیسم روانی عبارت است از آن كه شخص مفعول دوستدار آن است تا بدون آنكه از ناحیه بدنی مورد ضرب و جرح واقع شود، از نظر روانی آزرده گردد، به این معنی كه مورد فحش و اهانت و تحقیر و ناسزا گیرد. مازوشیسم جنسی در افرادی تجلی دارد كه میل جنسی آنها به وسیله تحمل درد و شكنجه‌های سخت و در پاره‌ای موارد قطع یك عضو و یا جراحت سختی اقناع می‌شود. اشكال انحرافی مازوشیست‌ها از لحاظ بدنی به یكی از چند حواس پنجگانه وابستگی دارد.

رفتار اشخاص بدخلق

از نشانه‌های مشخصه این گروه عصبانیت بیش‌از‌حد و غیر قابل كنترل آنهاست. نوع افراطی اینان «بیماران عصبی» را تشكیل می‌دهند. در برخوردهای روزمره كنترل خود را بسیآر زود از دست می‌دهند، احساس امنیت نمی‌كنند. در عصبانیت‌ها، غالبا دستان و انگشتان لرزان دارند.

رفتار اشخاص سازشگر

سازشگری، نوعی نقش بازی است كه آن را می‌توان «كسب صلح به هر قیمتی» نام نهاد. اصولا آدم‌هایی كه فقط همین حالت را حفظ می‌كنند. با یك احساس گناه و یا یك گناه دست بگریبانند. این گروه اصولا دوست ندارند كه دیگران آنها را رد كنند. این‌گونه افراد، گاه به بیماری‌های جسمی دچار می‌شوند. چرا كه بازی نقشی كه خواسته‌های فردی و مصالح اجتماعی را نتواند به هم پیوند زند، خشم انسان را بدرون می‌ریزد و آسیب‌هایی بدو وارد می‌سازند.

خصوصیات افراد مهرطلب

مهرطلب،‌دارای صفات و خصوصیاتی است كه ناگزیر او را به صورت آدمی سربراه، رام و تسلیم و بطور كلی پیرو و فرمانبرداری دیگران درمی‌آورد. نیاز شدیدی به جلب محبت و تایید و تصویب دیگران پیدا می‌كند. احتیاجات، تمایلات و رفتارش دارای این خصوصیات است.
نخست اینكه در نیازها و تمایلاتش نوعی عطش و اجبار وجود دارد. دوم اینكه در ارضای احتیاجات و تمایلاتش نوعی بی‌تفاوتی مشاهده می‌شود. یعنی برایش مهم نیست كه جلب‌نظر و محبت چه كسی را بنماید. فقط احتیاج دارد به اینكه محبوب همه‌كس باشد. سوم اینكه احتیاجاتش توأم با هیجان و اضطرابند و در صورت عدم توفیق در ارضاء آنها، دلسردی و سرخوردگی شدیدی در شخص مهرطلب ایجاد می‌گردد.
دائما آماده خوش خدمتی، ابراز همدردی، كمك و تمجید و تحسین كردن دیگران است و می‌كوشد تا انتظارات دیگران یا آنچه را او انتظاراتش می‌پندارد، برآورده كند. در ابراز قدردانی زیاده‌روی می‌كند. می‌كوشد تا به خودش بباوراند كه همه‌كس را شدیدا دوست دارد، تمام مردم خوب و قابل اعتمادند. این ظاهرسازی‌ها بر تزلل روحی و یأس و سرخوردگیش بیش از بیش می‌افزاید. قدرت ابراز وجود و برازندگی ندارد. تظاهر به فروتنی و بی‌ارزشی می‌كند. یكی دیگر از خصوصیات بارز تیپ مهرطلب این است كه دائما میل دارد مورد سرزنش و ملامت قرار گیرد. حتی در مواردی كه به نحو بارزی انتقاد و شماتت دیگران نسبت به او بیجاست. جرأت و شهامت ابراز وجود، انتقاد، تقاضا، تحكم و فرمان، ابراز لیاقت و كوشش برای رسیدن به هدف‌های بزرگ و عالی در او نابود می‌گردد. از هیچ چیز به تنهایی‌لذت نمی‌برد.
در ضمن تحلیل شخصیت تیپ مهرطلب می‌بینیم در پشت انسان‌دوستی مشهود، یك بی‌عاطفگی، بی‌علاقگی و بی‌اعتنایی شدید به انسان‌ها، تمایلات تسلط‌طلبی و كنترل دیگران و احتیاج شدید به برتری و پیروزی انتقام‌جویانه نهفته است. یکی دیگر از خصوصیات بارز تیپ مهرطلب این است كه عشق و روابط جنسی در نظرش اهمیت فوق‌العاده‌ای پیدا می‌كند. گاهی چنان تظاهر به عشق می‌كند كه انگار هیچ‌چیز در دنیا وجود ندارد.

خصوصیات افراد برتری‌طلب

تیپ برتری‌طلب می پندارد كه اصولا تمام مردم كینه‌توز و متخاصمند و كوشش می‌كند تا خلافش را نبیند. به‌نظر او زندگی صحنه جدال و مبارزه است. مبارزه انسان با انسان، و برنده كسی است كه از همه خبیث‌تر باشد. اگر استثنایی هم بر این قاعده كلی قائل شود با اكراه و محافظه‌كاری خواهد بود. گاهی هم آن را با لعااب ادب و نزاكت، انصاف و دوستی می پوشاند. در رفتار او گاهی احتیاج عصبی به محبت، تایید و تصویب دیگران مشهود است. ولی از آنها هم برای رسیدن به هدف‌های تهاجمی و برتری‌طلبی خود استفاده می‌كند. فرد برتری‌طلب می‌كوشد تا یأس و درماندگی‌عمیقش را ظاهر نسازد، همیشه از خود جسارت و خشونت نشان می‌دهد، زیرا به‌نظر او این صفات نماینده یك شخصیت قوی و برتر است.. یكی از احتیاجات مردم برتری‌طلب این است كه بر دیگران حاكمیت، كنترل و تسلط داشته باشد كه چنین احتیاجی شكل‌های گوناگون به خود می‌گیرد.
از خصوصیات دیگر تیپ برتری‌طلب احتیاج شدید به پیشی گرفتن، كسب موفقیت، پرستیژ و كسب شهرت است. یكی دیگر از خصوصیات برتری‌طلب عطش استثمارگری و فریب دیگران است. در هر موقعیت و هر رابطه‌ای نخستین چیزی كه به ذهنش می‌رسد این است كه به خودش می‌گوید: «از این موقعیت یا رابطه چه چیز عاید من می‌شود، چه استفاده‌ای می‌توانم از آن ببرم»
عشق در نظر این افراد اهمیت چندانی‌ندارد و تنها به خودشان فكر می‌كنند. فرد برتری‌طلب می‌كوشد تا ترس خود را تحت كنترل درآورد. مثلا اگر از دزد می‌ترسد تعمدا در یك اتاق تنها می‌خوابد تا بر ترسش غلبه كند. این تیپ دیگران را مورد شماتت و ایراد و اتهام قرار می‌دهد.

ویژگی افراد حق به‌جانب :این دسته افراد، به‌ندرت بحث را می‌بازند. همواره سعی می‌كنند كه در خاتمه هر بحث و گفتگویی به نفع خودشان نتیجه‌گیری كنند. اصولا كم گوش می‌كنند و بدون توجه به سوال، همیشه آماده پاسخ دادن هستند. درصد یادگیری‌شان كم است و در مورد افكار و عقاید اشتباه خود بسیار حساسند و همیشه یك چهره حق به‌جانب دارند.

رقیب و حریف

در این زمینه افراد برای‌«برنده شدن» از هیچ كاری روی‌گردان نیستندو همواره، تمام مسائل زندگی‌شان در رك حالت «برد و باخت» قرار دارد. افرادی كه در دنیای رقابت‌ها زندگی می‌كنند، هرگز در مورد مسأله‌ای وارد بحث و گفتگو نمی شوند بلكه شرط‌بندی را ترجیح می‌دهند. سعی می‌كنند تا از دیگران جلو بیفتند. به هر كسی كه سر راه آنان قرار گیرد خصومت می‌ورزند.

خصوصیات افراد پرخاشگر

در حال استراحت: ابروان گره خورده، آرواره‌ها بهم فشرده، مشت‌ها درهم، با حالی عصبی، لیكن به ظاهر مطمئن از خویش. از رفتار او چنین بر‌می‌آید كه از هیچكس و هیچ‌چیز ترس و واهمه‌ای‌ندارد.
در حال كار
  و فعالیت: زنجیر گسیخته و فریادكشان همه را مسخره می‌كند و دست می‌اندازد و جواب و متلك آماده را در آستین دارد.
همیشه: شق و رق، منقبض، پر باد و نخوت. اطرافیان همگی با او كنار می‌آیند و با نرمی و مسالمت‌آمیز رفتار می‌نماید ولی رفته‌رفته پیرامون وی را خالی كرده و بالاخره تنهایش می‌گذارند. با خشونت و خشكی همه را تأدیب می‌كند و خوار و خفیف می سازد و شلاق زبان را بكار می‌گیرد و این زمانی است كه به اصطلاح با كوچكتر از خودش طرف شود. اما اگر بزرگتری از خود را پیش‌رو ببیند نرم می‌شود و آتشبار كلامش را استتار می‌كند و به ‌چرب‌زبانی می‌پردازد.
او همه چیزش بدلی و تقلیدی است: خنده‌اش، رفتارش، حركاتش، راه رفتنش، از دست دادنش و ...

افراد ساكت و حراف

برای‌صحبت نكردن درباره خود دو راه وجود دارد: یكی سكوت و دیگری پرحرفی. افراد برای فرار از واقعیت و حمایت خویش، این دو نقش را بازی می‌كنند:
الف/ ساكت و كم حرف وارد میدان می‌گردند و در نقش یك آدم مظلوم، ظاهر می‌شوند.
ب/ حرافی می‌كنند. اینان با حرافی و وراجی بیش‌از‌حد سعی می‌كنند كه شنونده را به اشتباه بیندازند و او را با مباحث مختلف گیج كنند و به این ترتیب، كاری كنند كه دیگران مهلتی برای شناختن چهره واقعی آنان نیابند.
اصولا در مورد اموری كه به آنها هیچ‌گونه ارتباطی ندارد نیز دخالت می‌كنند. یكی از سوژه‌های مورد توجه آنان، زندگی دیگران است. نه با دیگران صدیقند و نه با خود، در واقع جامعه هیچند و بكاری گرفته نمی‌شوند.

خصوصیات افراد گوشه‌گیر

می توان افراد گوشه‌گیر را عصبی دانست كه علت آن ترس و انزجار از آمیزش با دیگران باشد. از خصوصیات بارز تیپ گوشه‌گیر «بیگانگی از خویش» است. خود را آنطور كه واقعا عست نمی‌شناسد، نمی‌داند به چه چیز عشق و علاقه دارد و اعتقادات و اهدافش چیست. اشخاص گوشه‌گیر هم آگاهانه و هم بطور ناآگاهانه سعی می‌كنند كه به هیچ طریقی با كسی آمیزش و درگیری پیدا نكنند. همینكه احساس كنند كسی مخل و مزاحم تنهایی و گوشه‌گیری آنها خواهد شد دچار هراس و تشویش می‌گردند. یكی از احتیتجات مبرم تیپ گوشه‌گیر احتیاج به «خلوت» است. حتی كتاب به نظرش مخل و مزاحم به‌نظر می‌رسد. هر نوع پرسشی درباره زندگی خصوصی‌اش، او را دچار نگرانی می‌كند. شخص گوشه‌گیر نسبت به هر چیز كه مختصر شباهتی به فشار و تحمیل، ایجاد تعهد، دستور و این قبیل چیزها داشته باشد حساسیت و عكس‌العمل دفاعی نشان می‌دهد. از ازدواج به دو علت گریزانست. یكی بدین جهت كه آن را تحمیل و فشار احساس می‌كند. دوم اینكه او را در تماس نزدیك با دیگری قرار می‌دهد. اغلب اعتقاداتش متضاد و مغایر یكدیگرند حتی خودش هم گاهی‌ از این همه تضاد و تناقض متحیر می‌شود.

افراد غمگین

این افراد اصولا خود مسئول حالات خویشند و همواره غمزدگی آنان دلیل حساسیت بیش‌از‌حدشان در تمام امور است. با حالت غمزده‌ای كه به خود می‌گیرند، یا قصد جلب توجه دارند و یا واقعا درصدد جبران گناهی برآمده‌اند كه احساس می‌كنند و گاه اساسا غم برای آنان نوعی عادت و لذت از این عادت تلقی می شود. اینان ظاهرا بسیار صلح‌جو هستند و آرام تصمیم می‌گیرند. همیشه به نگه‌داشتند حیوانی در منزل علاقه دارند. بی‌اراده هر كودكی را عاشقانه دوست دارند. از شروع جر و بحث جدی واهمه دارند و اعتماد‌به‌نفس در آنان اندك است.

افراد گزافه‌گو

گزافه‌گویی بازی بچه‌هاست و اگر در بزرگسالان دیده شود، نماینده مشكلاتی است كه فرد دارد و بدان وسیله می‌خواهد از آنها فرار كند. در پی كسب نفوذ و تسلط بر دیگرانند، خواه به صورت كلامی و یا به صورت بدنی و سعی‌می‌كنند خود را مهم جلوه بدهند.

ویژگی افراد درون‌گرا

خونسرد، خوددار و آرام بوده، نوعی عدم تعلق خاطر در آنها به چشم می‌خورد. این اشخاص عموما خود را كنترل كرده، افكار و احساساتشان را ابراز نمی‌نمایند. این افراد بیشتر به ایده‌ها، پرسش‌های فلسفی، بحث‌ها، نظریه‌پردازی و علم به خاطر علم علاقمندند. افرادی ‌فكور و درون‌‌نگر هستند، در پی سلامت و امنیت هستند. هر چه از واقعیات فاصله می‌گیرند، بیشتر به درون خودش كشیده می شوند و خطر قطع ارتباط آنان با دیگران افزایش می‌یابد. دارای فكری سمت‌دار هستند و علاوه بر ویژگی انضباط، هوشیاری و مواظب و مراقب اوضاع بودن، همواره برای زندگی‌شان از پیش برنامه‌ریز‍ی می‌كنند. همیشه قبل از سخن گفتن می‌اندیشند. تعداد انگشت شماری دوستان صمیمی دارند و فعالیت‌های انفرادی مانند مطالعه را ترجیح می‌دهند، معمولا برایشان مشكل است كه بتوانند موضوعاتی را برای گفتگو با دیگران پیدا كنند و تمایل دارند كه خود را از تعهدات اجتماعی طاقت‌فرسا، دور نگه دارند و در نهایت این افراد، باوجدان و قابل اعتمادند.

ویژگی افراد برون‌گرا

برون‌گرای افراطی،‌انسان متزلزلی است كه دنیای خارج و پیرامونی، بر او تاثیر فراوان می‌نهند، به رهنمودهای دیگران عمل می‌كنند. با غم‌های خود غمگین می‌شوند اما با غم‌های دیگران غمگین‌تر می‌شوند. با شادی خود شادمان می‌شوند ولی شادی دیگران برایشان شادی‌آورتر است. یك حالت دفاعی در خود دارند و به همین دلیل هرگز نمی‌توانند یك انسان كامل و رشد كرده به حساب آیند. غالبا از این شاخه به آن شاخه می‌پرند.بعلت فقدان اعتماد‌به‌نفس معمولا زندگی درخشان و پرباری ندارند. بی‌دقت و غیرقابل پیش‌بینی هستند و به‌سادگی تحت تاثیر عوامل گوناگون قرار می‌گیرند. این اشخاص تمایل به آشكارسازی و ابراز احساساتشان دارند، خواه این احساس اندوه باشد، خواه خشم و یا ترس، عشق و نفرت. معمولا فعال و پرانرژی هستند و دوست دارند با خطر زندگی كنند.

اشخاص ظاهرپسند

برای‌جلب توجه ظاهر خود را به اشكال مختلف درمی‌آورند و برای‌اطمینان از تناسب ظاهر خودش در چشم هر غریبه‌ای خیره می‌شوند تا جواب را در چشم‌های او بیابند. از مقابل هر آئینه یا شیشه‌ای‌ كه عبور می‌كنند، بی‌اختیار به خود می‌نگرند.

اشخاص لوده

این گروه افراد فكر می‌كنند كه با دلقكی، و بازی كردن نقش یك احمق می‌توانند توجه دیگران را نسبت به خود جلب كنند. افراد گاهی دانسته به این نقش پناهنده می‌شوند تا در پناه آن اولا مشكلات خود را با فرار از واقعیات فراموش كنند و ثانیا آن توجهی را كه می‌طلبیده و بدست نیاورده‌اند، اكنون به‌صورتی اجباری بدست بیاورند. اصولا مسخرگی نوعی راه فرار است در مواجهه با مسائل جدی. آدم‌هایی با این خصوصیات، نمی‌دانند كه در بحث‌ها و مسائل جدی خود را چگونه حفظ كنند و به همین خاطر سعی می‌كنند با شخصیت شوخ‌طبع خود، از واقعیت‌ها بگریزند.

خصوصیات افراد مالیخولیایی

مبتلایان مالیخولیا معمولا گرفتار اندوهی عمیق و همیشگی هستند كه علتی هم نمی‌توانند برای آن پیدا كنند. بدبینی در ایشان فوق‌العاده اوج می‌گیرد. حركاتی كند و سنگین دارند. دلزدگی از زندگی، نخستین واكنش مالیخو لیایی می‌باشد. غالبا دچار احساس وحشتناك تهمت به خود و ندامت و مجرمیت می‌شود و دائما خود را سرزنش می‌كند. اختلالات جسمانی نیز در او دیده می‌شود. مانند بی‌اشتهایی، تشنج و تحریك زیاد و بد كار كردن دستگاه‌های بدن. همیشه در پی آنند تا به طریقی خود را مجازات كنند و گاه برای‌تنبیه خویش تا مرحله خودكشی پیش می‌رود.

اشخاص نگران و مضطرب

اضطراب روانی به عوامل خارجی ربطی ندارد و ریشه اصلی آن از نوعی ناامنی كه در دوران طفولیت بوجود آمده است، سرچشمه می‌گیرد. افراد مبتلا به این بیماری همواره نگران و متوحش هستند. آدم همیشه مضطرب و نگران معمولا روی یك مسأله تاكید می‌گذارد و آن را همواره تكرار می‌كند. این روش نه تنها هیچ مشكلی را حل نمی‌كند بلكه به بیماری‌های بدنی نیز (مثل زخم معده) ختم می‌شود.

بی‌اشتهایی روانی‌چیست؟

این بیماری در دختران جوان، بین سنین پانزده تا بیست سال دیده می شود. مبتلایان دانسته یا عمدا از خوردن غذا امتناع می‌كنند و در صورت ناچار شدن در خفا هر چه را خورده‌اند، بالا می‌آورند. معمولا دلایل منطقی  برای این كارهایشان وجود ندارد. پس از مدتی دچار لاغری مفرط می‌شوند و حتی در برخی موارد می‌میرند و این مرگ را با طیب خاطر می پذیرند. در برخی مواقع بی‌اشتهایی روانی دختران جوان ناشی از مقابله با والدین و انتقام‌گیری از ایشان می‌باشد. قاطع‌ترین شیوه معالجه، جداسازی بیمار و روان‌درمانی فوری می‌باشد.

افراد رویایی

رویایی بودن راه مطلق فرار از واقعیت‌هاست. بازیگران را دوست دارند با رویاها و خیالات غیرواقعی خود از دنیای واقعی پرواز ‌كنند و دور شوند. تجربه نشان داده افراد رویایی  بیشتر به‌خاطر فرار از شكست‌ها و ناكامی‌های دنیای واقعی، به دنیای خیالی پناه می‌برند. طرفدار و دوستدار فیلم و قصه‌های هیجان‌انگیزند، چرا كه این منبع می تواند دنیای خیالی آنان را از مطالب و سوژه‌های جدید انباشته كند. محیطی را می‌جویند كه بتوانند در آن بدرخشند و كسی باشند. قدرت بسیار عجیبی برای توجیه هر شكست و بدبیاری دارند (دلیل تراشی).

معنی افسردگی

افسردگی را می توان گونه‌ای سستی اعصاب و روان به‌شمار آورد و هم می توان آن را به یك سری از حالات روانی تعمیم داد مانند خستگی اعصاب یا ضعف شدید روحی و وسواس كه مراحل و درجات متفاوتی دارد.
یكی از علائم مشخصه افسردگی حالت سكون و خموشی و بی‌حسی شخص مبتلا می‌باشد. در رفتار و حركات خست نشان می‌دهد به‌طوری كه كمترین تلاش، او را شدیدا خسته می سازد. غالبا دچار بی‌خوابی می شود. لرزه‌های خستگی عوارض زیر را به دنبال می‌آورند:
سردرد، كاهش فشار خون، احساس فرسودگی شدید، وسواس و خستگی، نداشتن تمركز حواس، شك و تردید، غم و اندوه بی‌دلیل و بدون علت مشخص و دردهای پشت‌سر و گردن و اختلالات بینائی و سرانجام از بین روی اراده، ابتلا به مالیخولیا و ترس از دیوانه شدن. فرد افسرده همواره هدف را از خود دور می‌یابد ولی وجودش زبانه می‌كشد با اینحال بی‌حسی، مانع از اقدام او می‌گردد. بیشتر مبتلایان به افسردگی دچار سوء‌هاضمه و اختلالات گوارشی هستند.

افراد دمدمی در دوست داشتن

به‌طور كلی، دمدمی بودن در دوست داشتن نوعی بازی است كه منبع آن عدم ایمنی در افراد است. آدم‌های دمدمی خطر ارزشیابی كردن روابط را به خود نمی‌دهند و همیشه در حال فرارند. دمدمی بودن در دوست داشتن موقعی ایجاد می‌شودكه احساسات فرد مبتذل، ناقابل و سطحی هستند. هیچكس دوست ندارد به دمدمی بودن خود اقرار كند. ولی قبول كردن این واقعیت، خود می‌تواند اولین قدم بهبود در راه ایجاد احساسات واقعی باشد. در مراحل مختلف رشد احساسات و عواطف، دوره‌هایی وجود دارد كه انسان مجذوب خویش می‌گردد (نارسیسم) اما با پشت سر نهادن مراحل گوناگون، دوستداری خود به دوستداری دیگران نیز وسعت می‌یابد. ما باید یاد بگیریم كه دیگران را نیز دوست بداریم (آلتریسم). به‌طور كلی افراد دمدمی مراحل یاد شده را نمی‌گذرانند و رشد احساسات و عواطف آنان در نارسیسم متوقف شده است.

خصوصیات اشخاص كمرو

الف/ جلوه‌های فیزیولوژركی
1- ناراحتی‌های ترشحی
2- اتساع عروق كه منجر به سرخی صورت می شود.
3- انقباض عروق كه پریدگی رنگ صورت از آن بوجود می‌آید.
4- ناراحتی‌های تكلم و تنفس، گرفتگی گلو.
5- سختی عضلات: ناشی‌گری‌های عمده حركات ارادی، تردیدها، رعشه‌ها
6- ارتعاش انگشتان
7- انقباضات ناحیه قلب، احساس سكته كردن
8- پس از احساس خجالت: خستگی، عرق ریختن، دلتنگی، بی‌حسی، سرافكندگی به مدت زیاد.
ب/ جلوه‌های روانی
1- هوشیاری و روشن‌بینی به حداقل می‌رسد و پهنه وجدان و شعور به نحو قابل ملاحظه‌ای كاهش می‌یابد.
2- ترس و وحشت فوق‌العاده با فشار درونی زیاد و احساس خفگی پیش می‌آید. در پی آن احساس فرار می‌رسد. این احساس ممكن است محدود یا بی‌حسی و منگی همراه باشد.
3- امتناع از قرار گرفتن در موقعیتی كه موجب خجالت شخص گردد.
این قبیل ترس‌های مضاعف، گاه پیامدهای جسمانی پدید می‌آورد. كمرویی بسان تنه درختی است كه بر آن شاخه‌های بسیار می‌روید و برخی از آنها عبارتند از: احساس گناه، خود تنبیهی و حتی انحرافات جنسی (مخفی یا آشكار)

یاوه‌گو

از خصوصیات این افراد: پرت و پلاگویی، سخن‌چینی، شایعه پراكنی، پرگویی و بالاخره هرزه‌درائی است. اینان بسیار پرحرفند و از هر دری سخن می‌گویند.
یاوه‌گویان، غالبا خصوصیات مطلوب انسانی دیگران را نیز ویران می‌كنند و در عوض سعی می‌كنند كه خود را بالا برده و بسیار خوب جلوه بدهند. با پوچ‌اندیشی در این خیالند كه با پایین بردن دیگران، مرتبه خودش را بالا می‌برند. اینان دنیای مغشوش و گناه‌آلود خود را با پرحرفی و یاوه‌گویی در مورد مسائل مربوط به دیگران فراموش می‌كنند. با تهمت زدن و غیبت زدن و غیبت در مورد دیگران، ناراحتی آنان كمی تخفیف می‌یابد.

خصوصیات افراد سنگدل

افرادی هستند كه همیشه در زندگی به دنبال هیجان، تنوع و تازگی می‌روند و به شدت تشنه تجربیات جدید و كسب نشده می‌باشند. معمولا تمایلی  به ابراز ضعف و نشان دادن احساساتی مانند: گریستن و اظهار علاقه و محبت و عشق ندارند و برای تعقل، بیش از الهامات قلبی ارزش قائلند. اینان افراد سخت‌كوش و مبارز، بلندپرواز و افزون‌طلب هستند. معمولا به‌ صورت‌های مستقیم و یا غیرمستقیم نظیر كج‌خلقی، زد و خورد، بحث‌های تند و سخنان كنایه‌آمیز، پرخاشگری می‌كنند. این افراد مستقل و متكی، حسابگر و مادی، با جرأت و بی‌باك و سیاستمدار و مردم‌دار، در برخوردها و داد و ستدهایی كه با دیگران دارند تنها منافع خودشان را در نظر می‌گیرند و در جهت مصالح خویش، گام برمی‌دارند. این افراد سلطه‌گر برای دست یافتن به خواسته‌هایشان بیش‌از حد پافشاری می‌كنند.

خصوصیات افراد نازكدل

این افراد افتاده، كم‌رو، خوش‌اخلاق و فروتن هستند و تمایل به اینكه در روابطشان با دیگران ابتكاری به خرج دهند و نوآوری داشته باشند ندارند. به آسانی تسلیم می شوند و پیروی از نظرات دیگران را می‌پذیرند. از برخوردهای شخصی اجتناب می‌كنند و از ابراز خشونت، دوری می‌گزینند. از مشاهده حشرات، خون، وحشیگری و امثال آن به تندی ناراحت می‌شوند و علاقه شدیدی به پدیده‌ها و چیزهای عاطفی و ظریف مانند: عشق، بچه، هنرهای زیبا، گل و لباس دارند.
بسیاری از این افراد خونسرد، گوشه‌گیر، بی‌تفاوت و حتی بی‌هدف هستند و نیاز چندانی به هیجان و ماجراجویی ندارند. به‌جای‌امنیت و آسایش محیط آشنای خانه و كاشانه خویش را بسیار ارج می‌نهند. چنین افرادی آماده‌اند تا غمگین گردند و اشك بریزند. دوست ندارند كه به آنان مسئولیتی واگذار شود. با نشان دادن شدت نازكدلی، بطور غیرمستقیم از دیگران می‌خواهند كه با دنیای «او» كنار بیایند.

خصوصیات افراد آتشی‌مزاج و تندخو :این گروه از افراد بسیار زود غضب می‌كنند كه این حالت برای اطرافیان، بسیار رنج‌آور است، زیرا كه در مقابل عمل خود، عكس‌العمل فوق‌العاده شدیدی را ملاحظه می‌كنند. ناراحتی عمده این افراد، نداشتن قدرت بحث و ضعف توانایی در تجزیه و تحلیل مسائل است. دلیل و ریشه اصلی التهاب‌پذیری و عصبانیت شدید، می‌تواند وجود ناآرامی و التهاب در زندگی گذشته خانواده آنان باشد، اینان را «نسل قربانی» می‌نامیم چرا كه اولا آنان خود را عامل بدبختی پدر و مادر می‌دانند و ثانیا، در ضمیر ناخودآگاه، خود وارد میدان می‌شوند و برای گرفتن انتقام «عمل» می‌كنند.

احساس حقارت، عقده حقارت :روانشناسان عقیده دارند كه بین عقده حقارت و گناه، تفاوت عمده‌ای وجود دارد. فرق عمده این است كه در عقده «حقارت»، اعتراف به ناتوان بودن و عدم كفایت وجود دارد و افرادی كه از عقده حقارت رنج می‌برند، اصولا تعرض و چشم‌هم‌چشمی می‌كنند. ریشه این احساس ناشایستگی و ضعف شخصیتی افراد می‌دانند. اینگونه افراد، عقده‌های خود را با پرخاشگری بیرون می‌ریزند اما دلیل احساس «گناه» كار یا عمل ناشایستی است كه از فردی سرزده است. اصولا افرادی‌كه عقده حقارت دارند، كفایت و توانایی‌اندكی دارند. اگر مرتكب اشتباهی شوند فكر می‌كنند كه هرگز كار یا عمل درست دیگری از آنان ساخته نخواهد بود. اما افرادی كه با یك احساس گناه دست بگریبانند مكررا خود را مورد موأخذه قرار می‌دهند.


بازتاب بیرونی این احساس در مردان عبارتست از دستپاچگی و اضطراب در محاورات یا سخنرانی و خطابه، دقت و وسواس در آراستگی ظاهر و وضع لباس، كفش و امثال اینها و نیز حساسیت فوق‌العاده نسبت به نظر و عقیده دیگران درباره ایشان.
در زنان این عكس‌العمل بصورت مدپرستی، زیاده‌روی در تغییر آرایش سر و صورت و رنگ‌مو و مدل لباس و كفش و جوراب به پیروی از مد روز و همچنین تمایل به غیبت و عیب‌جویی از سایر زنان و تحقیر همجنسان دیده می‌شود.

اشخاص اندیشمند :این گروه بیماران، بطور كلی از خواندن و یاد گرفتن و كسب اطلاعات بیشتر، هدف آموختن واقعی ندارند. اینان بیشتر دوست دارند بیشتر در مورد زنده بودن و زندگی كردن بخوانند تا به آن عمل كنند. زیرا كه این افراد خود را از زندگی، به دروغ خوشحال و راضی نشان می‌دهند. نقش یك آدم خردمند را بازی می‌كنند. مسوولیت های اجتماعی را نمی‌پسندند، چرا كه در خلوت خود راحت‌ترند. گاهی پناه بردن به علم و دانش بیشتر بهتر از اقرار كردن به انزواپرستی و گوشه‌گیری است. گاهی‌ چنین رفتاری می‌تواند ناشی از غم و ناراحتی عمیق باشد.

اشخاص حسود :حسادت یا ساده و یا پیچیده و وخامت‌بار. فردی كه محسود واقع می‌شود ممكن است به دلایلی از جمله مورد ستایش و توجه بودن، در كانون حسادت قرار گیرد. حسادت را می‌توان انحصارگری مطلق توصیف كرد. فرد حاسد به «محبوب» مورد علاقه خود بصورت شیئی معمولی می‌نگرد و حتی او را از داشتن یك زندگی خصوصی و اختیاری منع می‌كند و از این بابت حقی برای وی قائل نمی‌شود. حسادت همواره نشانه ضعف اخلاقی و فقر عظیم عاطفه بشمار آمده است. فرد حسود پیوسته بر آنست تا خلاء باطنی خود را كه در آن غالبا احساسات گرانبار حقارت و خودكم‌بینی اشغال كرده است را به گونه‌ای پرسازد.
حسادت بالغان همواره نشانه یك ارضه روانی بوده است. برای افراد حاسد، ناامنی‌ها و تشویش خاطر از چنان حدت و شدتی برخوردار است كه با فشار سرانگشتی می‌توان ایشان را به اعماق ورطه ذهنیت‌شان سرنگون ساخت. حسادت یكی از اشكال حاد قدرت‌طلبی و سلطه‌گرایی می‌باشد كه این نیز به نوبه خود منجر به عدم تعادل‌های تازه: وسواس‌ها، افكار ثابت، دشارژهای عاطفی و نشخوارهای ذهنی و غیره می‌گردد.

افراد تنها و تكرو:این گروه از افراد معمولا خود را از دیگران و اجتماع آنان دور می‌كنند. اینگونه افراد اصولا نسبت به زیردستان خود بسیار زورگو هستند. عقب‌نشینی در مقابل این افراد، در نظر آنان ترس و خطر شكست را كمتر می‌كند. ریشه این حالت، گاهی ضعف شخصیت افراد است كه تكروی و تنهایی ناشی از آن می‌تواند به پیمان‌شكنی و تجاوز و شدت عمل و بی‌حرمتی ختم شود. اما ریشه آن غالبا اضطراب درونی است.

ویژگی افراد منفی‌باف یا بدبین :این خصوصیت واكنشی آموخته شده است كه در طول زمان و بر اثر تكرار زیاد، بدون فكر و بطور خودكار از انسان سر می‌زند. مردم عادی نیز به احساس گناه، تشویش، خواستنی‌نبودن و سایر وسواس‌های منفی احساسی معتاد می شوند. این اعتیاد سبب می شود شخص اختیار زندگی خود را از دست داده و به‌تدریج رو به نابودی رود. سبب افزایش عادت‌های منفی در افراد، پایین بودن حرمت نفس و عدم رضایت از خود می‌باشد. آنان در درون خود احساس بی‌ارزشی كرده، تصور می كنند قابلیت‌هایی كه از خود نشان می‌دهند، واقعی نیستند و عادت كرده‌اند كه در زندگی بازنده باشند و اگر دیگران، آنان را باور كنند، خودشان قبول ندارند. دلایل بدبینی و عیب‌جویی آنقدر فراوان است كه نمی‌توان یك دلیل و یا یك مجموعه از دلایل را برای آن عنوان كرد. شرایط خانوادگی و اجتماعی و بسیاری عوامل دیگر در این حالت دست دارند و به هر حال، فرد را در شرایطی قرار می‌دهند كه اعتقاد خود را از همه چیز سلب می‌كند و نسبت به اطرافیان، بدبین و مشكوك می شود. بی‌هدف و بی‌امید می‌گردد و كوشش‌ها باطل بنظر می‌رسند و بالاخره بدبینی علاوه بر آنكه ارتباط آنان را با دیگران از بین می‌برد. عواطف از بین می‌روند و تفكرات از عقل و منطق دور می‌گردد و تنهای ‌تنها می‌ماند.

افراد مشكوك و اسیر


افراد بیمار این گروه ، افكار مشكوك و غلط را در خود می‌پرورانند. سوءظن به دیگران، آنان را از جامعه جدا می‌كند. بطور كلی احساس می‌كنند مورد سوء‌استفاده قرار گرفته‌اند. گاهی نیز افراد بیمار این گروه برای درست جلوه دادن كار یا عمل نادرست خود به دروغگویی نیز تن در می‌دهند. اصولا نمی‌توانند روابط رضایت‌بخشی با دیگران ایجاد كنند. بسیار حساسند و اگر دیگران افكار و عقایدشان را نپذیرند، كم‌كم از آنان فاصله می‌گیرند و خود را دور می‌كنند. فقط دیگران را مقصر كارهای اشتباه خود می‌دانند. اصولا این افراد قادر نیستند بین مشكلاتی كه خود برای خود می‌سازند و مشكلاتی كه دیگران ممكن است برایشان بوجود بیاورند، فرقی بگذارند. بطور كلی از «خودفریبی» خویش آگاهی كامل دارند.

نقش باز‍ كردن:توسل به نقش بازی كردن، نه تنها دلپذیر نیست كه دردناك هم هست. نقش‌ها، واكنش‌هایی الگو دارند كه از طفولیت در برنامه‌ریزی‌های زندگی روانی انسان وجود داشته‌اند. در نقش بازی كردن، آدم‌ها گاه به‌گونه‌ای وحشتناك گریم می‌كنند و تنها منظور آنان از بازی، یك خواسته است و آن «برنده شدن» است. البته خود نیز نمی‌دانند جایزه چیست و برایشان مهم هم نیست. هدف آنها در بازی‌های دروغین، تنها «برد» است. دلیل بازی كردن این نقش‌ها و تن در دادن به آنها، محافظت خویش و پنهان كردن خود واقعی از دیگران است.نكته‌ای كه در تمام نقش‌ها، مشتركا دیده می‌شود این است كه واقع‌بینی را از افراد می‌گیرد و ارتباط آنان را با دیگران مخدوش می سازد.
الف/ ممكن است كه شخص هرگز یك انسان قابل اعتماد و معتبر نشود زیرا كه می خواهد بچه بماند، همیشه بی‌كفایت و محتاج. گاهی علائم دلسوزی و ترحم را در لحن صدایش منعكس می‌كند و گاه در حالات مختلف صورتش. دیگران را وادار می‌كند كه با او باملاحظه رفتار كنند.
ب/ گروهی برای تغییر شخصیت آمادگی كامل دارند و بسیار زود شخصیت دیگران را تقلید می كنند.
پ/ افرادی كه با روبرو شدن با این گروه جذب آنها می شوند، شخصیت دروغین و غیرواقعی یكدیگر را می‌پذیرند و هماهنگ می‌شوند و همه چیز هم بر وفق مرادشان پیش می‌رود، زیرا كه دلیلی برای‌دانستن واقعیت‌ها و یا مقابله كردن با آنها ندارند.
گاهی نقش «ایثارگر» را به عهده می‌گیرند. بازیگران این نقش، فوق‌العاده كمك كننده و بسیار مصمم هستند كه دیگران را حفظ كنند. گاهی ممكن است كه یك شخصیت «همیشه بچه» با یك «كمك‌ كننده» ازدواج كند و یك زندگی بادوام (نقش دائمی) را در كنار یكدیگر سپری كنند، زیرا كه این دو نقش در یك راستا هستند. افرادی‌ كه با شخصیت یك طفل ابدی ( كه راهی برای فرار از مسئولیت‌ها و یا واقعیت‌هاست) زندگی می‌كنند، هرگز نمی‌توانند با دیگران رابطه صادقانه‌ای برقرار سازند.

افراد مسامحه‌گر:اینگونه افراد سعی می‌كنند از واقعیت‌هایی كه باید رخ دهد، با عقب انداختن و موكول كردن آن به بعد، بگریزند. به‌طور كلی، مسامحه‌گران آدم‌هایی هستند كه كار امروز را به فردا موكول می‌كنند بالاخره انجام نمی‌دهند. تنها باید خود و یا اطرافیان را موقتا فریب دهند. پیداست كه چنین افرادی اعتماد‌به‌نفس كافی ندارند و در تصمیم‌گیری بسیار ضعیفند.

افراد رنجیده:این گروه افراد همیشه بازنده‌اند. البته سعی می كنند كه اشخاص دیگر و عوامل دیگری را مقصر و عامل بدبیاری‌هایی بدانند كه سبب رنجش آنان شده است. اصولا موفقیت و خوشحالی دیگران آنها را خشمگین می كند و آزرده‌خاطر می سازد. بطور کلی  اشتباهات خود را به دروغ و آنطور كه باب میلشان است تجزیه و تحلیل می‌كنند (دلیل تراشی) و خود را در پایان بی‌تقصیر می‌شمارند. بندرت اتفاق می‌افتد كه به عهدی وفا كنند و هرگز به دیگران عرضه نمی‌دارند. بطور كلی این افراد خشمگین و همیشه از دیگران متنفرند، هرگز عمل نمی‌كنند بلكه منتظر عمل می‌شوند تا عكس‌العمل نشان دهند.

غصه‌خور:گروهی كه لذت بردن از زندگی را زیان‌اور می‌دانند و از زندگی خویش هرگز بهره‌ای معمول و متعادل و مفید نمی‌گیرند و همواره در غم و اندوه بسر می‌برند. اینان در هر زمینه‌ای،‌دلیلی برای اندوه خویش می‌یابند و از سوی دیگر برای شادی و خوشبختی حد و مرز‍ قائلند و همیشه پس از یك خوشحالی، اندوهی را انتظار می‌كشند. همواره در كار تنبیه خویشتن هستند. گفته شده است كه ریشه اصلی این ناراحتی در درون خود آنان است و آن فرار از یك احساس گناه است. به‌خاطر همین احساس گناه، خود را مستحق عذاب می‌دانند. بطور كلی همیشه می‌كوشند دیگران را راضی و خشنود كنند زیرا كه از اظهارنظر منفی آنان ترس دارند. به دلیل دشمنی شخصی با خود، نمی‌توانند یك مصاحب و یا یك دوست خوب و صادق باشند.

افراد جاذب :این بازی مخصوص افرادی است كه از سنین جوانی گذشته‌اند و نمی‌توانند با حقایق مربوط به سالمندی، مخصوصا آنچه را كه در ارتباط با ظواهر خود می‌دانند، قبول كنند. از اوج احساس، ناگهان تنزل می‌كنند و رغبت‌هایشان نیز چنین وضعی دارد. اساسا تنبلند و گاه از زیر كار شانه خالی می‌كنند و دراین راه نقش خاصی را برمی‌گزینند كه طی آن، وانمود می‌كنند كه بعضی كارها را بلد نیستند و یا اصولا قادر به انجام كارها نیستند و از این راه، چنین تصور می‌كنند كه توجه اطرافیان را جلب كرده‌اند.

افراد پیشرو و پیشاهنگ :بازیكنان این نقش، دوست دارند كه مهم جلوه‌گر شوند، و در واقع، كار آنان، نوعی عكس‌العمل‌سازی در برابر ترسی است كه از ناچیزی خویش دارند. در مواقع درد و ناراحتی و غم و غصه بهترین یاور دیگرانند، اما این یاوری با سوء‌استفاده توأم است. به‌طور كلی اینگونه افراد برای رهایی از احساس درونی خویش، میل دارند كه بر احساسات دیگران نیز حاكم باشند.

افراد خاكی :بازیكنان این بازی همواره سعی می‌كنند كه خود را پایین‌تر از بقیه جلوه دهند. افرادی كه سعی می‌كنند خود را به دروغ، خاكی و بی‌شیله وپیله نشان دهند و بیش‌از‌حد معمول «مخلصم و چاكرم» بكار می‌برند اما در عمل، خلاف این گفته‌ها را ثابت می‌كنند. اینان هم می‌توانند در زمره دروغگویان و متظاهران باشند و هم در زمره ترسویان و سازشگران.

افراد متكبر :فرد مبتلا به این حالت هرگز نمی‌تواند مسأله‌ای را به‌گونه‌ای واضح بررسی و تجزیه و تحلیل كند،‌چرا كه هنوز از خویشتن فاصله نگرفته و «حب نفس» بر احساس و عقل او چیره است . یك تنه به قاضی می‌رود و به قول معروف، راضی هم برمی‌گردد. ناگفته نماند این گروه از افراد (كه گاه بیمارند) از خود «افاده‌ای» دارند که  آگاهند ومی‌توانند دیگران را با سكوت و نگاه بی‌اعتنای خود تحت تاثیر قرار دهند و كار خود را پیش ببرند. البته در صورت لزوم قهر و اخم می‌كنند بی‌انكه دلیل قانع‌كننده‌ برای توجیه رفتار خویش داشته باشند.
گاهی نیز چنین می‌اندیشند كه دلایلشان مضحك و خنده‌آور است. بدون بحث و گفتگو و صحبت،‌گاهی مشكلاتشان را نیز حل می‌كنند و پیش می‌برند.

افراد خشك و بی‌انعطاف (جزمی) :خشكی و عدم انعطاف هنگامی ظاهر می شود كه فرد احساس ضعف و ناامنی شدید كند. افراد خشك برای احساسات طغیانگرشان احتیاج به یك راه خروج دارند. در این شرایط اگر افراد خود را در موقعیت وجه‌المصالحه و سوء‌استفاده قرار دهند به رشد تكاملی خود هیچ كمكی نكرده‌اند
گوردن آلپورت محقق نامدار در كتاب « طبیعت آدم‌های خشك» ثابت می‌كند كه ریشه روانی این حالت همان اضطراب و پریشان‌خاطری است. این گونه افراد، به لحاظ احساس ضعف و ناامنی شدید كه در آنان وجود دارد، برای خود و در اطراف خود ناگزیرند امنیتی ایجاد كنند و هر كس كه خارج از چنین گروهی قرار داشته باشد دشمن به‌شمار می رود.
 

 

مدیریت موثر: درون‌گراها درمقابل برون‌گراها

18smhbx1pvip8jpg-(1)

برای انجام یک پروژه کاری، چطور باید شخصیت‌های متفاوت را مدیریت کنید؟
یک محل‌کار همیشه پر از انواع و اقام شخصیت‌هاست. همه جور کارمند باید با هم کار کنند و از‌آنها انتظار می‌رود که بتوانند برای رسیدن به یک هدف مشترک با تفاوت‌های فردی همدیگر کنار بیایند. اما اخلاقیات، هنجارهای فرهنگی و خلق و خو می‌تواند گاهی موجب اختلاف شود. 
اجازه بدهید اول کمی درمورد خلق‌وخو صحبت کنیم. همه کارمندان را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: درون‌گراها و برون‌گراها. هرکدام از این گروه‌ها به طور کاملاً متفاوتی در محل‌کار ارتباط برقرار می‌کنند. یکی برای رهبری گزینه بهتری نسبت به آن یکی است اما آیا همیشه می‌توان آنها را تشخیص داد؟
در زیر به خصوصیات اخلاقی بیشتر برون‌گراها اشاره می‌کنیم:
– به نظر می‌آید هیچکس برای آنها غریبه نیست. هرکسی می‌تواند یک مشتری احتمالی آنها باشد، یا بالاتر از این، یک دوست احتمالی.
– برای هر کاری که پیشنهاد می‌شود، داوطلب می‌شوند. اینها کارمندانی هستند که در آنِ واحد روی چند پروژه کار می‌کنند، حتی اگر پروژه‌ها وجه اشتراک کمی با همه داشته باشند.
– با هرکسی که بخواهد ارتباط اجتماعی ایجاد می‌کنند. وارد همه بحث‌ها می‌شوند و معمولاً مدیران اجتماعی بخش‌های مختلف شرکت‌ها هستند.
به نظر می‌رسد برون‌گراها افرادی شدیداً اجتماعی و فعال هستند، اینطور نیست؟ بله، می‌توانند اینطور باشند اما آنها هم نقاطی منفی دارند.
برای مشتری‌هایی که ترجیح می‌دهند فقط در حیطه کاری باقی بمانند، از نظر احساسی کمی سلطه‌گر به نظر می‌رسند. چنین مدیری باید این اخلاق خود را براساس نیازهای مشتری، تعدیل کند.
– وقتی می‌خواهند روی دیگران تاثیر بگذارند یا با تعهد بیش از اندازه، حقانیت خود را ثابت کنند، ممکن است دچار خستگی مفرط شوند. چنین مدیری باید حفظ تعادل و «نه» گفتن را یاد بگیرد. 
– ممکن است با کارمندان و مشتریان رفتاری زیادی دوستانه و صمیمی پیدا کند. اگر چنین مدیری بخواهد احترام خود را پیش همه حفظ کند، باید مرزهای ارتباطی درست داشته باشد.
خلق‌وخو درون‌گراها چطور؟
– آنها معمولاً ترجیح می‌دهند در خلوت کار کنند. اگر کسی مزاحم کارشان شود معمولاً عصبانی می‌شوند.
– آنها زندگی دیگران را درک کرده اما وارد بحث‌های اجتماعی نمی‌شوند. به ندرت در جمع‌هایی که صحبت کاری نیست، دیده می‌شوند.
– قبل از اینکه وارد کاری شوند، صبر می‌‌کنند تا اگر کس دیگری آن پروژه را قبول نکرد وارد آن شوند.
به نظر می‌رسد درون‌گراها نتوانند مدیران خوبی باشند، نه؟ اینطور نیست می‌توانند، اما باید اینطور به آن نگاه کنید:
– آنها می‌توانند قدرت تمرکز و حل مشکل بسیار بالایی داشته باشند. وقتی چنین مدیری برنامه‌ای ارائه می‌کند، آن برنامه‌ قطعاً کاملاً تفصیلی و فکرشده خواهد بود.
– آنها می‌توانند بعنوان یک سیاستمدار رفتار کنند و رفتارها را از دور بررسی کنند. چنین مدیری معمولاً بدون اینکه خود را از نظر احساسی درگیر کند، می‌تواند دیدگاه‌های متفاوت را توضیح دهد.
– آنها دقیقاً به این دلیل که خودشان را به جلو هل نمی‌دهند، می‌توانند مدیران موثری باشند. آنها دیدی واقعبینانه به توانایی‌های خود دارند و برای پیش بردن یک پروژه به اندازه کافی صبورند.
البته اینها فقط خصوصیات ظاهری درون‌گراها و برون‌گراها بود. هر دو این خصوصیات را شاید بتوان در هر دو گروه دید. 
اما واقعاً شخصیت اصلی درون‌گراها و برون‌گراها چیست؟ خیلی ساده است. فرد برون‌گرا از بودن با دیگران انرژی می‌گیرد و فرد درون‌گرا از تنها بودن.
همه کارمندان، با هر خصوصیات اخلاقی، شایسته احترام‌اند. اگر رفتارها و گرایشات اخلاقی آنها را بشناسید، ممکن است متوجه شوید که قبلاً درمورد آن فرد اشتباه می‌کرده‌اید. خیلی از افراد درون‌گرا یاد گرفته‌اند که چطور در بعضی موقعیت‌های خاص مثل برون‌گراها رفتار کنند و برعکس.
در زیر توصیه‌هایی برای داشتن رویکردی موثر نسبت به هرکدام از این گروه‌های شخصیتی آورده‌ایم:
– فرد درون‌گرا معمولاً ترجیح می‌دهد نیم ساعت اول روز کاری خود را به تنهایی صرف برنامه‌ریزی برای آن روز خود کند. این فرصت تنهایی را به او بدهید یا تشویقش کنید در صورت لزوم روی در اتاقش تابلو «مزاحم نشوید» نصب کند!
– فرد برون‌گرا معمولاً روز کاری خود را با دیدن دیگران شروع می‌کند. وقتی بتواند نظرات دیگران را هم به دست آورد، روزش را با بازده بیشتری شروع خواهد کرد. جلسات طوفان فکری برای او تنظیم کنید یا تشویقش کنید در صورت لزوم با افراد دیگر صحبت کند.
– وقتی درمورد نظرات افراد سوال به طور عمومی می‌شود، فرد درون‌گرا برای بیان ایده‌های خود چندان راحت نیست. اگر می‌دانید پیشنهاداتی دارد، از او به صورت شخصی سوال کنید.
– فرد برون‌گرا دوست دارد بلافاصله درمورد همه جزئیات برنامه خود توضیح دهد. از ایده‌های خوب او در جلسه قدردانی کنید اما اجازه ندهید اشتیاق بیش از حدش، نظم جلسه را بر هم بریزد.
آخر اینکه، درون‌گراها و برون‌گراها را تشویق کنید که با هم کار کنند. شاید بعضی وقت‌ها برایشان ناراحت‌کننده باشد اما هرکدام از آنها توانایی‌هایی دارد که می‌تواند پیشرفت کاری آن یکی را ارتقا دهد. 
شما برای برخورد با تیپ‌های شخصیتی مختلف در محل‌کار چه راهکارهایی دارید؟ ما را از نظرات و تجربیاتتان بهره‌مند کنید.

۵ دلیل که باعث میشود پولدار نشویم

۵ دلیل که باعث میشود پولدار نشویم

«چرا مردم پولدار نمی‌شوند؟» در کشوری مثل کشور ما، با فرصت‌هایی که پیش رویمان است، چرا فقط تعداد کمی از افراد هستند که با استقلال مالی بازنشسته می‌شوند؟ اخیراً پاسخ این سوال را پیدا کرده‌ام. به نظر من اینها ۵ دلیل اصلی است که جلوی پولدار شدن افراد را می‌گیرد.

کی، من؟

 

مهمترین این دلایل، این است که هیچوقت برایشان اتفاق نمی‌افتد. فرد متوسط در خانواده‌ای بزرگ شده است که هیچوقت کسی که پولدار باشد را نمی‌شناخته و ندیده است. به مدرسه می‌رود و با آدمهایی معاشرت می‌کند که پولدار نیستند. با آدم‌هایی کار می‌کند که پولدار نیستند. هیچ الگوی پولداری روبروی خود ندارد. اگر این برای شما هم پیش ‌آمده است، البته تا سن بیست سالگی، می‌توانید به یک فرد بالغ و کامل در جامعه تبدیل شوید اما هیچوقت برایتان پیش نیامده که بفهمید شما هم می‌توانید یکی از افراد ثروتمند جامعه شوید.

به همین دلیل است که کسانیکه در خانواده‌هایی که والدینشان پولدار هستند به دنیا می‌آیند، احتمال اینکه در بزرگسالی افرادی ثروتمند شوند بسیار بیشتر است. بنابراین اولین دلیل اینکه چرا بیشتر ما پولدار نمی‌شویم این است که هیچوقت برایمان اتفاق نمی‌افتد. و البته، اگر هیچوقت برایمان اتفاق نیفتد، آنوقت هیچکدام از قدم‌های لازم برای به واقعیت تبدیل کردن آن را برنخواهیم داشت.

تصمیم بگیرید!

دومین دلیل که باعث می‌شود پولدار نشویم این است که هیچوقت برای آن تصمیم نمی‌گیریم. حتی اگر فردی کتاب بخواند، در جلسات سخنرانی شرکت کند، یا با افرادیکه از نظر اقتصادی موفق بوده‌اند نشست و برخاست کند، تا زمانیکه برای متفاوت شدن تصمیم نگیرد، هیچ اتفاقی نمی‌افتد. اگر برای برداشتن اولین قدم‌ها تصمیم نگیرد، همان جا که هستید خواهید ماند. اگر به انجام کارهایی که همیشه می‌کنید، ادامه دهید، به همان جایی خواهید رسید که  همین امروز هستید.

دلیل اصلی عدم موفقیت و شکست این است که اکثریت آدم‌ها برای موفق شدن تصمیم نمی‌گیرند. هیچوقت یک تعهد محکم و روشن یا یک تصمیم قطعی برای پولدار شدن نمی‌گیرند. دلشان می‌خواهد و قصدش را دارند و آرزو می‌کنند که یک روز پولدار شوند. دعا می‌کنند و دعا می‌کنند که پول زیاد به دست بیاورند اما هیچوقت تصمیم نمی‌گیرند که، «من می‌خواهم که پولدار بشم!» این تصمیم قدم مهمی برای رسیدن به استقلال مالی است.

شاید فردا

 

سومین دلیل پولدار نشدن آدمها انداختن کار امروز به فرداست. آدمها همیشه برای شروع نکردن کاری که لازم است برای رسیدن به استقلال مالی انجام دهند، بهانه دارند. همیشه ماه خوبی نیست، فصل خوبی نیست یا سال خوبی برای شروع نیست. وضعیت و شرایط اقتصادی در صنعت خوب نیست، بازار کساد است یا باید ریسک کنند یا امنیت خودشان را زیر پا بگذارند. شاید سال بعد.

برای به تعویق انداختن کارها همیشه دلیل هست. درنتیجه، ماه به ماه و سال به سال این کار را عقب می‌اندازند تا جاییکه دیگر دیر می‌شود. حتی اگر برای یک نفر اتفاق بیفتد که بتواند پولدار شود، تصمیمش را هم بگیرد اما برای وارد عمل شدن امروز و فردا کند، همه برنامه‌هایش آینده روشنی نخواهند داشت.

هزینه‌اش را بپردازید

 

چهارمین دلیل اینکه مردم معمولاً فقیر بازنشسته می‌شوند، چیزی است که اقتصاددان‌ها به آن تاخیر پاداش می‌گویند. اکثریت زیادی از افراد وسوسه می‌شوند که هر یک ریال آخرشان را هم خرج کنند و حتی باز هم قسطی خرید کنند. اگر نمی‌توانید پاداشتان را به تاخیر بیندازید و خودتان را در خرج کردن هر پولی که درمی‌آورید محدود نکنید، نمی‌توانید پولدار شوید. اگر نتوانید صرفه‌جویی را بعنوان یک عادت طولانی‌مدت تمرین کنید، برایتان غیرممکن خواهد بود که به استقلال مالی برسید. همانطور که دبلیو. کلمنت استون می‌گوید، «اگر نمی‌توانید پول پس‌انداز کنید، بذر سربلندی در شما نیست.»

چشم‌انداز بزرگتر را ببینید

 

پنجمین دلیل که باعث می‌شود افراد فقیر بازنشسته شوند، به اندازه بقیه دلایل مهم است. این دلیل نداشتن چشم‌انداز زمانی است. در یک تحقیق طولانی‌مدت که توسط دکتر ادوارد بانفیلد در دانشگاه هاروارد در دهه پنجاه میلادی انجام گرفت و در سال ۱۹۶۴ در مجله The Unheavenly City به چاپ رسید، دلایل تحرک اقتصادی-اجتماعی روبه‌بالا بررسی شد. او می‌خواست بداند چطور می‌توان پیشبینی کرد که یک خانواده یا فرد به سمت بالا در حرکت است یا خیر و اینکه گروه‌های اقتصادی-اجتماعی در نسل بعد ثروتمندتر خواهند شد یا خیر.

همه این تحقیقات او را به یک عامل رساند که باعث شد نتیجه‌گیری کند که درست‌تر از سایر عوامل در پیشبینی موفقیت است. آنها آن را چشم‌انداز زمان نامیدند. تعریف آن میزان زمانی است که برای برنامه‌ریزی فعالیت‌های روزانه و گرفتن تصمیمات مهم زندگی‌هایتان اختصاص می‌دهید.

یک نمونه از چشم‌انداز درازمدت عادت متداول خانواده‌های سطح‌بالای انگلستان برای ثبت‌نام فرزندانشان در دانشگاه آکسفورد یا کمبریج به محض متولد شدن آن کودک است، حتی بااینکه ممکن است به هجده یا نوزده سالگی نرسد. به این چشم‌انداز درازمدت در عمل می‌گویند. زوج جوانی که ۱۵۰ هزار تومان در ماه خود  را برای هزینه تحصیل فرزند خود کنار می‌گذارند، زوجی با چشم‌انداز زمانی درازمدت هستند. آنها حاضرند برای اطمینان از گرفتن نتیجه بهتر در طولانی‌مدت، در کوتاه‌مدت خود را قربانی کنند. افرادیکه چشم‌انداز درازمدت دارند در مسیر زندگی‌شان رشد اقتصادی خواهند داشت.

مسعود ده نمکی: شاید فیلم هاشمی ها را بسازم !/ آقای هاشمی سال 70 را به یاد دارید؟

مسعود ده نمکی کارگردان سینما در اینستاگرام خود نوشت: «هاشمی ها» عنوان فیلمی می تواند باشد که نسل امروز و فردا را با تاریخ معاصر ایران به ویژه نیم قرن اخیر بیشتر آشنا کند.

به گزارش خبرنگار حوزه فضای مجازی خبرگزاری فارس، مسعود دهنمکی در اینستاگرام خود به انتقاد از دیدگاهها به ویژه دیدگاه اخیر آقای هاشمی، با عنوان «شاید فیلم هاشمی ها را بسازم» پرداخته است که در زیر می خوانید:

هاشمی ها عنوان فیلمی می تواند باشد که نسل امروز و فردا را با تاریخ معاصر ایران به ویژه نیم قرن اخیر بیشتر آشنا کند، بازیگری توانمند که هم می تواند نقش اپوزیسیون را بازی کند و هم اپوزسیون، هم رئیسی باشد که بادیگاردهای سیاسی اش دنبال مادام العمر کردن حکومتش باشند و هم خودش معلم دموکراسی.

هم می تواند زیر میز بازی باخته بزند و هم می تواند خود را استاد رعایت اخلاق و قواعد بازی سیاسی جا بزند؛ هم می تواند چپ ها و ملی مذهبی ها را در دوران قدرتش آب خنک بخوراند هم می تواند پدرخواندگی آنها را در دوران فترتش بکند و هم قصه شاه و شاه بازی را از افکار عمومی پاک کند.

این بازیگر یک «بند باز سیاسی» است که فلش چپ می زند و به راست می پیچد و بالعکس؛ زیرا او با هیچکس نیست او با خودش است و بقیه ابزارند؛ درست مثل دهه شصت که دوران موشک خوردن ملت بود او دنبال گفتمان بود و «جنگ جنگ تا یک پیروزی» استراتژی اش و امروز که سایه موشک ها و تحریم ها و تهدیدات هسته ای بالای سر ملت است این بازیگر دنبال گفتمان با دشمن است و موشک ها را توهم می پندارد؛ ولی ای کاش این بازیگر سیاست و آدم هایی از این دست، آن موقع که در اوج قدرت بودند به جای بستن دهن منتقدان و سر داده شدن شعار «مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است» دستشان به توییت می رفت و می نوشتند اشدا علی الکفار رحما بینهم.

راستی آقای هاشمی! سال 70 را به خاطر دارید؟ صف اول نماز جمعه، وقتی به جای تملق های همیشگی برخی ها، من شعار اصلاح وضعیت فرهنگی را دادم دولت شما در همان سلولی که شما را در توحید بازجویی کردند چطور با من گفتمان کرد؟ البته نه فقط با من !،اگر رفتار متکبرانه دولت شما در دهه هفتاد نبود چرخه قدرت و نقد ساختارها طبیعی پیش می رفت و جای شاکی و متشاکی عوض نمی شد.

اما مطمئناً تاریخ در توییت خلاصه نمی شود.شاید با ساخت این فیلم جوانان خوش قلب کشورم بفهمند که نباید بازیچه کسانی شد که هم از دیوار لانه جاسوسی بالا می روند و هم پایش بیفتد سر زیر آب می کنند و شهید می سازند و هم نقش معلم دموکراسی و مدارا می شوند.

اگر فیلم هاشمی ها را بسازم شاید دیگر نیازی به ساخت فیلمی تاریخی برای ترسیم انحراف خواص و شکل گیری عاشورای سال 61 هجری نخواهیم داشت چون دوران ما پر شده از کسانی که نقش آقاها و آقازاده های صدر اسلام را بازی می کنند.

خدا کند در این صف بند که هر روز پر رنگ تر می شود، آقایان به فکر دین خود باشند نه دنیای خود.

لازم به توضیح است بعد از نگارش این متن هر اتفاقی و رسوایی برای من افتاد این صفحه حک شده بوده و ارادت خود را به حاجی گرینف ها ثابت کردم.

سال ۹۵ چه حیوانی است

***

 

طالع بینی سال ۱۳۹۵ , میمون ؛ شرور و حیله باز

مشخصات کلی متولدین سال میمون:

میمون در میان نمادهای دیگر، طبیعتی غیر عادی و عجیب دارد. او موجودی بدجنس، موذی، شیطان گستاخ، شوخ طبع و همیشه در حال مسخره بازی است؛ اما شوخی های او غیر مستقیم و همراه با فریب است.
میمون موجودی اجتماعی و معاشرتی است و در ظاهر، با همه خوب ارتباط بر قرار می کند؛ باید گفت که ایجاد این رابطه نیز جزئی از حیله های او به شمار می آید. میمون در واقع موجودی خود پسند و خودپرست است.
میمون بازیگوش و مردم دار است و هرگاه نظرات منفی اش را درباره دیگران، در پشت محبتی ظاهری مخفی می کند؛ مهربان به نظر می رسد. در حقیقت او هیچ کس را قبول ندارد و خود را برتر از همه می داند و این نشان می دهد که موجودی مغرور است. از اینها که بگذریم او روشنفکری است که علاقه فراوانی به دانستن دارد. او دوست دارد همه چیز را ببیند و بخواند، همه چیز را برای خود خوب توضیح دهد و همیشه از تازه ترین اخبار روز دنیا آگاه شود.
میمون با سواد و با فرهنگ است و حافظه ای قوی دارد. او می تواند در صورت لزوم حتی کوچک ترین جزئیات چیزهایی را که خوانده، دیده و یا شنیده به خاطر بیاورد. این ویژگی، بسیار به او کمک می کند؛ زیرا میمون ذهنی پریشان دارد و از این رو، تا حد زیادی متکی به خاطرات خود است.
میمون خلاق و مبتکر است و با خلاقیت خود می تواند دشوارترین مسائل را با سرعتی اعجاب انگیز حل کند. اما هر گاه تصمیم به انجام کاری می گیرد، باید بی درنگ شروع کند در غیر این صورت علاقه خود را از دست می دهد و بی هیچ کوششی همه چیز را رها می کند.
میمون هوش سرشاری دارد و توانایی اش در فریفتن دیگران شگفت انگیز است. او می تواند با چیره دستی، اژدهای نیرومند را با آن همه هوش و درایت، فریب دهد. او حتی در برابر جاذبه ببر مقاومت می کند و او را بی رحمانه مسخره کرده، می آزارد.
میمون همانقدر که حیله گر است، سیاستمدار و زیرک نیز هست و می تواند خود را در بدترین موقعیت ها محافظت کرده و از بند هر نو گرفتاری برهاند. او خود سر و خود خواه است و اجازه نمی دهد چیزی را به او تحمیل کنند. او همیشه حق انتخاب دارد.
او برای همه کاری آمادگی دارد و برای پیشبرد اهدافش دست به هر کاری می زند. از دروغگویی، دورویی و حقه باری ترسی ندارد و در صورت لزوم شخصیت خود را نیز زیر پای می گذارد. او تا زمانی که صلاح بداند، به این کار ادامه می دهد؛ او به ندرت دستش رو می شود و به دام می افتد.
بعضی از میمون ها حتی کار را به دزدی یا دست کم دروغگویی می کشند.
به هر حال، میمون هر کاری هم بکند، باز هم دلرباست و آن چنان به رموز این کار آشناست که کسی حریفش نمی شود.
میمون موجود فرصت طلبی است و باید هم چنین باشد؛ زیرا بخت با او یار است و فرصت های زیادی در اختیارش قرار می دهد. میمون به رغم جنبه های منفی وجودش مانند دروغگویی، ریاکاری، حقه بازی، تکبر و غرور، نادیده گرفتن وجدان و شرافت، به خاطر هوش سرشار و ادراک بالایش مورد پسند همگان است.
میمون از مهارت، زیرکی و حیله گری خاصی در تجارت برخوردار است، از این رو شریک بی نظیری در کار محسوب می شود. او در هر کاری که احتیاج به تصمیم گیری سریع، دیدباز و کمی وجدان داشته باشد به درد می خورد.
میمون می تواند در سیاست، صنعت و تجارت به موفقیت دست یابد و در این میان، هیچ نکته ای از رموز این علوم بر او پوشیده نماند. او می تواند در صورت تحصیل علم، در هر کاری وارد شود، موفق باشد.
اگر دست میمون را در انجام کار مورد علاقه اش باز بگذارند، بهتر و سریع تر می تواند به شهرت دست یابد. تنها پرگویی، موفقیت میمون را تهدید می کند زیرا با این کار، به رغم دلربایی و جذابیت ذاتی اش دیگران را از خود خسته و ملول می کند.
با وجود گرفتاری های مالی، میمون می تواند از موقعیت های خوب زندگی اش کاملا لذت ببرد؛ با این حال، در عشق بخت با او یار نیست و در رابطه با جنس مخالف ضعیف است.
میمون با داشتن روحیه ای شاد، به سهولت گرفتار عشق می شود؛ اما به همان آسانی نیز از آن خسته شده، به دنبال عشق تازه ای می رود. متاسفانه او هیچ گاه چیزی را که به دنبالش می گردد، پیدا نخواهد کرد؛ زیرا شخصیت پایداری ندارد.
ممکن است میمون احساساتی و لبریز از شور و حرارت باشد اما روح انتقادی و بینش او، به سرعت این شور و اشتیاق را فرو می نشاند. خوشبختانه او بهتر از هر کس دیگر می تواند به بدبختی هایش بخندد و به این ترتیب، خود را از غم و غصه رها سازد.
میمون زوج خوبی برای اژدها خواهد بود؛ زیرا اژدها از زیرکی و حیله گری میمون بهره می برد؛ در حالی که قدرت اژدها نیز به خوبی مورد استفاده میمون قرار می گیرد. این دو در کار نیز می توانند شرکای خوبی باشند؛ حال آن که میمون همیشه تصور می کند که خودش بهتر از عهده کارها بر می آید.
میمون در کنار موش نیز زندگی خوبی خواهد داشت. موش فریفته زرق و برق ظاهری میمون می شود، همه چیز را فراموش می کند و تا پایان عمر، دیوانه وار به او عشق می ورزد؛ حتی اگر این عشق یک طرفه باشد.
میمون، ببر را دست می اندازد؛ اما بهتر است حواسش خیلی جمع باشد؛ زیرا رابطه شغلی و احساسی این دو، بازی با آتش است. میمون نمی تواند در برابر خشونت ایستادگی کند، دست کم گرفتن و مسخره کردن، از قدرت نابود کننده خشونت نمی کاهد. ممکن است میمون جانش را در این راه به باد دهد.
میمون، با هر نمادی که ازدواج کند، احتمالا صاحب بچه های زیادی خواهد شد.
دوران کودکی میمون با شادی می گذرد. در جوانی غمگین، ناامید و پریشان است و نقشه هایش اغلب به شکست می انجامد. دوران پیری او با این که در آرامش می گذرد؛ اما از تنهایی رنج می برد. او اغلب دور از خانواده و ناگهانی خواهد مرد.

آیا زندگی تان معاینه فنی دارد؟

عید نوروز از همان نیمه شب پیش از سال تحویل تا روز آخر تعطیلات که سیزده فروردین است، زمانی نسبتاً طولانی برای استراحت کردن، کنار خانواده بودن و کلاً رسیدگی به کارهای عقب افتاده است.

مریم عطاریان -بخش خانواده ایرانی تبیان
 
تعیین هدف

یکی از این کارهای عقب افتاده، رسیدگی به سلامت روان است. همچنان که قبل از رفتن به سفر اتومبیل خود را به معاینه فنی می برید، بهتر است پیش از آغاز تعطیلات نوروز، حتماً برنامه ریزی جدی برای رسیدگی به سلامت روان خود داشته باشید.

از علت استرس خود آگاه شوید و سعی کنید خوش بین باشید. افکار منفی را شناخته و جای آنها را با افکار مثبت عوض کنید. بر تجارب مثبت متمرکز شوید و فهرستی از تکالیف مثبت هفتگی تهیه کنید

شاید مهم ترین اقدام برای داشتن عیدی آرام و تعطیلاتی خاطره انگیز این باشد که برای کسب آرامش تمرینات و پیگیری لازم داشته باشید. خصوصاً که در ایام کار و تحصیل، آنقدر افراد خود را مشغول امور روزمره کرده و در آن غرق می شوند که خود را فراموش می کنند. تعطیلات نوروز فرصتی طلایی برای رسیدگی و توجه بیشتر به خود است.

بعضی از کارهایی که می توانید انجام دهید عبارتند از:

*هدفهایتان را نقاشی کنید

تعیین هدف کنید. اهداف واقع گرایانه انتخاب کنید. اهداف روزانه کوچکی تعیین کنید و حتماً خود را موظف به انجام آنها بکنید.

* افکارتان را بازسازی کنید

از علت استرس خود آگاه شوید و سعی کنید خوش بین باشید. افکار منفی را شناخته و جای آنها را با افکار مثبت عوض کنید. بر تجارب مثبت متمرکز شوید و فهرستی از تکالیف مثبت هفتگی تهیه کنید.

* خودگویی منفی را ممنوع کنید

به آنچه که فکر می کنید که درست، واقعی،ملموس و منطقی است و از نتیجه گیری ها و فرضیه سازی شتاب زده خودداری کنید.

* به روزهایتان ساختار دهید

ایام نوروز، به خاطر فراغ بال جدی که افراد دارند، بهترین زمان برای ساختار دادن به روزها و اوقات است. در این فعالیت ها، حتماً ارتباطات اجتماعی هم بگنجانید. دید و بازدیدهای عید یکی از بهترین این ارتباطات است.

همچنان که قبل از رفتن به سفر اتومبیل خود را به معاینه فنی می برید، بهتر است پیش از آغاز تعطیلات نوروز، حتماً برنامه ریزی جدی برای رسیدگی به سلامت روان خود داشته باشید

*ورزش کنید

حتماً از ورزش های پرتحرک مانند شنا و دو بهره ببرید. پیاده روی هم به عنوان یک ورزش هوازی می تواند شما را پر نشاط کند.

* استراحت فراموش نشود

مراقب باشید که به پشتوانه تعطیلات، شب ها تا دیر وقت بیدار نمایند. به موقع بخوابید و به موقع از خواب بیدار شوید و به اندازه کافی استراحت داشته باشید.

*به خودتان برسید

 به برنامه غذایی تان توجه خاص داشته باشید. ایام نوروز زمانی مهیا برای انجام هر ناپرهیزی و بی توجهی به سبک تغذیه است پس مراقب باشید:
- میزان مصرف چربی به ویژه چربی های اشباع شده که از حیوانات به دست می آید را کم کنید.
- میزان کمپلکس کربوهیدرات مانند غلات سبوس دار، غذای نشاسته ای سبوس دار، حبوبات، مغزها و دانه ها را افزایش دهید.
- خوردن میوه ها و سبزیجات تازه را افزایش دهید
- از خوردن خوراکی های شور خودداری کنید.
در نهایت برای داشتن تعطیلات خوب و به یادماندنی از اصلاح عادات خودتان استفاده کنید. تعطیلات نوروز فرصتی بسیار طلایی و مغتنم است تا بتوانید بر روی سبک زندگی شخصی تان تجدید نظر کنید.

تردید عربستان در انسان بودن زن!

 

تردید عربستان در انسان بودن زن!

پسندیدم
ارسال به وبلاگ تبیان
تعداد بازديد : 299

زنان که قریب به نیمی از جمعیت 27 میلیون نفری عربستان را تشکیل می دهند، هویت ثبت شده ای در این کشور ندارند و از بدیهی ترین حقوق فردی و اجتماعی محروم هستند.

فرآوری: ه-هدایتی-بخش سیاست تبیان
زنان عربستان

زنان در جامعه سعودی درمحیطی کاملا بسته و تحت فشار شریعت خود ساخته وهابیون زندگی می کنند. جامعه ای که قوانینی برای حفظ، رعایت و حمایت از حقوق انسانی آنها وجود ندارد.
در این کشور زنان از بسیاری حقوق اولیه اجتماعی محرومند. از نگاه وهابیون، زن همچون سایر اقلام، بخشی از اموال مرد و بدون کمترین حقوق محسوب می شود، به گونه ای که حق داشتن شناسنامه جداگانه ندارد.

انتخابات، خط قرمزی برای زنان سعودی

عربستان تاکنون در تاریخ سیاسی خود فقط یک انتخابات را تجربه کرده است. این انتخابات نیز مربوط به شوراهای شهر بود که در سال 2005 برگزار و ادامه فعالیت آن دوسال نیز تمدید شد.
نحوه برگزاری و مشارکت شهروندان سعودی دراین انتخابات گواه آن است که این فرآیند با ' انتخابات ' فاصله بسیاری دارد.

دولت عربستان تا کنون حق رأی زنان را در انتخابات به رسمیت نشناخته است. رهبران وهابی سعودی نیز این تصمیم دولت را تایید کرده و رأی دادن زنان را موجب فساد دانسته اند! برخی از مسوولان این کشور اعلام کردند ، زنان فاقد صلاحیت لازم برای قضاوت درباره نامزدهای انتخاباتی هستند و برخی دیگر از نمایندگان مجلس انتخابی شورا در عربستان نیز اظهار کردند که ممنوعیت رأی در عربستان به این دلیل است که اکثر زنان این کشور شناسنامه ندارند

- زمان برگزاری: به گزارش روزنامه الوسط چاپ بحرین ' نخستین انتخابات شوراهای شهر در عربستان در سال 2005 آغاز شد و در سال 2009 به مدت دو سال دیگر تمدید شد. بنابراین انتخابات کنونی، دومین انتخابات این شوراها در عربستان است. '
- نحوه انتخاب : در دوره کنونی از مجموع 178 عضو، نیمی (89 نفر) از طریق برگزاری انتخابات در سراسر کشور و نیمی دیگر(89 نفر) از سوی مقام ها ومسوولان سعودی و بدون رای گیری انتخاب می شوند. به عبارت دیگر حق رای میلیونها نفر از مردم عربستان در یک کفه ، با حق انتخاب سران این کشور در کفه دیگر برابری دارد.
- علت برگزاری انتخابات: برگزاری این انتخابات در حالی صورت می گیرد که اعتراض ها و شورش ها دراین کشور به فضای کاملا بسته سیاسی افزایش یافته است.اکنون بسیاری از گروههای مردمی دراین کشور با صدور فراخوانی خواستار برگزاری تظاهرات برای تغییرات کلی دراین کشور شدند و برگزاری این انتخابات را که اقدامی نمادین برای مدیریت اعتراضات در کشور اعلام کردند.
- مشارکت کنندگان : نکته حایز اهمیت اینکه زنان در این انتخابات نه حق نامزدی و نه حق رای دادن ندارند.
براساس تازه ترین گزارش ها، جمعیت عربستان بیش از 27 میلیون نفر است. نسبت مردان به کل جمعیت 4/50 درصد و نسبت زنان به کل جمعیت 96/49 درصد است. بنابراین تقریبا زنان که نیمی از جامعه این کشور را تشکیل می دهند، از حق رای در تنها انتخابات این کشور محروم هستند.
به طور کلی دولت عربستان تا کنون حق رأی زنان را در انتخابات به رسمیت نشناخته است. رهبران وهابی سعودی نیز این تصمیم دولت را تایید کرده و رأی دادن زنان را موجب فساد دانسته اند! برخی از مسوولان این کشور اعلام کردند ، زنان فاقد صلاحیت لازم برای قضاوت درباره نامزدهای انتخاباتی هستند و برخی دیگر از نمایندگان مجلس انتخابی شورا در عربستان نیز اظهار کردند که ممنوعیت رأی در عربستان به این دلیل است که اکثر زنان این کشور شناسنامه ندارند.
- قوانین سعودی و مجلس شورا : قوانین عربستان سعودی اجازه تشکیل احزاب را دراین کشور نداده است و ملک عبدا.. بن عبدالعزیز پادشاه این کشور شخصا اعضای مجلس شورا را انتخاب می کند.
مجلس شورا در عربستان یک مجلس مشورتی و کاملا انتخابی در سال 1993 فعالیت خود را آغاز کرد. انتخاب شدگان این مجلس اکثرا از وابستگان حکومتی هستند.

مرور برخی قوانین عربستان درباره زنان

- برابر قوانین عربستان حضور و رفت و آمد زنان به سهولت میسر نیست ؛ به زنان اجازه داده نمی شود به تنهایی و بدون اجازه مرد ارشد خانواده از خانه یا کشور خارج شوند.
- استخدام زنان در فروشگاهها و ادارات عمومی ممنوع است. البته در مراکز پزشکی ودرمانی ، مدارس ، دانشگاه ها و . . . از وجود بانوان به طور رسمی استفاده می شود.
- امکانات آموزشی برای مردان و زنان یکسان نیست ؛ در بعضی از دانشگاههای عربستان از ثبت نام زنان خودداری می شود و در برخی رشته ها فقط مردان حق ثبت نام دارند. زنان از دریافت بورس برای تحصیل در خارج از کشور نیز محروم هستند.
- در ادوار مختلف گذشته زنان دراین کشور حق داشتن کارت شناسایی نداشتند که از این موضوع تحت عنوان 'بحران هویت زنان سعودی' در رسانه های مختلف یاد می شد. پس از بروز مشکلات متعدد اجتماعی دراین زمینه ، وزارت کشور عربستان در آوریل 2005 با حق صدور کارت شناسایی برای زنان ، در صورت درخواست موافقت کرد.
البته برخی روزنامه های عربی درآن تاریخ نوشتند' بسیاری از زنان تصمیم گرفتند از داشتن کارت شناسایی صرف نظر کنند نه به این دلیل که آنها نمی خواستند کارت شناسایی داشته باشند ، بلکه به این دلیل بود که پدر ، همسر یا برادر آن ها به دلیل چاپ عکس زنان بر روی کارت شناسایی ، با اعطای کارت شناسایی به زنان مخالفت می کردند.
با این وجود گفته می شود بسیاری از مراکز دولتی عربستان صرف کارت شناسایی برای احراز هویت زنان را قبول نمی کنند و زنان برای تایید هویت خود علاوه براین کارت ، باید دو شاهد نیز ارائه کنند.

ممنوعیت حق رانندگی برای زنان

اخیرا جنجال و بحثی در عربستان به وجود آمده است که آیا اصلا زن انسان است؟! که این مساله جنجال گسترده ای در میان فعالان پایگاه های اجتماعی به پا انداخته و این دوره واکنش ها و خشم مردم را برانگیخته است

رانندگی برای زنان در عربستان سعودی، از زمان تأسیس این کشور، ممنوع بوده و این ممنوعیت در طی سال ها تداوم یافته است. برخی نمایندگان مجلس شورا در این سال ها مخالفت خود را با این ممنوعیت اعلام کرده اَند؛ از آن جمله استناد کرده اَند که حدود یک میلیون راننده خارجی در کشور وجود دارند که هزینه سالیانه آنها بیش از ۳ میلیارد دلار است و اگر این ممنوعیت برداشته شود، نیازی به استخدام رانندگان خارجی نخواهد بود. هیئت کبار علمای عربستان در سال ۱۹۹۰م با صدور فتوایی رانندگی زنان را به دلیل مخالفت با شرع مقدس حرام اعلام کرد و از آن زمان تاکنون با وجود برخی تلاش های انجام شده برای لغو این ممنوعیت، به دلیل مخالفت مقامات روحانی این کشور، این تلاش ها به نتیجه نرسیده است.
در سال ۲۰۱۱ زنان عربستان کمپینی در اعتراض به ممنوعیت رانندگی به راه انداختند و منال شریف نخستین زنی بود که در این جریان در ملا عام رانندگی کرد و پخش فیلم آن در اینترنت بازتاب گسترده ای داشت.
در ۱۷ آبان ۱۳۹۳، پارلمان عربستان سعودی، طرحی را، برای آزاد کردن رانندگی زنان در این کشور ارائه کرد که شرط رانندگی زنان در عربستان، سن بالای ۳۰ سال، لباس سنگین و داشتن رضایت نامه اعلام شد.
اما این نگاه های تحقیر آمیز عربستان به زنان ومحرومیت هایشان از حقوق انسانس در این موارد خلاصه نمی شود بلکه اخیرا جنجال و بحثی در عربستان به وجود آمده است که آیا اصلا زن انسان است؟! که این مساله جنجال گسترده ای در میان فعالان پایگاه های اجتماعی به پا انداخته و این دوره واکنش ها و خشم مردم را برانگیخته است.

به نقل از روسیه الیوم، فعالان پایگاه های اجتماعی تصویری از تبلیغ دوره ارائه شده توسط آکادمی آموزش و مشورت های عربستان را منتشر کردند که این دوره آموزشی نام "آیا زن انسان است؟" دارد و فهد الاحمدی، یک مربی، اداره این دوره را برعهده دارد.

این تبلیغ جنجال گسترده ای را برانگیخته است و برخی آن را اهانت آشکار به زن می دادند.

کاربران اجتماعی نیز مخالفت خود را با عنوان این دوره آموزشی ابراز و آن را اهانت به زن و بی احترامی به او به شمار آورده اند؛ به هرحال واقعیت امر هرچه باشد مسئله این است که رفتار مقامات سعودی توهینی آشکار به مقام زنان است

در این مطلب چند ماده ی غذایی مفید و پرویتامین را معرفی می کنیم تا در آستانه ی عید انرژی تان تحلیل نر

در این مطلب چند ماده ی غذایی مفید و پرویتامین را معرفی می کنیم تا در آستانه ی عید انرژی تان تحلیل نرود.

فاطمه مهدی پور - بخش تغذیه و آشپزی تبیان
هویج و بروکلی

اسفند فرا رسیده است. ماه خانه تکانی و تلاش و خرید و آماده شدن برای سال نو. حالا در این شلوغی و کار، خیلی از افراد خورد و خوراکشان را نیز فراموش می کنند. یعنی آن قدر غرق کارهای مختلف می شوند که یادشان می رود به تغذیه شان اهمیت بدهند. به خصوص در ماهی که نیاز به انرژی مضاعفی دارند. در این مطلب چند ماده ی غذایی مفید و پرویتامین را معرفی می کنیم تا در آستانه ی عید انرژی تان تحلیل نرود.

هویج

هویج یکی از سبزیجات مفید و سرشار از ویتامین A است که می توانید به صورت خام، رنده شده، آب پز، آب میوه، پوره، داخل سوپ و به صورت خورشت هویج میل کنید. یادتان باشد که این ماده ی غذایی به خوش آب و رنگ شدن پوستتان نیز کمک می کند.

انار سرشار از آنتی اکسیدان هاست که برای تصفیه خون، کاهش کلسترول، بهبود وضعیت معده و غیره بسیار مفید است. یادتان باشد که بیشترین میزان آنتی اکسیدان های آن در دانه هایش قرار دارد

انواع کلم ها

بروکلی، بروکسل، کلم برگ، کلم قرمز و غیره به صورت پخته شده و یا خام داخل سالاد و به همراه گوشت قرمز، ماهی و غیره فوق العاده مفید خواهد بود. یادتان باشد که کلم ها سرشار از ویتامین C و اسیدفولیک هستند و انرژی زیادی به شما می دهند.

کدو حلوایی

تا فصل کدو حلوایی به پایان نرسیده از آن ها بهره ببرید. این مواد غذایی سرشار از آنتی اکسیدان ها و به خصوص بتاکاروتن است و مانند هم خانواده های نارنجی خود برای بدن لازم و ضروری هستند.

آندیو یا کاسنی فرنگی

آندیو یا همان کاسنی فرنگی یکی از سبزیجاتی است که در مناطق شمالی فرانسه و در تاریکی محض کشت می شود. آندیو که کاسنی سالادی نیز نامیده می شود طعم اندکی تلخ دارد و در سالاد یا به صورت پخته و آب پز قابل استفاده است. این گیاه خوراکی سرشار از مواد معدنی بوده و برای کبد و تصفیه خون مفید است.

کاسنی فرنگی

تره فرنگی

از تره فرنگی سوپ تهیه کنید و از فواید آن بهره مند شوید. البته غذاها و خورش های دیگری نیز می توانید از آن تهیه کنید. آنچه مهم است بدانید این است که تره فرنگی سرشار از فیبرها و ویتامین C و E است.

آناناس

آناناس شیرین و در عین حال کم کالری است. بنابراین اگر نگران تناسب اندامتان نیز هستید می توانید با خیال راحت از این میوه استفاده کنید. توصیه می کنیم آناناس را به صورت طبیعی میل کنید. از این میوه می توانید در تهیه ی غذاهای ترش و شیرین و انواع سالادها بهره ببرید. آناناس سرشار از ویتامین C بوده و تقویت کننده ی سیستم ایمنی بدن است.

آووکادو

آووکادو سرشار از چربی های خوب مانند اسید اولئیک و اسیدهای چرب ضروری است. البته این میوه جزو میوه های پرکالری حساب می شود و زیاده روی در آن کالری زیادی به بدن می رساند. بهتر است از آووکادوهای رسیده در سالاد میوه یا به صورت پوره در کنار غذاهایتان استفاده کنید. می توانید بعد از بریدن آووکادو کمی آب لیموترش به آن بزنید تا از اکسید و خراب شدن گوشت آن جلوگیری شود. آووکادو سرشار از مواد معدنی و ویتامین های A،B،C و E است. بنابراین حیف است که در این روزهای پرتلاش از این میوه غافل شوید.

موز

موز، میوه ای همه فصل شده است و بعد از سیب یکی از پرمصرف ترین ها محسوب می شود. موز سرشار از کربوهیدرات ها، فیبرها و ویتامین ها است. اگر سخت مشغول خانه تکانی هستید و یا ورزش می کنید حتماً موز را در سبد میوه تان داشته باشید.

کرفس ریشه ای یا سلریاک

خیلی از مردم آشنایی چندانی با سلریاک یا همان کرفس ریشه ای ندارند. غافل از اینکه این ریشه ی مغذی سرشار از فیبرها، ویتامین های K و B6 و همچنین مواد معدنی متعددی مانند پتاسیم، فسفر و منگنز است. می توانید این سبزی را به صورت بخارپز یا روش های دیگر آماده و میل کنید.

کرفس ریشه ای

نارنگی

خوبی نارنگی مانند موز در این است که مصرف آن ساده بوده و البته خوشمزه نیز هست. این میوه به راحتی پوست کنده می شود و هسته ی کمی نیز دارد. در واقع یکی از پرمصرف ترین های زمستان محسوب می شود. بهتر است در سالاد میوه، یا به صورت دسر، آبمیوه و یا در سس های ترش و شیرین مصرف شود. نارنگی یکی از منابع ویتامین C، مواد معدنی و دیگر ویتامین ها محسوب می شود.

خرما

خرما برای روزهای سرد سال بسیار مناسب است. می توانید آن را با چای یا شیر میل کنید. این میوه ی خشک سرشار از فیبر، پتاسیم و قندهای طبیعی است. بنابراین انرژی زیادی به شما می دهد. پس در حین رفت و روب دست از کار بکشید و یک عدد خرما میل کنید.

انار

انار سرشار از آنتی اکسیدان هاست که برای تصفیه خون، کاهش کلسترول، بهبود وضعیت معده و غیره بسیار مفید است. یادتان باشد که بیشترین میزان آنتی اکسیدان های آن در دانه هایش قرار دارد. این میوه همچنین برای افزایش میل جنسی بسیار مفید است.

تا فصل کدو حلوایی به پایان نرسیده از آن ها بهره ببرید. این مواد غذایی سرشار از آنتی اکسیدان ها و به خصوص بتاکاروتن است و مانند هم خانواده های نارنجی خود برای بدن لازم و ضروری هستند

کیوی

کیوی با طعمی کمی ترش انرژی و قدرت زیادی به شما خواهد داد. چون سرشار از ویتامین C است. هر یک عدد کیوی حدود 80 میلی گرم ویتامین C به بدن می رساند که معادل نیاز روزانه ی بدن است. فرقی نمی کند که این میوه را برای صبحانه میل کنید یا به صورت میان وعده و دسر. با مصرف آن عملکرد روده هایتان بهتر خواهد شد. چون سرشار از فیبر است. میزان پتاسیم این میوه نیز چشمگیر است بنابراین بهتر است آن را در برنامه ی روزانه تان بگنجانید.

پرتقال خونی

رنگ قرمز گوشت این پرتقال و میزان قند بالای آن از مشخصات بارز پرتقال خونی است. این نوع پرتقال نیز حاوی میزان قابل توجهی ویتامین C و آنتی اکسیدان ها است و انرژی و نشاط بدن را افزایش می دهد.

گریپ فروت

گریپ فروت جای خود را در بازار میوه و تره بار باز کرده است. معمولاً این میوه در سالاد یا میوه ی کامل و یا به صورت آب میوه مصرف می شود. طعم کمی تلخ آن با افزودن اندکی شکر بهتر می شود. در هر حال گریب فروت را منبع ویتامین های A و C بدانید و از خواص آن استفاده کنید.

مرکبات

سیب

شاید اگر سیب نبود سرنوشت بشر نیز جور دیگری رقم می خورد. هر چه هست سیب یکی از پرمصرف ترین های دنیاست. البته این میوه انواع متنوعی دارد و به صورت آب میوه، کمپوت، مربا و یا در ترکیب برخی غذاها استفاده می شود. سیب سرشار از انواع مواد معدنی و ویتامین ها است که به ویژه در پوست آن قرار دارند. اما حواستان باشد که سیب یکی از میوه هایی است که بیشترین تماس را با انواع آفت کش ها دارد. بنابراین لازم است که قبل از مصرف پوست آن را به خوبی شستشو دهید و یا اینکه از انواع ارگانیک آن استفاده کنید.

ماهی خال مخالی

در این شلوغی های آخر سال مصرف ماهی را از یاد نبرید. انواع ماهی ها را استفاده کنید. معمولاً این ماهی به صورت کنسروی یا دودی مصرف می شود. ماهی خال مخال سرشار از پروتئین و چربی های مفید است. توصیه می کنیم از انواع دیگر ماهی ها غافل نشوید و هر هفته حداقل دو مرتبه از آن ها استفاده کنید.

بهترین‌های سال ۲۰۱۵؛ ده فیلم تماشایی

نگاهی به بهترین های سینمای سال ۲۰۱۵ از جمله دو مستند عالی و اپیزودهای تازه ای از مجموعه های سینمایی پرفروش که کسی جای خالی آنها را حس نمی کرد.

Image copyright

۱۰- ایمی

ایمی واینهاوس خواننده بریتانیایی فقط دو آلبوم منتشر کرده بود و در همان چند سال شهرت قبل از مرگش در سن ۲۷ سالگی، اعتیاد به الکل و سایر جنبه های زندگی شخصی عنان گسیخته او به حدی توسط رسانه ها پوشش داده شده بود که کسی حدس نمی زد یک مستند بتواند جنبه ها و زوایای تازه ای از زندگی او را کشف کند. ولی دقیقا به همین دلیل فیلم "ایمی" ساخته آصف کاپادیا مستندی گویا و روشنگر است.

تصویری که این مستند از ایمی واینهاوس ارائه می کند چنان خصوصی و تکان دهنده است که بیننده احساس می کند این فیلم در مورد ستاره ای است که از او هیچ شناختی ندارد. این خواننده جوان که چشمانش را همیشه به سبک چشم گربه ای آرایش می کرد به اندازه بیلی هالیدی مستعد بود، کاریزمای اروتیکی داشت که مثل نور مقدس از پیکرش می تابید و در عین برای نابود کردن خود، اشتهای سیری ناپذیری داشت که آصف کاپادیا به خوبی آن را از داستان بافی های روزنامه های عامه پسند و جنجالی تمیز می دهد، به اوج می رساند و آن را به یک فاجعه سوزان که حکایت واقعی زندگی او بود، بدل می سازد.

Image copyright

۹- ابرهای سیل ماریا (Clouds of Sils Maria)

اگر اینگمار برگمن فیلمساز سختگیری نبود شاید یکی از فیلم های او به نام "سونات پاییزی" ۱۹۷۸ شبیه فیلم "ابرهای سیل ماریا" از کار درمی آمد. این فیلم به کارگردانی اولیویر آسایاس درام گیرایی است در مورد زندگی بازیگری (با بازی ژولیت بینوش) که متوجه نمی شود بحران روحی میانسالی که به آن دچار شده بهترین شخصیتی است که تاکنون بازی کرده است.

ژولیت بینوش در ایفای این نقش مجموعه ای سمفونی وار از احساسات را به نمایش می گذارد و کریستین استوارت در نقش دستیار بلندپرواز او بازی‌ای ارائه می دهد که به آینده درخشان او به عنوان یک بازیگر زن خوب اشاره دارد، جین فوندای قرن بیست و یکم.

اولیویر آسایاس عنوان داستان را که در حقیقت یکی از گونه های شکل گیری توده های ابر در آسمان است و نام آن حلقه زدن ماری سفید و ترسناک معنی می دهد، به یک استعاره برای توضیح نیروهای تیره زندگی بدل کرده و از این داستان یک اثر سینمایی شاعرانه ساخته است.

Image copyright

۸- کرید (Creed)

شاید بسیاری از سینمادوستان فکر می کردند آخرین چیزی که حاضرند تماشا کنند یک اپیزود یا دنباله ای از مجموعه فیلم های "راکی" است. اما فیلم کرید به کارگردانی رایان کوگلر، درام روانشناسانه ای که در رینگ بوکس اتفاق می افتد، پر هیجان ترین فیلم سرگرم کننده سال است.

داستان فیلم استاندارد همیشگی و کلیشه ای فیلم های مشت زنی است ولی هر نگاه دوربین و صحنه هایی که شکار شده شاهدی است از جسارت و نوآوری این کارگردان.

مایکل بی جوردن در نقش پسر آپولو کرید نوع جدیدی از بازیگری حرفه ای را ارائه می دهد، آن قدر خونسردانه است که به نظر می رسد بازیگری او زیر نقاب پنهان شده ولی در عین حال یک احساس عمیق آسیب پذیری را نیز نشان می دهد که یادآور بازی سیلوستراستالونه در اولین قسمت از مجموعه "راکی" است.

سیلوستر استالونه در این فیلم نقش قوی ای دارد و در واقع نسخه ای ورشکسته ولی تسلیم نشده از گذشته خودش را ارائه می دهد. شاید کمی سطحی و کهنه به نظر بیاید ولی سیلوستر استالونه به این شخصیت روح بسیار قوی داده است.

Image copyright

۷- پایان سفر (The End of the Tour)

اگر می خواهید ببینید فیلمی که داستان ندارد و تماما حرف و گفتگو است چطور می تواند تماشاچی را در تمامی لحظات جذب خود کند، فیلم "هشت نفرت انگیز" را فراموش کنید به تماشای "پایان سفر" بروید.

فیلمی به کارگردانی جیمز پونسولت، یک درام با حکایتی بسیار روان در مورد زندگی دیوید فاستر والاس، نویسنده ای که چنان تحت تاثیر پیچیدگی های ناشی از خودبزرگ بینی بود که حتی نمی توانست به خود اجازه دهد که از موفقیت و شهرتش لذت ببرد.

بازی جیسون سگان در نقش دیوید فاستر والاس خارق العاده است و این شخصیت را که از زمره متفکران نسل ایکس بوده ولی به خاطر بینش عمیق و البته کژی هایش موفقیت را یک نوع شکست تلقی می کرد، به خوبی نشان می دهد.

جسی آیزنبرگ که در نقش خبرنگار مجله رولینگ استون با او مصاحبه می کند، به دنبال یافتن عقلانیت و منطق است. اما "پایان سفر" در نهایت به دنبال کشف اسرار خودکشی این نویسنده است.

فیلم این طور نتیجه گیری می کند که دیوید فاستر والاس به یک سر و گردن بالاتر بودن از اطرافیانش معتاد بود، حتی به این قیمت که ریاکاری او در کم اهمیت جلوه دادن شهرتش برملا شود.

Image copyright

۶- پشت و رو (Inside out)

این فیلم بهترین محصول شرکت فیلمسازی پیکسار طی دهه اخیر است و چیزی خلق کرده که من تاکنون در هیچ فیلم دیگری ندیده ام: تصویری از نبرد و رقابت بین احساسات گوناگون ما که در نهایت شخصت ما را می سازد.

وقتی که رایلی شخصیت اصلی داستان (با صدای کایتلین دییاس) در آغاز نوجوانی همراه با خانواده اش به شهر سانفرانسیسکو نقل مکان می کند در نومیدی غرق می شود. زیبایی این دنیای جادویی انیمیشن در این است که نومیدی این نوجوان را به یک بازی سرنوشت ساز با موضوع خاطرات و هویت بدل می کند.

احساس خشم (با صدای لوئیس بلک و لحن عالی جنگ طلبانه او)، احساس هراس (با صدای بیل هادر)، احساس انزجار (با صدای میندی کالینگ)، و احساس شادی ( با صدای امی پوئلر) روی هم رفته آنچه را که در درون مغز رایلی نوجوان می گذرد بیان می کنند. ذهن او به یک هیئت مدیره مشورتی متشکل از نیروهای متضاد می ماند و احساس اندوه (با صدای فیلیس اسمیت) به نقطه اتکا و معیار اخلاقی او بدل می شود.

کارگردان و نویسنده فیلمنامه پیت داکتر است.

Image copyright

۵- فاجعه (Trainwreck)

عنوان و تبلیغات این فیلم طوری است که به نظر می رسد داستان آن در مورد یک زن جوان مست و بی آخر و عاقبت است. اما شخصیت اصلی فیلم که ایمی شومر نقش او را ایفا می کند، نویسنده یک مجله است و در نهایت تعجب فرد قابل و کارآمدی است.

او عاشق سکس، رفتار غیرمسئولانه و به زبان آوردن هر آن چیزی است که به ذهنش خطور می کند. او در حقیقت تمام آن کارهایی را می کند که فرهنگ امروزی جامعه به او آموخته است.

"فاجعه" به کارگردانی جود آپادو درباره مسیر زندگی این زن جوان و خوش برخورد به سمت بلوغ شخصی و اجتماعی است. کمدی عاشقانه و بسیار خنده داری است که بازیگرانی مثل جولیا رابرتز، ساندرا بولاک و مک مگ رایان هیچگاه نمی توانستند ارائه دهند. ولی ایمی شومر که خودش فیلمنامه را نوشته همه شاهزاده خانم های معروف فیلم های کمدی عاشقانه را توی جیبش می گذارد.

و بیل هادر که نقش مقابل او را بازی می کند، در این فیلم هم ثابت می کند که قادر است به خوبی نقش یک مرد معمولی و دست و پا چلفتی و در عین حال به همان اندازه موقر را بازی کند.

Image copyright

۴ - پاک شدن: ساینتولوژی و زندان اعتقاد (Going Clear: Scientology and the Prison of Belief)

الکس گیبنی کارگردان این فیلم درست به سرعتی که دیگران یک اپیزود مجموعه های تلویزیونی کمدی تولید می کنند مستند می سازد و به همین دلیل در برخی موارد آثار مستند او ضعف هایی دارند. ولی در این مستند او با کنکاش استادانه در اعماق فرقه مذهبی ساینتولوژی از تمام آثار قبلی اش یک گام جلوتر می رود.

این مستند به اندازه یک فلم تریلر هیجان و کنجکاوی برمی انگیزد. این فیلم با رخنه کردن در اعماق پنهان این فرقه و با جزییات بسیار دقیق و نگاهی نزدیک توضیح می دهد که چگونه تام کروز و جان تراولتا در این باورها غرق شده و چطور تعداد زیادی از مردم عادی برای پیوستن و پیروی از این فرقه که ران هوبارد بنیانگذارش آن را از روی داستان های علمی- تخیلی ساخته، زندگی و هویت خود را رها می کنند.

حضور دیوید میسکاویج رهبر فعلی فرقه ساینتولوژی که در دهه های اخیر آن را به یک موسسه پولسازی فراملیتی بدل کرده در این فیلم مستند را می توان در حد ورود شخصیت دارت ویدر به مجموعه جنگ ستارگان مهم تلقی کرد.

Image copyright

۳- عشق و رحم (Love & Mercy)

چطور می توان در مورد برایان ویلسون یکی از اعضای گروه موسیقی بیچ بویز، نابغه دنیای موسیقی پاپ با شخصیتی بسیار حساس و شکننده که گاه حتی نمی توانست یک جمله کامل را سرهم کند، یک فیلم زندگینامه ای و موزیکال ساخت؟

این فیلم عالی و تاثیر گذار به کارگردانی بیل پلاد به عمق بی ثباتی در شخصیت برایان ویلسون می رود و او را شخصیتی فرشته وار توصیف می کند که به همان شکلی که صداهای عجیب و غریب از دور دست ها می شنید ملودی موسیقی نیز در ذهنش صدا می کرد و به او الهام می شد.

پل دانو که بازی او در این فیلم را می توان بهترین بازیگری سال به شمار آورد، به خوبی تمامی تیک ها، مکث ها و لکنت زبان برایان ویلسون در سنین جوانی را به نمایش می گذارد. و جان کیوساک که نقش برایان ویلسون در میانسالی را ایفا می کند (هر چند از نظر ظاهری شباهتی به او ندارد) پس از فیلم "هر چه خواستی بگو" محصول ۱۹۸۹، پر احساس ترین و شیواترین بازی خود را ارائه می دهد.

Image copyright

۲- مد مکس: جاده خشم

جورج میلر کارگردان مجموعه "مد مکس" همانطور که در فیلم اولش جنجگوی جاده ای و شخصیت اصلی فیلم را بر حریفانش چیره کرد این بار کاملا برعکس حریفان را بر جنگجوی جاده ای پیروز می کند و نتیجه کار یک فیلم مسحور کننده است. هیچ صحنه اکشنی تاکنون با این سرعت و این حد از نمایش خشم تولید نشده است. تماشای این صحنه ها مثل یک بازی کامپیوتری کابوس وار با نتیجه مرگ و یا زندگی است.

زیبایی این فیلم در این است که در تک تک صحنه های آن که با هوشیاری و تیزی ادیت شده اند و در هر مورد از دوئل های بی امانی که در فیلم اتفاق می افتد، همواره یک موضوع مهم وجود دارد.

تام هاردی بازیگر نقش مکس از او شخصیتی در هم شکسته ارائه می دهد که به هر دری می زند تا هویت واقعی خود را کشف کند. شخصیت شارلیز ترون نمادی از گونه جدیدی از زن سالاری است. او روح جاده خشم است و با خشمش می تواند هر کسی را به آتش بکشد.

Image copyright

۱- کارول

این فیلم به کارگردانی تاد هینز که داستان آن در اوایل دهه پنجاه میلادی اتفاق می افتد، در نگاه اول با یکی از فیلم های قبلی او یعنی "دور از بهشت" تشابه فراوانی دارد. اما این کارگردان در هیچ یک از فیلم های قبلی خود کشش عاشقانه بین دو نفر را به این شکل ظریف اما صریح تصویر نکرده بود.

او کتاب پاتریشیا های اسمیت را که در سال ۱۹۵۲ بااسم مستعار به چاپ رسید به یک سفر عاشقانه جذاب بدل کرده که به دلشکستگی آغشته است.

تا زمانی که از زندگی خانوادگی کارول به عنوان مادری وفادار و همسری ناراضی که درشرف از دست دادن حق حضانت تنها فرزندش است با خبر نمی شویم، فکر می کنیم او زن جذاب، هوس باز و خطرناکی است.

کیت بلانشت با نشان دادن احساسات و حالات گوناگون کارول، از مهربانی و غرور گرفته تا خشم و نومیدی، به خوبی پیچیدگی های این شخصیت را بیان می کند. و رونی مارا بازیگر نقش مقابل و معشوق جوان کارول، راه کشف عشق واقعی را برای او هموار می کند.

فیلم " کارول" بدون آنکه فریاد بکشد در حقیقت دادخواستی است برای تساهل و پذیرش دگر باشان، فیلمی که مفهوم رهایی را که در نگاه هالیوود کهن جایی نداشت به خوبی برجسته می کند.

شب یَلدا یا شب چلّه

«یلدا»
شب یلدا
Persian Lady recites Hafez Poems in Yalda Night.jpg
بانویی که در کنار میز یلدا، دیوان حافظ می‌خواند.
نام رسمی آیین شب یلدا
شب چله
جشن چله
جشن یلدا
برپایی توسط ایران
جمهوری آذربایجان
افغانستان
اقلیم کردستان
تاجیکستان
پاکستان
در میان ایرانی‌تباران آمریکا، اروپا، کانادا، استرالیا
جشن‌ها خوردن هندوانه، انار و آجیل
خواندن دیوان حافظ و شاهنامه
فال حافظ
کف زنی یا بیخ زنی
تاریخ ۳۰ آذر

شب یَلدا یا شب چلّه[۱]یکی از کهن‌ترین جشن‌های ایرانی است.[۲] در این جشن، طی شدن بلندترین شب سال و به دنبال آن بلندتر شدن طول روزها در نیم‌کرهٔ شمالی، که مصادف با انقلاب زمستانی است، گرامی داشته می‌شود.

یلدا به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) گفته می‌شود. خانواده‌های ایرانی در شب یلدا، معمولاً شامی فاخر و همچنین انواع میوه‌ها و رایج‌تر از همه هندوانه را مهیا و دور هم صرف می‌کنند. پس از صرف تناولات، قصه‌گویی پیرترها برای دیگر اعضای فامیل و همچنین فال‌گیری با دیوان حافظ رایج است.[۳] در لرستان به شب یَلدا (چله)، «شو اول قاره» (قاهاره) می‌گویند.

محتویات

ریشه نام و دیگر واژه‌ها

«یلدا» برگرفته از واژهٔ سریانی ܝܠܕܐ به معنای «زایش» و «تولد» است.[۴] ابوریحان بیرونی از این جشن با نام «میلاد اکبر» نام برده و منظور از آن را «میلاد خورشید» دانسته‌است.[۵] در آثارالباقیه بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.[۶]

چلّه، دو موقعیت گاه‌شمارانه در طول یک سال خورشیدی با کارکردهای فرهنگ عامه، یکی در آغاز تابستان (تیرماه) و دیگری در آغاز زمستان (دی ماه)، هریک متشکل از دو بخش بزرگ (چهل روز) و کوچک (بیست روز) است. واژه چلّه برگرفته از چهل (معین، ذیل واژه) و مخفف «چهله» و صرفاً نشان‌دهنده گذشت یک دوره زمانی معین (و نه الزاماً چهل روزه) است.[۷]

پیشینه

چله و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.

آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید (مهر) نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند کریسمس مسیحیان نیز ریشه در همین اعتقاد دارد{مدرک}[۱] در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.[۸] در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است:[۹]

یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به‌غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است.

تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد.[۱۰] در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فراورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «می‌زد» نیز نهاده می‌شد.

شباهت یلدا با جشن‌های دیگر اقوام

 
سفرهٔ شب یلدا

جشن انقلاب زمستانی در بین دیگر اقوام باستان نیز رایج بوده است. در روم باستان و همزمان با ترویج مسیحیت، پرستش سول اینویکتوس (خورشید شکست ناپذیر) ایزد پاگان رومی بسیار شایع بود و رومیان میلاد او را در زمان انقلاب زمستانی جشن می‌گرفتند. سول اینویکتوس در آیین میترائیسم رومی نیز نقشی ویژه داشت و حتی میتراس (معادل یونانی میترا ایزد باستان ایرانی) لقب خورشید شکست ناپذیر را داشت.

محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته است و کریسمس به عنوان آمیزه‌ای از جشن‌های ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد.[۱۱] هنگام توسعهٔ آیین‌های رازورزی در اروپا و سرزمین‌های تحت فرمانروایی امپراتوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز ۱۷ دسامبر در جشنی به نام ساتورنالیا به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام می‌نهادند. این جشن تا هفت روز ادامه می‌یافت و انقلاب زمستانی را شامل می‌شد. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده می‌کردند روز انقلاب زمستانی به جای ۲۱ یا ۲۲ دسامبر حدوداً در ۲۵ دسامبر واقع می‌شد.[۱۲][نیازمند منبع]فرانتس کومون، باستان‌شناس بلژیکی و بنیان‌گذار میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) می‌دانند اما این ایده از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادله‌برانگیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل شده است.[۱۳][۱۴] جشن تولد میترا تنها آئینی نیست که به مسیحیت راه پیدا کرده است. میان سنت‌های مسیحیان و آئین میترائیسم شباهت‌های زیادی وجود دارد. امروزه تمام مسیحیانی که تولد عیسی مسیح را جشن می‌گیرند هنوز هم در روز جشن شومینه و شمع‌هایشان را روشن نگاه می‌دارند، درخت کریسمس را با چراغهای کوچک نورانی تزئین می‌کنند، شب زنده داری می‌کنند و غذاهای مخصوص و ویژه می‌خورند؛ به دید و بازدید یکدیگر می‌روند و این مناسبت را در کنار دوستان و اقوامشان جشن می‌گیرند؛ درست نظیر همان سنتی که ایرانیان باستان در شب یلدا برگزار می‌کردند. کریسمس و یلدا تنها نمونه‌ای از بسیاری از باورها، آداب و رسوم، نمادها، داستان‌ها و افسانه‌های مشترکی هستند که مردم ملل مختلف و مذاهب مختلف را به هم پیوند می‌زنند. [۲]

آیین‌های یلدا در نقاط مختلف ایران

 

استان خراسان

 
کف زنی یا بیخ زنی در شب چله درزیبد.

در خراسان واژه یلدا به‌کار برده نشده در تمام ادوار تاریخی تا آنجا که اسنادشفاهی و مکتوب وجود دارد شب چله یا چله نشینی بکار رفته و در این شب طولانی آیین‌های و مراسم‌های خاصی وجود داشته که شاید در سایر مناطق ایران کمتر مرسوم بوده است به آن شب چراغانی یا شب چراغ می‌گفتند. از آنجا که هر میهمانی برای رفتن به شب نشینی، چراغی را همراه خود می‌برده و به دلیل فراوانی چراغ‌ها عبارت چهل چراغ که نشانه کثرت است بکار می‌بردند.[۱۵]

یکی از سنتهای مهم برگزاری مراسم سرحمومی در شب چله بوده است. سرحمومی مراسمی است که داماد در حمام عمومی مردانه و عروس در حمام زنانه طی مراسم با شکوهی به حمام می‌بردند و با رقص و پایکوبی و چوب بازی مراسم حنا بندان بعد از شستن و کیسه کشی داماد انجام می‌دادند و در مراسم حنا بدان آواز امشب حنا می‌بندیم... بر دست و پا می‌بندیم ... را بصورت گروهی می‌خواندند؛ و درپایان لباس نو بر عروس و داماد و اقوام نزدیک آنها می‌پوشیدند این مراسم گاهی تا سحر طول می‌کشید و مقدمه مراسم عروسی در بعد از ظهر روز بعد بود. افراد دعوت شده در صحن حمام جمع می‌شدند اما جوانان و افراد غیر مدعو تا پایان مراسم در بیرون از حمام جمع می شدندو شوخی و بازی سیاه بازی و انتر بازی در می‌آوردند.

هدیه دادن داماد برای نامزدش نیز یک امر اجباری بوده است در این شب به داماد این امتیاز بزرگ داده می‌شد که با بردن هدیه برای نامزدش بتواند شب در خانه بااو در یک اتاق و دوتایی بخوابد. داماد تا قبل از شب زفاف فقط در مناسبتهای خاص و از جمله شب چله مجاز به خوابیدن با نامزدش بوده است که به آن نامزد بازی می‌گفتند. در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است. یکی از آیین‌های ویژه شب چله در استان خراسان رضوی و خراسان جنوبی برگزاری مراسم «کف زدن» است. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک را که در این دیار به «بیخ» مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام «تغار» می‌ریزند. مردان و جوانان فامیل با دسته‌ای از چوب‌های نازک درخت انار به نام «دسته گز» مایع مزبور را برای ساعتها هم می‌زنند تا به صورت کف سفت درآید و این کار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع مزبور کف و سپس سفت شود خشک شده آن مانند گز اصفهان می‌شود. کف آماده شده در پایان با مخلوط کردن شیره شکر آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی مهمانان برده می‌شود. در این میان گروهی از جوانان قبل از شیرین کردن کف‌ها مجاز هستند با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن کف به سر و صورت یکدیگر شادی و نشاط را به جمع مهمانان می‌افزایند.

 
انار شب چله

یکی دیگر از جشنهای ایرانی چله تموز است که عکس چله زمستان است و آن طولانی‌ترین روز سال است که هنوز هم در خراسان جنوبی گرامی داشته می‌شود.[۱۶]

اصفهان

شب یلدا (شب چله) در شهرستان دهاقان اصفهان: مانند سایر مناطق ایران فامیل و بستگان به خانهٔ پدر بزرگها یا مادر بزرگها می‌روند ودور هم پای کرسی جمع می‌شوند. صاحب خانه هم با آجیل و میوه از مهمانها پذیرائی می‌کند آنها تا پاسی از شب و گاهی تا نزدیک صبح می‌نشینند، شاهنامه می‌خوانند و فال حافظ می‌گیرند. بزرگترها داستان یا خاطره نقل می‌کنند. تازه دامادها با هدیه یا خوانچه به خانه عروس می‌روند. آجیل شب یلدا:کشمش، گردو، بادام، قیسی، برگه زردآلو یا برگه گلابی، جوزقند و انجیر و خرما است. میوه شب یلدا:انار، هندوانه، سیب، گلابی انباری (سیبری) است. نوشیدنی شب یلدا:بطور معمول چای و شربت و چنانچه برف باشد مخلوط برف و شیره انگور. غذای شب چله (یلدا):چنانچه مقدور باشد پلو ماهی و در غیر اینصورت یکی از غذاهای محلی:مانند کوفته، گندی، دلمه، چرب و شیرین و . . .

استان آذربایجان (شرقی و غربی)

شب.png

 

یلدا.jpg

 

مبارک.png

 

باد.png

در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچهای تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.

استان کردستان

در کردستان نیز مانند سایر مناطق کوهستانی ایران این آیین تاریخ کهنی دارد که به همان نام قدیمیش «شو چله» خوانده می‌شود و در شهر سنندج مرکز استان کردستان از قدیم اکثر خانه‌ها غذای دلمه و نان سنگک یرای پذیرایی از مهمان‌ها آماده می‌کنند و این به صورت سنتی در این شهر تبدیل شده است.

استان بوشهر

مردم استان بوشهر نیز همچون دیگر هموطنان ایرانی، این آیین کهن را با رفتن به خانه بزرگ‌ترها می‌گذرانند. هندوانه در شب یلدا در بوشهر کاربرد زیادی دارد.

استان مازندران

در مازندران شب یلدا بسیار با اهمیت و گرامی داشته می‌شود. در این شب همه مردم به خانه پدر بزرگها و مادر بزرگها رفته و ضمن دورهم‌نشینی و خواندن فال حافظ و فردوسی‌خوانی به خوردن تنقلات و میوه جات خصوصاً انار و هندوانه و ازگیل می‌پردازند و با خوردن و نوشیدن و شنیدن صحبتها و داستان‌های بزرگترها، شب را به صبح می‌رسانند و معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکی‌ها است.

استان فارس

سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.

استان همدان

همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. در گلپایگان قدیم هم شب یلدا این رسم بود. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش ومویز نیز خورده می‌شود که از معمول‌ترین خوراکی‌های موجود در این شهرستانهاست. همچنین درآجین میوه وتنقلات برای دختری که نامزد شده ازطرف خانواده دامادبرده می شودو این ازرسوم قدیم به جامانده است.

استان اردبیل

در اردبیل رسم است که خانواده‌ها شب یلدا دور هم جمع می‌شوند و تا پاسی از شب با هم شب نشینی می‌کنند. هنداونه، انار، پرتقال، تخمه، ماهی پلو و... از جمله خوراکی‌هایی است که در استان اردبیل مرسوم هست، ودر شب یلدا برای تازه عروس هندوانه تزئین می‌کنند و به همراه هدایای دیگر از طرف خانواده داماد فرستاده می‌شود.

استان گیلان

در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» (آو= آب و کونوس = ازگیل) یکی دیگر از خوردنی‌هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اتاق می‌گذارند.

ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه‌کش آفتاب می‌خورند. در گیلان در خانواده‌هایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کرده‌اند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس می‌فرستند. در این طبق میوه‌ها و خوراکی‌ها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته می‌شود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولاً ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار می‌گیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس می‌گردد.[نیازمند منبع]

استان خوزستان

مردم خوزستان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم‌شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند.[نیازمند منبع] به خانه بزرگترها رفته و دور هم جمع شده به شوخی خنده گذرانده، آجیل هندوانه انار شیرینی و خرما و لبو و اش وشیرینی‌های مختلف از جمله خوراکی‌های این آیین کهن است.

استان قزوین

مردم استان قزوین نیز همچون دیگر هموطنان ایرانی، این آیین کهن را با رفتن به خانه بزرگ‌ترها می‌گذرانند. به عقیده بزرگ‌ترها آوردن میوه‌های مختلف خشک و تر و میوه‌های سرخ‌فام که به «شب چره» معروف است، همراه با خوراکی‌های دیگر شگون داشته و زمستان پر برکتی را نوید می‌دهد. در میهمانی شب یلدا که همه دور هم جمع می‌شدند مادر بزرگ‌ها نقش محوری داشتند. در گلپایگان بخصوص در بعضی مواقع که مادر بزرگ‌ها در آوردن تنقلات تأخیر می‌کنند کوچکترها شعر «هر که نیارد شب چره - انبارش موش بچره» سر می‌دهند، که مادربزرگ در آوردن «شب چره» تعجیل می‌کند. دراین شب اغلب مردم قزوین با خوردن سبزی پلو با ماهی‌دودی و سپس هندوانه، انار، انواع تنقلات از جمله کشمش، گردو، تخمه، آجیل مشگلکشا و انجیر خشک، شب نشینی خود را به اولین صبح زمستانی گره می‌زنند. به عقیده مادر بزرگ‌های قزوینی اگر دراین شب ننه سرما گریه کند باران می‌بارد، اگر پنبه‌های لحاف بیرون بریزد برف می‌آید و اگر گردنبند مراوریدش پاره شود تگرگ می‌آید. یکی دیگر از آداب و رسوم «شب یلدا» فرستادن «خونچه چله» از سوی داماد به عنوان هدیه زمستانی برای عروس است. در این خونچه برای عروس پارچه، جواهر، کله‌قند و هفت نوع میوه مثل گلابی هندوانه، خربزه، سیب، به با تزئینات خاصی فرستاده می‌شود.

لرستان

شب چله در میان مردم لرستان دارای آداب و رسوم خاصی است و به آن «شو اول قاره» می‌گویند. شب نشینی، دید و بازدید اقوام، فال چهل سرو، فال حافظ، پختن غذاهای خاص این شب، دراز کردن شال یا چادری از پشت بام همسایه برای دریافت آجیل و میوه از سوی دیگر همسایگان و خواندن اشعاری به همین منظور از برنامه‌های ویژه شب یلدا در شهرهای مختلف لرستان است. در این شب همچنین مردم استان با استفاده از گندم، شاهدانه، کنجد و گردو، تنقلاتی خاص تهیه می‌کنند و با جمع شدن افراد خانواده کنار هم از آن استفاده می‌کنند.

در لرستان شب چله (شو اول قاره) گندم شیره هم می‌خورند که از این طریق گندم را در شیره می‌خیسانند و زردچوبه و نمک را با آن مخلوط می‌کنند سپس آن را روی ساج برشته می‌کنند و همراه بادام، گردو، کشمش، سیاه دانه و کنجد مخلوط می‌کنند.

در لرستان شب چله (یلدا=شو اول قاره)، نوجوانان و جوانان با رفتن به پشت بام همسایه خود و دراز کردن شالی، اشعار زیر را بلند بلند می‌خوانند و همسایه در شال آنها آجیل، شیرینی و میوه و گندم شاهدانه می‌گذارد.

«امشو اول قاره، خیر د هونت بواره» امشب اول یلدا یا اول زمستان است خیر از خانه ات ببارد.

«نون و پنیر و شیره _ کیخا هونت نمیره» نان و پنیر و شیره کدخدا (صاحب خانه) خانه ات نمیرد.

«چی به علی کوشکه بیاره» چیزی بده علی کوچک یا بچه ات بیاورد...

صاحب خانه کمی آجیل گندم برشته با میوه و شیرینی در شال بچه‌ها می‌گذارد و بچه‌ها ضمن بالا کشیدن شال و محتویاتش به عنوان تشکر از صاحب خانه، تکرار می‌کنند:

«امشو اول قاهاره نون و پنیر و شیره کیخا هونت نمیره» (امشب اول یلدا یا اول زمستان است نان و پنیر و شیره کدخدا خانه ات نمیرد) سپس، شال را برمی‌دارند و به روی پشت بامهای دیگر می‌روند و دوباره ترانه فوق را می‌خوانند.[۱۷]

خوراکی‌ها

انار و هندوانه جزو مهم‌ترین ملزومات شب یلدا هستند. همچنین آجیل شب یلدا نیز در ایران طرفدار بسیاری دارد.

برای نیاکان ایرانی‌ها که به آئین مهر دلبستگی داشتند، رنگ قرمز (نماد نور خورشید) گرامی بود. رنگ سرخ انار و هندوانه، و انتخاب سیب قرمز و سنجد در سفره شب یلدا چه بسااشاره به همین موضوع است.

شب چله در حوزه فارسی

در خراسان بزرگ تا کشمیر شب چله بزرگ مورد تکریم بوده است. بخصوص در افغانستان بخش‌هایی از پاکستان و شمال هند و کشمیر به شب یلدا شب چله کلان chillai kalan می‌گویند. بخصوص در میان تاجیکان شب چله کلان (بزرگ) با آیین‌هایی همراه است. این آیین‌ها شباهت زیادی به آیین‌های شب چله ایرانی دارد.

در مزار شریف، همه ساله با نزدیک شدن به آخرین و طولانی‌ترین شب از فصل پاییز که چله بزرگ نام دارد، مردم فرهنگ دوست ولایت بلخ در شمال افغانستان با آداب و رسوم خاص خود به استقبال این شب می‌روند.[۳]

ثبت میراث فرهنگی و معنوی یونسکو

جمهوری آذربایجان در پی آن است تا یلدا که یکی از آئین‌های باستانی و ملی ایران با قدمتی ۸ هزار ساله است را با نام خود ثبت کند.[۱۸]

اربعین دیدنی در نیجریه با هزاران عزادار حسینی+تصاویر

هزاران نیجریایی پس از کیلومترها پیاده‌روی، مراسم بزرگداشت اربعین حسینی را در شهر «زاریا» برگزار کردند.

خبرگزاری فارس: اربعین دیدنی در نیجریه با هزاران عزادار حسینی+تصاویر
 

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس، مردم نیجریه مانند دیگر مسلمانان بخصوص شیعیان که در عراق مراسم راهپیمایی و عزاداری اربعین را به جای آوردند، روز پنجشنبه، این روز را گرامی‌ داشتند.

هزاران شیعه و شمار زیادی از مسیحیان این کشور امروز در شهر «زاریا» شهر معروف ایالت «کادونا» در شمال نیجریه، در حسینیه «بقیة الله» به عزاداری پرداختند.

هزاران نفر از عزاداران از چند روز گذشته پیاده‌روی از نقاط مختلف نیجریه را به سوی این حسینیه آغاز کرده بودند و مسافت‌هایی از 80 کیلومتر تا 160 کیلومتر را پیمودند تا به زاریا رسیدند.

«نصیر» یکی از فعالان نیجریایی به گروه بین‌الملل خبرگزاری فارس گفت: مردم به عشق اهل بیت و محبت به اما حسین گرد هم آمده‌اند.

در مراسم روز اربعین در زاریا در حسینیه بقیة الله، حجت‌الاسلام شیخ زکزکی از رهبر شیعیان نیجریه سخنرانی کرد.

راهپیمایی و عزاداری اربعین در نیجریه به سمت شهر زاریا

توزیع خوراکی‌های نذری

راهپیمایی و عزاداری اربعین در نیجریه به سمت شهر زاریا

دسته‌های سینه‌زنی

مراسم عزاداری اربعین در نیجریه

مراسم عزاداری اربعین با حضور حجت الاسلام شیخ زکزکی

مراسم شبیه‌خوانی (تعزیه‌خوانی) اربعین - شهر زاریا در نیجریه

مراسم شبیه‌خوانی (تعزیه‌خوانی) اربعین - شهر زاریا در نیجریه

سخنرانی شیخ زکزکی در روز اربعین

تجمع عزاداران اربعین حسینی در حسینیه «بقیة الله» در زاریا - ایالت کادونا

 

انتهای پیام/ص

 

 

 

«چارلی شین» انسانیت را به قربانگاه برد ادامه واکنش ها به جنایت اخلاقی «هیولای هالیوود»/ از ادعای راس

جنایت اخلاقی «چارلی شین» بازیگر هالیوودی و اقدام هولناک او در ابتلای صدها نفر به بیماری مهلک ایدز، در میان برخی از نزدیکان او در هالیوود نیز با واکنش‌هایی روبرو شده است.

خبرگزاری فارس: ادامه واکنش ها به جنایت اخلاقی «هیولای هالیوود»/ از ادعای راستگویی تا حق‌السکوت ۱۰ میلیون دلاری
 

به گزارش خبرنگار سینمایی فارس، اعتراف «چارلی شین»، بازیگر هالیوودی، به این مسئله که چهار سال است به بیماری ایدز مبتلا شده و در این میان با افراد زیادی (بیش از 700 نفر) ارتباط غیراخلاقی داشته است، مردم آمریکا را شوکه کرد.

 

اگرچه مسئله رابطه غیراخلاقی افسارگسیخته این بازیگر، در جامعه غرب مسئله‌ای پوشیده مانده است و پرونده سیاه این بازیگر نیز هیچکس را از شنیدن این خبر متعجب نکرد ولی آنچه که در این میان به سوژه رسانه‌ها تبدیل شد و جامعه آمریکا را نگران و مضطرب کرد، سونامی ایدزی بود که «شین» به تنهایی در این کشور راه انداخته است.

علی‌رغم ادعای «شین» مبنی بر اینکه همواره با افرادی که رابطه داشته در مورد بیماری‌اش صادق بوده و این مسئله را به آنها متذکر شده است، تاکنون تعدادی از قربانیان با رسانه‌های مختلف مصاحبه کرده و منکر این مسئله شده و او را هیولای جنایتکاری خوانده‌اند که آنها را به مرگی تدریجی مبتلا کرده است.

در زیر مروری داریم بر انعکاس خبر رسوا‌کننده «چارلی شین» در میان تعدادی از اهالی هالیوود که برخی خود از قربانیان این حادثه بوده‌اند :

_نویسنده و مجری 43 ساله هالیوود/او باید پاسخگوی افراد زیادی باشد

«جنی مک‌کارتی»، بازیگر، مدل و مجری 43 ساله تلویزیون از جمله این قربانیان است که تأکید می‌کند که «شین» حتی یک کلمه هم درباره ابتلایش به بیماری ایدز به او حرفی نزده است.

«مک‌کارتی» که پسری مبتلا به بیماری اوتیسم به نام «ایوان» دارد، گفت: تمام نگرانیم از بابت سلامتی «ایوان» است. با خودم می‌گویم من باید به خاطر پسرم، زنده بمانم.

وی افزود: دلم به حال «شین» می‌سوزد، خوب می‌دانید او مریض است و این وحشتناک است ولی خوب مرد، او باید پاسخگوی خیلی‌ها باشد، خیلی از کسانی که در زندگی او بوده‌اند.  آیا می‌توانید دختری را تصور کنید که حتی در این رابطه چیزی درستی نمی‌داند و بعد باید به این خاطر در مطب دکتر باشد.

 

_بازیگر و مدل هالیوودی/ «شین» مرتکب جنایت بزرگی شده است

«لیزا آن»، بازیگر و مدل هالیوودی نیز پس از شنیدن این خبر به رسانه‌ها گفت: شاید این ناراحت کننده باشد که او اکنون در چنین وضعیتی است ولی او در واقع با نگفتن حقیت به مردم و اینکه زندگی‌شان را به خطر انداخته است، مرتکب جنایت بزرگی شده است.

وی افزود: ما به عنوان انسان موظفیم که همواره حقایق را بگویم مخصوصا اگر آن حقیقت، زندگی دیگران را تحت تأثیر خود قرار دهد.

این بازیگر 43 ساله که بیش از همه برای بازی در نقش «سارا پالین» شهرت دارد، در صفحه توئیتر خود نوشت: استفاده «شین» از کلمه هرزه و بی‌نمک (در ارتباط با زنانی که با آنها در ارتباط بوده)...و طرز صحبت کردن او درباره این موضوع حقیقتا قلب مرا شکست، همه آنها انسان بوده‌اند.

وی افزود: قربانیان بیچاره که اکنون با این حقیقت روبرو شده‌اند چه آنان که به ایدز مبتلا شده‌اند و چه آنها که نشده‌اند در این مورد شهادت خواهند داد. می‌شد جلوی همه این حوادث دردناک گرفته شود.

«لیزا آن» ضمن تأکید بر این که باوجود اشتباه برخی رسانه‌ها، هیچگاه با «شین» در ارتباط نبوده ولی در ادامه نوشت: قلبم به شدت برای کسانی که درگیر این مسئله شده‌اند به درد آمده است. هیچ کس دوست ندارد که در چنین شرایطی قرار بگیرد.

_بازیگر 29 ساله هالیوود/ «شین» هیولایی است که باید تاوان کاری که کرده را پس بدهد

«بری اولسن»،بازیگر 29 ساله هالیوود و یکی از کسانی که با «چارلی شین» در ارتباط بوده، خواستار برخورد قانونی و اجرای عدالت در ارتباط با این بازیگر هالیوودی شد.

تنها ساعتی پس از اعتراف چند روز پیش «چارلی شین » در یکی از برنامه‌های تلویزیونی مبنی بر ابتلای او به بیماری ایدز از چهار سال پیش تاکنون، تعدادی از کسانی که با این بازیگر هالیوودی ارتباط جنسی داشته‌اند، به عناوین مختلف به این موضوع اعتراض کرده و خشم خودشان را نسبت او ابراز داشته‌اند که از جمله آنها می‌توان به «بری اولسن » 29 ساله اشاره کرد.

 

«اولسن» که یک مدل و بازیگر فیلم‌های غیر اخلاقی است، پس از فاش شدن ابعاد رسوایی اخلاقی چارلی شین ، عنوان کرد که بیش از یک سال با «شین» رابطه داشته است.

 

«اولسن» گفت: «شین» باید به خاطر آنکه من و بسیاری دیگر از مردم را در معرض ویروس کشنده اچ‌ای‌وی قرار داده، مجازات شود.

 

وی افزود: او یک هیولاست. او زندگی من و به گونه‌ای زندگی هزاران نفر دیگر را به خطر انداخته است، او در این میان برای من و زندگیم ارزشی قائل نشد. از این پس،هر کس نام من را بشنود فورا یاد بیماری ایدز می‌افتد.

 

_بازیگری که خواست نامش فاش نشود/«شین» برای آنکه ساکتم کند 10 میلیون دلار رشوه به من داد

 

«جیسون کوینلان»،نوازنده گیتار مدعی است که یکی از دوستانش قربانی رابطه با «شین» است که از زمانی‌که این خبر را شنیده به قدری مضطرب و نگران است که حاضر نیست نامش را فاش کند.

«کوینلان» گفت: شین در سال 2011 با دوست من در ارتباط بوده و بارها او را به خانه 7 میلیون و 500 هزار دلاری‌اش می‌برده، یک بار شین از دوستم می‌خواهد که قرص‌هایش (مربوط به بیماری ایدز) را برایش بیاورد، و دوستم زمانی‌که این مسئله را می‌شنود، ابتدا تصور می‌کند او دارد شوخی می‌کند ولی زمانیکه با تأکید «شین» روبرو می‌شود، متوجه می‌شود که اصلا شوخی در کار نیست.

وی افزود: از آن پس «شین» برای آنکه دوستم را ساکت نگه دارد، طی پنج سال، حدود 10 میلیون دلار به او حق‌السکوت می‌دهد.

این نوازنده گیتار متذکر شد که دوستش مدعی است که حداقل برای یک سال او و حداقل 50 دختر دیگر با «شین» رابطه غیراخلاقی پرخطر داشته‌اند.

بنا بر این گزارش، در کنار اوج اعتراض‌هایی که نسبت به این جنایت هولناک «چارلی شین»، بازیگر 50 ساله سینمای هالیوود صورت گرفت، به نظر می‌رسد موجی هدایت شده نیز به راه افتاده است تا از این بازیگر چهره یک قربانی و شاید هم یک قهرمان بسازد.

شروع این موج نامه سرگشاده خود «چارلی شین» بود که عنوان کرده بود که برای فرار از افسردگی، همنشینی با زنان هرزه و خسته کننده را انتخاب کرده و در ادامه نیز مدعی شده بود که همواره در ارتباط با بیماریش با آنها صادق بوده است.

او در ادامه نامه‌اش بیماری ایدز را فرصتی برای به انسانی بهتر تبدیل شدن می‌داند و می‌نویسد: به قول «ارنست همینگوی»، شجاعت در شرایط سخت و تحت فشار خود جلال و شکوه است و من برای شجاعانه می‌خواهم به جلال و شکوه برسم.

«شین» همچنین در پایان نامه‌اش در حالی‌که به نظر می‌رسد می‌خواهد هزاران قربانی جنایتش را به فراموشی بسپرد، متذکر می‌شود که آنچه پیش روی من است سال‌ها بشر دوستی است.

در ادامه موج حمایت از «چارلی شین»، پدر بازیگرش، «مارتین شین» کمی پس از اعترافات هولناک پسرش، در مصاحبه‌ای بدون اشاره به عواقب 4 سال کتمان‌کاری پسرش و هزاران قربانی این اتفاق، اظهار داشت: پسرم انسان شجاعی است که بیماریش را عمومی کرده، من و خانواده‌ام برای آنکه او به این مرحله برسد، ماه‌ها او را تحت حمایت خود گرفته بودیم.

«مارتین شین» و پسرش «چارلی» اگرچه همواره روابط حسنه‌ای داشته‌اند ولی «شین» پسر در رابطه با پدرش در یکی از مصاحبه‌هایش می‌گوید: پدرم بهترین پدر است ولی شاید بزرگترین اشتباه زندگی‌اش را زمانی مرتکب شد که در 16 سالگی یک اتومبیل نوی BMW برایم خرید و از آن پس آن به اتومبیل من و دوستانم برای شرکت در پارتی‌های مختلف تبدیل شد.

«چارلی» در جایی دیگر از خاطرات خود به زمانی اشاره می‌کند که به همراه پدر و دیگر اعضای خانواده به فلیپین سفر می‌کنند زمانی که پدرش قرار بود در فیلم سینمایی «و اینک آخر الزمان» به کارگردانی «فرانسیس فورد کاپولا» ایفای نقش کند.

آنچه که «شین» پسر  از این سفر به خاطر می‌آورد، این است که دائم الخمر بودن پدرش، پروژه را با مشکل روبرو می‌کند و کمی بعد نیز پدرش دچار سکته ناقص می‌شود.

حال باید دید کدام موج موفق‌تر عمل خواهد کرد، آیا قربانیان در نهایت «چارلی شین» را به میز محاکمه خواهند کشاند یا آنکه صنعت افسانه ساز هالیوود پیروز شده و از یک جنایتکار یک قهرمان خواهد ساخت؟

۱۰ جمله ای که قلب همسرتان را ذوب میکند

جمله ای که قلب همسرتان را ذوب میکند


همه ما همسرمان را دوست داریم و دلمان برایش تنگ می‌شود و گفتن این به او یک راه عالی برای ابراز محبتمان است، اما نه تنها راه.
بعد از مدتی «دوستت دارم» و «دلم برات تنگ شده» کهنه و قدیمی می‌شود و دیگر مفهوم خود را برای همسرمان از دست می‌دهد.

خوشبختانه شما برای ابراز محبت فقط محدود به این دو جمله نیستید. راه‌های مفرح‌تر و جالب‌تر دیگری هم وجود دارد که بتوانید یک زن را تحسین کنید و به او بگویید که چقدر برایتان ارزش دارد.

ازاینرو، اینجا ۱۰ روش برای ابراز محبت به شما پیشنهاد می‌کنیم که قلب او را لمس کرده و شما را به جذاب‌ترین مرد روی زمین برای او تبدیل می‌کند.

۱. نمی‌تونم بهت فکر نکنم.

این تحسین مخصوصاً در مکالمات از راه دور بسیار موثر است. این جمله در واقع به او می‌فهماند که چقدر دلتنگش هستید. نیازی نیست که بارها و بارها جمله «دلم برات تنگ شده» را تکرار کنید تا این را بفهمد. همین یک خط همه چیز را تمام می‌کند.

می‌توانید آن را کمی طولانی‌تر کرده و بگویید، «با من چیکار کردی؟ نمیتونم بهت فکر نکنم.»

۲. خیلی من رو تحریک می‌کنی.

گفتن این جمله با صدایی گرم و نگاه کردن به چشمان همسرتان بهترین تحسینی است که یک زن می تواند بشنود. مخصوصاً اگر بتوانید «کی» و «چرا»ی آن را برایش توضیح دهید که هیجان‌زده‌ترش می‌کند.

مثلاً می‌توانید به او بگویید، «وقتی اینطوری نگام میکنی، خیلی تحریکم میکنی.» یا «با این لباس خیلی تحریکم می‌کنی» یا کمی بازیگوشانه‌تر بگویید، «وقتی این موقع روز بهم زنگ میزنی، خیلی تحریکم میکنی» تا باعث شوید بیشتر به شما زنگ بزند.

۳. با تو احساس مردانگیم چندبرابر میشه.

با گفتن این نشان می‌دهید که زنانگی او را می‌فهمید و به او این حس را می‌دهید که همسر شما بودن را خیلی خوب انجام می‌دهد.

مطمئنم اگر شما هم از او بشنوید که «تو به من احساس زن بودن می‌دهی» احساس فوق‌العاده‌ای پیدا می‌کنید.

۴. چقدر خوش‌شانسم که تو توی زندگیمی.

 

نمی‌دانید شنیدن این از کسی که عاشقش هستید چه حسی دارد. این یک راه بسیار زیبا برای این است که به او نشان دهید تا چه اندازه برایتان ارزش دارد.

این تحسین را می‌توانید بیشتر استفاده کنید، هربار که کار خوبی برایتان انجام می‌دهد، وقتی در جمعی هستید و او حرف قشنگی درمورد شما می‌زند، وقتی با هم خوش می‌گذرانید.

۵. تو دیوونم میکنی.

این تحسین اگر با لحن درست گفته شود، دقیقاً این مفهوم را می‌رساند که او شما را دیوانه خودش کرده است. با بودن او حس می‌کنید عاشق و زنده‌اید. و اگر اینطور است، حتماً این را به او بگویید. 

۶. واقعاً تحسین‌برانگیزی.

این شیرین‌ترین تحسینی نیست که بتوان به یک زن گفت؟ فکر می‌کنم اینطور باشد. مطمئناً نظر همسرتان هم همین است.

پس برای گفتن آن خجالت نکشید. و البته در زمان درست مثل وقتی که لبخند خجالتی روی صورت او می‌بینید یا وقتی چیزی عالی برایتان آماده کرده است این کار را بکنید.

با این تحسین، به او حس شاهزاده بودن بدهید.

۷. هیچکس به اندازه تو خوشحالم نمیکنه.

با این تحسین، او را با زنان دیگری که قبلاً در زندگیتان بوده‌اند مقایسه کرده و او را بالاتر از آنها می‌برید. و واقعیت این است که زنان حس رقابت بسیار قوی بین خودشان دارند، به همین دلیل اگر به او بگویید که او بهترین همسر برای شما بوده است، یک تحسین بزرگ برای او قلمداد می‌شود. 

۸. تو شیرین‌تری دختری هستی که تابحال دیدم.

این هم یک راه آسان دیگر برای اینکه به او احساس خاص بودن بدهید. این تعریف کردن اگر در زمان مناسب و با لحن و صدایی آرام و گرم گفته شود، بسیار اثرگذار خواهد بود.

این را هم درست مثل «من خیلی خوش‌شانس هستم که تو رو دارم» می‌توانید بیشتر استفاده کنید تا به او یادآور شوید که چقدر تحسینش می‌کنید.

همچنین تحسینی مثل این را می‌توانید برای تشویق او در کاری که خوب انجام داده است، استفاده کنید. 

۹. تو واقعاً ایدآلی!

برای مناسبت های خاص می‌توانید با یک علامت تعجب بزرگ به او بگویید «خدای من، تو واقعاً ایدآلی، هیچ چیز کم نداری!»

با اینکار به او نشان می‌دهید که هر کاری که انجام داده است تاثیر پررنگی روی شما داشته و شما می‌دانید چطور باید یک زن خوب را تحسین کنید.

اما دقت کنید که زیاد از حد از این جمله استفاده نکنید چون ممکن است آن را جدی بگیرد!

۱۰. خواهش میکنم اینقدر دوست‌داشتنی نباش.

و آخر اینکه، این یکی از محبوب‌ترین راه‌ها برای سربه‌سر گذاشتن و تحسین کردن او در آن واحد است. این یک راه مفرح و بازیگوشانه است که به یک مکالمه عادی، کمی محبت اضافه می‌کند.

خوب حالا ۱۰ روش برای ابراز محبت به همسرتان بلد هستید که به او احساس دوست‌داشتنی‌ و خاص بودن بدهید. یکبار دیگر آنها را مرور کنید و به خاطر بسپارید و سر وقت مناسب آنها را یکی‌یکی استفاده کنید. مطمئن باشید با این کارتان عاشقتان خواهد ماند.

هشدار!

ولی یک چیز باید روشن شود. همان اندازه که دوست داریم همسرمان احساس دوست داشته شدن کند، به همان اندازه نباید در این کار افراط کنیم. محبت مثل غذا می‌ماند. اگر بیش‌ازاندازه به او غذا بدهید، معده او درد خواهد گرفت. اگر او را محبت‌باران کنید، نادیده‌تان خواهد گرفت و لذتی هم از این کار شما نخواهد برد.

 

بنابراین بروید و همسرتان را خوشحال کنید اما افراط نکنید.

مدیریت فرهنگی/ 1 آيا "فرهنگ" مديريت‌پذير است؟ عناصر آن چيست؟

مدیریت فرهنگی عنوانی است مرکب از دو واژۀ «مدیریت» و «فرهنگ». مباحث ما در ذیل این عنوان، بیشتر ناظر به بخش فرهنگ است، نه بخش مدیریتی آن؛ چراکه فرهنگ بخش مهم‌تر این ترکیب به حساب می‌آید. بنابراین هرگاه سخن از «مدیریت فرهنگی» به میان می‌آید، نخستین مسأله‌ای که باید بدان پرداخته شود، مفهوم فرهنگ است.

گروه فرهنگی مشرق - مطالبی که در این بخش به صورت دنباله‌دار می‌آید، برداشت‌هایی کوتاه و مستقل از مباحث حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان در دانشگاه امام‌صادق(ع) است که تحت عنوان «مدیریت فرهنگی» ارائه شده و توسط موسسه عصر بیان معنوی (ناشر آثار استاد پناهیان) برای انتشار در اختیار مشرق قرار گرفته است.

*****


مفهوم فرهنگ و عناصر آن

مدیریت فرهنگی عنوانی است مرکب از دو واژۀ «مدیریت» و «فرهنگ». مباحث ما در ذیل این عنوان، بیشتر ناظر به بخش فرهنگ است، نه بخش مدیریتی آن؛ چراکه فرهنگ بخش مهم‌تر این ترکیب به حساب می‌آید. بنابراین هرگاه سخن از «مدیریت فرهنگی» به میان می‌آید، نخستین مسأله‌ای که باید بدان پرداخته شود، مفهوم فرهنگ است. اگر مفهوم فرهنگ به درستی روشن شود و ابعاد مختلف آن به خوبی‌ مورد بررسی قرار گیرد، خودبه‌خود راه برای پرداختن به مدیریت در عرصۀ فرهنگ هم باز خواهد شد.

برای فرهنگ تعاریف گوناگونی ارائه شده است[1] این تعدد تعاریف به قدری است که ارزیابی همۀ آنها در این مجال نمی‌گنجد، ولی پس از بررسی این تعاریف و توجه به کارکردی که اینگونه مباحث فرهنگی از این تعاریف نیاز دارد، می‌توان گفت: «فرهنگ» یعنی آنچه که در یک جامعه «مرسوم» است و یا در بین افراد آن جامعه «رواج» دارد. البته ممکن است موضوعات مختلفی در میان افراد یک جامعه رواج داشته باشد، ولی یک عنصر فرهنگی به حساب نیاید. ما هم نمی‌خواهیم فرهنگ را مساوی رواج‌یافتگی قلمداد کنیم، اما قدر مشترکی که برای همۀ مصادیق فرهنگ یا امور فرهنگی می‌توان یافت، همین رواج‌یافتگی یا مرسوم بودن است. بنابراین بارزترین ویژگی‌ای که می‌توان در تعریف فرهنگ اخذ کرد، رواج‌یافتگی یک امر در جامعه است.

البته جامع و مانع بودن این تعریف، با توضیحات بعدی محقق خواهد شد. اما چیزی که هست، تعریف فرهنگ از این زاویه، نسبت به تعاریف دیگر، غیر از گویایی و اختصار و دیگر فوائدی که می‌توان برای آن برشمرد، گفتگو و مفاهمه در خصوص مباحث مرتبط با فرهنگ را تسهیل می‌کند.

در هر حال «رواج یافتگی و مرسوم بودن» را باید یک ویژگی مهم در تعریف فرهنگ محسوب کرد. اما این «امر» رواج‌یافته یا مرسوم، چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد تا نام فرهنگ به خود بگیرد؟ و به عبارت دیگر، چه اموری داخل در مقوله فرهنگ می‌شوند؟

به نظر می‌رسد امری که بناست به عنوان فرهنگ تلقّی شود، باید غالباً تحت یکی از عناوین پنج‌گانه‌ای که در ادامه می‌آید، قرار گیرد. بر این اساس، اموری را که از این پنج عنوان خارج هستند، اگرچه مرسوم و رواج‌یافته باشند، نوعاً نمی‌توان تحت عنوان فرهنگ قرار داد و آنها را جزئی از فرهنگ جامعه قلمداد کرد؛ هرچند ممکن است «مبتنی» بر فرهنگ جامعه یا «مرتبط» با آن باشند. این پنج عنوان که اساس فرهنگ یک جامعه را تشکیل می‌دهند عبارتند از:
1. عقاید و باورها: مراد از عقاید و باورها در اینجا، «باورهای قدسی» و عقایدی است که شامل ایمان به غیب می‌شود، نه عقیده و باور به معنای «رأی و نظر». بعضاً در محاورات شنیده می‌شود که شخصی می‌گوید: «عقیدۀ من در مورد فلان مسأله، این است». در این‌گونه موارد مراد از عقیده، رأی و نظر است نه معنایی که در این بحث از عقیده ارائه و اراده شده است. طبیعتاً آگاهی و جهان‌بینی مقبول در یک جامعه و گرایش‌های فطری به امور معنوی، پایگاه اصلی سازندۀ عقائد دینی به حساب می‌آیند.

2. نگرش‌ها: منظور از نگرش، برداشت، تلقی و قضاوت نهایی یک فرد دربارۀ یک مفهوم، پدیده یا شخص است.[2] ممکن است این برداشت و تلقی، مطابق یا برآیند آگاهی‌های او و یا حتی مغایر با برخی از آگاهی‌های او باشد. و نیز ممکن است صرفاً چند آگاهی از میان تمام آگاهی‌های مربوط به یک موضوع یا مفهوم، نگرشی را در فرد ایجاد کند. به عبارت دیگر، شاید بتوان گفت: «نگرش، مساوی با همۀ آگاهی‌ها نیست، بلکه نوعی جمع‌بندی و یا برداشت منتخبی از آگاهی‌هاست.» برخی از اوقات ممکن است نگرش‌ها با عقائد همپوشانی داشته باشند چون به طور کلی نگرش به ارزیابی نهایی افراد دربارۀ هر چیزی اطلاق می‌شود.

3. علائق و گرایش‌ها: تمایلات و علاقه‌مندی‌های افراد نیز جزء اموری است که می‌تواند به عنوان عناصر کلیدی فرهنگ تلقّی شود. گرایش اگرچه مانند برخی دیگر از عناصر فرهنگ، یک امر درونی و شخصی محسوب می‌شود ولی آنجا که به هر حال بروز و ظهور بیرونی پیدا می‌کند، قابل شناسایی خواهد بود و هنگامی که وجه مشترک افراد یک جامعه می‌شود یک عنصر فرهنگی به حساب می‌آید.

4. رفتارها و آداب شخصی: نوع رفتارهای شخصی آدم‌های یک جامعه و آدابی که نحوۀ رفتار انسان را در موقعیت‌های مختلف زندگی شخصی تعیین می‌کنند، یکی از مهم‌ترین بخش‌های فرهنگ به حساب می‌آیند. شاید عبارت «سبک زندگی» بیشتر با این بخش تناسب داشته باشد.
5. آیین و رسوم اجتماعی: منظور آن دسته از آداب اجتماعی است که چگونگی تعاملات انسان را در مناسبات اجتماعی و زندگی جمعی تعیین می‌کند. رسوم مربوط به اظهار غم و شادی، سوگواری‌ها و اعیاد از اهم این آیین‌ها به حساب می‌آیند. 

«نمادها و نشانه‌ها» هم جزئی از فرهنگ یک جامعه محسوب می‌شوند ولی بیشتر تبعی و فرعی هستند تا اصیل و تعیین‌کننده. به همین دلیل ما آنها را جزء عناصر اصلی فرهنگ تلقی نکردیم. با این حال، نمادها در مباحث فرهنگی بسیار مهم هستند؛ نمادها می‌توانند در تظاهرات و ظهور و بروز هر یک از این عناصر فوق به کار گرفته شوند و معانی خاص خودشان را القا نمایند؛ و حتی زبان یک فرهنگ تلقی شوند و به همین دلیل در یک «مطالعۀ فرهنگی» از اهمیت خاصی برخوردار می‌باشند.

نظرگاه پناهیان به مفهوم فرهنگ و عناصر آن 



مواردی که رواج یافته هستند ولی فرهنگ نیستند


اگر مصداقی از این پنج عنوان در جامعه رواج پیدا کرد، می‌توان آن را جزئی اساسی از فرهنگ یک جامعه نامید و عنصری از عناصر فرهنگی آن جامعه قلمداد کرد. امور دیگری نیز ممکن است در جامعه رواج پیدا کرده و فراگیر شوند، اما آنها را جزء فرهنگ آن جامعه به حساب نمی‌آوریم. «قانون» یکی از این موارد است. قانون معمولاً یک حکم فراگیر است که در جهت اصلاح و تنظیم رفتار جامعه، وضع شده است. هرچند قانون امری فراگیر است که تأثیرات گسترده‌ای بر رفتار فردی و اجتماعی همۀ افراد جامعه می‌گذارد، ولی جزئی از فرهنگ جامعه نیست. بین فرهنگ و قانون تفاوت وجود دارد؛ مشابه همان تفاوتی که بین اخلاق و حقوق وجود دارد، و یا شبیه همان تفاوتی که بین مباحث اعتقادی و برخی از احکام شرعی وجود دارد.

مجموعه‌ای از قوانین در هر بخشی از موضوعات اجتماعی، یک نظام حقوقی خاص را تشکیل می‌دهند که به نوبۀ خود در شکل گیری فرهنگ جامعه نیز تأثیر بسزایی دارند و چه بسا از فرهنگ نیز تأثیر بپذیرند. ولی باید حساب آن را از فرهنگ جدا نمود تا بتوان کارکرد این دو را در برخی مواقع با یکدیگر مقایسه نمود و از این راه به معارف مهمی دربارۀ فرهنگ دست یافت.

از این دست می‌توان به «واحد پول» کشورها نیز اشاره کرد. واحد پول هر کشور هم جزء مواردی است که در آن کشور رایج است ولی نمی‌توان آن را از عناصر فرهنگی آن کشور دانست؛ چراکه تحت هیچ یک از عناصر پنج‌گانه‌ای که ذکر آنها گذشت قرار نمی‌گیرد، بلکه باید آن را در نظام اقتصادی یک جامعه مورد بررسی قرار داد. باید توجه کرد که نمی‌توان صرفاً به دلیل وجود تأثیرات متقابل میان یک امر رائج -مانند واحد پولی- و فرهنگ جامعه، آن را در زمرۀ عناصر فرهنگی قرار داد.
نمونۀ دیگر، «شرایط اقلیمی و زیستی» است. شرایط اقلیمی و زیست محیطی افراد جامعه جزء فرهنگ آن جامعه محسوب نمی‌شود، هرچند تأثیرات گسترده‌ای روی همۀ افراد جامعه می‌گذارد و تک تک افراد جامعه نیز به نحوی با آن درگیر هستند.

خارج کردن برخی از مواردِ رواج یافته در جامعه از ذیل مفهوم فرهنگ، بدین معنی نیست که این امور با فرهنگ جامعه ارتباطی نداشته باشند. بلکه این امور، هم از فرهنگ جامعه متأثر می‌شوند و هم بر فرهنگ جامعه اثر می‌گذارند. لذا در مباحث آینده، بسیاری از این موارد را جزء عوامل فرهنگ‌ساز معرفی خواهیم کرد. این عوامل، ارتباط تنگاتنگی با مفهوم فرهنگ دارند ولی با وجودِ این ارتباط عمیق و قرابت بسیار، بهتر است نام فرهنگ بر آنها نگذاریم. این تفکیک و دقت، به فهم و تببین بهتر مباحث فرهنگی کمک می‌کند.

تلقی عمومی مردم از فرهنگ

در بین پنج عنوان ذکر شده، شاید بیشترین نمود فرهنگ در «آیین و رسوم اجتماعی» و «رفتارها و آداب فردی» باشد. بسیاری از مردم وقتی می‌خواهند فرهنگ را معنا کرده یا مصداقی برای آن تعیین کنند، معمولاً به سراغ همین‌ها می‌روند؛ به نگرش‌ها، گرایش‌ها و حتی اعتقادات زیاد توجه ندارند. حتی ممکن است معتقد باشند که نگرش‌ها و گرایش‌ها فرهنگ‌ساز هستند، ولی آنها را جزء فرهنگ قلمداد نمی‌کنند.

البته خود کثرت استعمال و به‌کاررفتن یک لفظ (مثلا لفظ فرهنگ) در یک معنا توسط مردم، می‌تواند معنای آن را تغییر دهد و یا معانی جدیدی برای آن به وجود آورد. لذا نمی‌توان در استعمال یک لفظ در معانی خاص زیاد محدودیت قائل شد؛ بلکه زبان، همیشه تحول و تکامل خود را در بستر نیازها و تناسب‌ها ادامه می‌دهد و بسیاری از اوقات این علما و اندیشمندان هستند که باید خود را با معانی قابل برداشت از یک لفظ هماهنگ کنند.

با این وجود اگر بخواهیم دقیق‌تر از فرهنگ و مسائل آن گفتگو کنیم و با یک نگاه علمی و کاربردی آن را مورد مطالعه قرار دهیم، باید عناصر و بخش‌های فرهنگ را گسترده‌تر در نظر بگیریم تا شامل تمام اجزای آن بشود. بر این اساس تلقی پیشین از فرهنگ را نمی‌توان یک تلقی کامل دانست. گرچه آن چیزی که دیدنی است و معمولاً به عنوان شاخص، قابل اندازه‌گیری می‌باشد، رفتارها و آداب و رسومی هستند که به صورت فردی و اجتماعی در فرهنگ جامعه نهادینه شده و بروز پیدا می‌کنند، اما فرهنگ بخش‌های دیگری هم دارد که ممکن است کمتر دیده شوند که همان عقاید، نگرش‌ها و گرایش‌ها هستند. اینها هم جزء عناصر تعیین‌کنندۀ فرهنگ یک جامعه به حساب می‌آیند. ما این تکلّف را به خود نمی‌دهیم که اینها را صرفاً زمینه‌ساز فرهنگ بدانیم.

سؤالاتی که باید به دنبال پاسخ آنها باشیم

با این آشنایی و توافق اجمالی در معنای فرهنگ، حالا باید ببینیم اولاً، اهمیت و ارزش رواج یافتگی هر یک از این عناصر در یک جامعه به چیست؟ تاچه حد فرهنگ در سعادت و شقاوت افراد یک جامعه می‌تواند موثر باشد؟ اگر یک وضعیت نامطلوب در هر یک از این عرصه‌ها در جامعه رواج یافته باشد چه آثار سوئی دارد؟ همچنین، رواج یافتگی یا نهادینه شدن یک وضع مطلوب در فرهنگ جامعه چه پیامدهای مثبتی را به دنبال دارد؟

ثانیاً، چگونه می‌شود آن را مدیریت کرد؟ اساساً فرهنگ تا چه حد مدیریت‌پذیر است؟ چگونه می‌شود به رشد طبیعی آن کمک کرد و یا جلوی تضعیف بخش‌های خوب آن را گرفت؟ چگونه می‌توانیم برای تولید محصولات فرهنگی‌ای که بتوانند فرهنگ‌ساز باشند برنامه‌ریزی کنیم؟ و در نهایت، چگونه می‌توانیم اجرای یک پروژۀ فرهنگی را در سطح کلان و خرد مدیریت کنیم؟


________________________________________
[1]«درباره تعریف فرهنگ بیش از 161 تعریف جمع آوری شده است.» دکتر مهدی ناظمی اردکانی، مقاله«مبانی مهندسی و مدیریت فرهنگی سازمان‌ها»، نشریه راهبرد یاس، شماره20، زمستان88، ص246.

[2]«نگرش» یکی از واژه‌های کاربردی در روان‌شناسی اجتماعی است. در مورد تعریف این واژه دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد. هرچند بر اساس تعریفی که در روان‌شناسی اجتماعی ارائه می‌شود، علائق و گرایش‌ها هم جزء نگرش محسوب ‌می‌شوند، همچنان که بخشی از عقاید نیز ذیل همین عنوان می‌گنجند، ولی از آنجایی که ما می‌خواهیم با نگاهی انسان‌شناسانه به جزئیات خاصی در مقوله فرهنگ نظر بیفکنیم، این عناوین را از یکدیگر جدا کردیم و در اینجا تعریف نگرش را محدودتر در نظرگرفته‌ایم و این بیشتر به جهت برخی ملاحظات است که به نوع مباحث آتی و نحوۀ ورود ما به مسائل فرهنگی برمی‌گردد. 

۱۵ راه برای لذت بردن از دوران مجردی

۱۵ راه برای لذت بردن از دوران مجردی

مجرد بودن فوق‌العاده‌ است. درست نمی‌گویم؟ بااینکه ممکن است وقتی مجرد هستید، احساس تنهایی بیشتری کنید ولی به طور کلی تجربه‌ای عالی است. مجرد بودن نه تنها به شما این امکان را می‌دهد که کمی تفریح کنید، بلکه امکان آشنا شدن با نفر اول زندگی‌تان را هم در اختیارتان قرار می‌دهد: خودتان. در زیر به ۱۵ راه اشاره می‌کنیم که کمک می‌کند زندگی مجردی‌تان را به بهترین نوع زندگی تبدیل کنید.

۱. ناگهانی تصمیم بگیرید.

وقتی کسی در زندگیتان نیست، لازم نیست برای اینکه کاری انجام دهید از قبل با کسی هماهنگ کنید. مثلاً فرض کنید می‌خواهید یک حیوان خانگی بیاورید: هیچ کس جلویتان را نمی‌گیرد. نکته اینجاست که می‌توانید تصمیم‌هایی یکدفعه‌ای بگیرید و از آنها لذت ببرید چون کسی نیست که مجبور باشید با او مشورت کنید.

۲. سفر کنید.

سفر تجربه‌ای فوق‌العاده است. جایی بروید که قبلاً نرفته‌اید، چه با اعضای خانواده و چه با جمعی از دوستانتان. مطمئن باشید خیلی خوش خواهید گذراند. مسافرت کردن با همسر را برای بعدها بگذارید. اصلاً ماه‌عسل را برای همین گذاشته‌اند!

۳. با کسانیکه برایتان مهم‌ترند وقت بگذرانید.

روابط عاشقانه می‌آیند و می‌روند اما خانواده و دوستانتان همیشه کنارتان هستند. مجرد بودن شما فرصتی است برای گذراندن وقتی باکیفیت کنار کسانی که در زندگی‌تان بیشترین اهمیت را دارند. مطمئناً نمی‌خواهید وقتی به عقب نگاه می‌کنید، افسوس بخورید که چقدر با آنها کم وقت گذراندید.

۴. کتاب بخوانید.

کتاب خواندن یکی از بهترین راه‌های سرگرم کردن خودتان و در عین حال بالا بردن معلوماتتان است. همه ما بهانه مشابهی داریم: کاش وقت بیشتری برای مطالعه داشتم. خوب، وقتی کسی در زندگی‌تان نیست که وقتتان را بگیرد، آن وقت اضافه را با یک کتاب بگذرانید. 

۵. سخت کار کنید و زیاد تفریح کنید.

الان که وقت و انرژی لازم برای شاد بودن و زندگی کردن دارید، لذت ببرید. اجازه ندهید چیزی جلو مسیر لذت بردن شما را بگیرد، چه درس باشد، چه کار یا حتی تفریح. از همین امروز شروع کنید. 

۶. فکر کنید.

بین همه آن کار کردن‌ها و تفریح کردن‌ها، حتماً به خودتان و انتخاب‌هایتان فکر کنید. آیا از کاری که امروز کردید خوشحال شدید؟ آیا جایی برای پیشرفت وجود دارد؟ خیلی انتقادی با خودتان برخورد نکنید اما یادتان باشد برای فکر کردن به خودتان و زندگی‌تان وقت بگذارید. این افکار می‌تواند در مسیر زندگی هدایتتان کند.

۷. یک سرگرمی جدید پیدا کنید.

چیزی هست که جدیداً دوست داشته باشید امتحان کنید؟ مثلاً یوگا یا بافتنی؟ پس دست به کار شوید. زندگی مجردی فقط برای خود شماست، پس یک چیز جدید امتحان کنید و حسابی از آن لذت ببرید.

۸. ایام تعطیل تا دیروقت بیرون بمانید و تا ظهر بخوانید.

هیچکس در خانه منتظر شما نیست و به همین دلیل لازم نیست سر یک ساعت مشخصی خانه باشید. ایام تعطیل تا بعدازظهر بخوابید و تنبلی کنید. هیچکس نمی‌فهمد!

۹. یاد بگیرید چطور تنها باشید.

بااینکه مجرد بودن خیلی خوب است اما گاهی اوقات ممکن است با افکارتان تنها شوید. اینکه یاد بگیرید چطور تنها باشید خیلی مهم است. نه تنها باعث می‌‌شود در بیشتر  موقعیت‌ها احساس راحتی کنید، می‌توانید به خودتان هم ثابت کنید که مستقل هستید و نیازی نیست برای شاد بودن به کس دیگری تکیه کنید.

۱۰. آن «چیز» را برای خودتان پیدا کنید.

برای هر کسی چیزی هست که واقعاً از انجام آن لذت می‌برد. آن چیز برای شما هر چه که هست، فرصتی است که هر چقدر می‌خواهید روی آن تمرکز کنید. برای خودتان است و نیازی نیست آن را با کسی تقسیم کنید.

۱۱. بله بگویید.

به فرصت‌هایی که سر راهتان قرار می‌گیرند، بله بگویید. این فرصت‌ها کوچک باشند یا بزرگ، هر زمان که توانستید، جواب مثبت دهید. مطمئن باشید درهای زیادی را به رویتان باز خواهند کرد.

۱۲. بفهمید که هستید.

این فرصتی است که خودتان را بیشتر بشناسید و با ارزش‌ها و افکارتان ارتباط برقرار کنید. از این فرصت برای ارزیابی آن استفاده کنید. بعدها که همسرتان وارد زندگی‌تان می‌شود. به این اطلاعات درمورد خودتان نیاز پیدا خواهید کرد.

۱۳. خودتان را بیرون بکشید.

خودتان را بیرون بکشید. مهم نیست چطور و چرا، اما از این دوران برای قرار دادن خودتان در معرض فرصت‌های مختلف برای هر چیز و هر کار استفاده کنید. هیچ دورانی مثل دوران مجردی نیست.

۱۴. از آزادی‌تان لذت ببرید.

هر کاری که دوست دارید می‌توانید انجام دهید به شرط آنکه به کسی ضرری نرساند، پس ببینید آن کار چیست و انجامش دهید. از این دوران و آزادی‌های آن استفاده کامل را ببرید.

۱۵. مجرد باشید.

بهترین راه برای لذت بردن از مجردی این است که مدت زمانی را مجرد باشید. با عجله به دنبال عشق نروید. عشق خودش راهش را به سمت شما پیدا می‌کند و وقتی این اتفاق بیفتد، برای آن آماده خواهید بود.

باورها چگونه شکل می گیرند؟

 

باورهای خودساخته

اینها اعتقاداتی هستند که خودمان آنها را می‌سازیم. کسانیکه معمولاً ترجیح می‌دهند اعتقاداتشان را خودشان بسازند افرادی با اعتمادبه‌نفس، روشن و کنجکاو هستند. آنها به جای راحتی و پذیرش اجتماع به دنبال حقیقت هستند. آنها بحث و مذاکره را به پذیرش سریع و کورکورانه ترجیح می‌دهند. آنها می‌خواهند با عدم‌قطعیت و تردید زندگی کنند تا اعتقادشان شکل بگیرند.

تجربه

«تجربه درس سختی است ولی فقط یک نادان می‌تواند آن را نخواند.» تجربه تنها راه و روشی است که در یافتن حقیقت کمکمان می‌کند.

از کودکی همه چیز را برای خودمان امتحان می‌کردیم و همچنان در زندگی گاه و بیگاه از این روش استفاده می‌کنیم. اینکه تا چه میزان از راه تجربه کردن بخواهیم به حقیقت برسیم به عوامل مختلفی مثل راهنمایی والدین و سطح و سبک تحصیلاتمان بستگی دارد.

تجربه برای پیشرفت مداوم اعتقادات و الگوهایی که استفاده می‌کنیم، مفید است. بعنوان مثال، فردی ممکن است در خانه کاملاً صادق باشد اما متوجه شود که به زبان آوردن افکار شاید در محیط کار چندان موثر نباشد.

آزمایش

تجربه از اتفاق‌هایی به دست می‌آید که برایمان می‌افتند. اما ممکن است تعمداً جستجو شود، مخصوصاً وقتی آزمایشات مختلف را انجام می‌دهیم.

از نقطه‌نظر علمی، حقیقت از آزمایشات دقیقی به دست می‌آید که ثابت می‌کند چه چیز درست است و چه چیز نیست. بااینجال حقایق «اثبات‌شده» باز به طور مداوم به چالش کشیده شده و دوباره و دوباره بررسی می‌شوند. همچنین ممکن است آزمایشات غیررسمی هم در زندگی روزانه برای امتحان کردن و اثبات عقاید و باورهایمان انجام دهیم.

یک فایده مهم آزمایشات دقیق و فکرشده در قوی و دقیق‌تر کردن باورهایمان است که نشان می‌دهد این باورها کجا مورداستفاده دارند و کجا ندارند. قوانینی که با تحقیقات دقیق و مستدل می‌سازیم به احتمال بیشتری حقیقت داشته و قابل‌باورند.

تعمق

یک نوع دیگر از آزمایشات بیرونی، تفکر درونی و فکر کردن است. این بسیار ساده‌تر بوده و معمولاً سریعتر قابل انجام است. این کار را می‌توانید در همه جا انجام دهید، گرچه بهتر است زمانی انجام شود که چیزهای خارجی برای پرت کردن حواس وجود نداشته باشد.

تفکر و تعمق شامل اندیشه کردن عمومی درمورد چیزها و ایجاد الگوهای درونی ذهنی است که به توضیح دنیای بیرون کمک می‌کند.

تعمق از این جهت که درونی است نه بیرونی، متضاد تجربه است. همچنین می‌تواند مکمل باشد زیرا معمولاً یا بعد از یک تجربه تفکر می‌کنید و یا بعد از تعمق درونی به دنبال تجربه بیرونی می‌روید.

تعمیم‌دهی

یک بخش مهم از باورهای خودساخته زمانی است که نتایج تجربیات و آزمایشات را به دست آورده و بعد (معمولاً از طریق تعمق) آن را تعمیم می‌دهیم تا تصور کنیم چیزی که برای یک موقعیت کشف کرده‌ایم، در موقعیت‌های دیگر هم صدق می‌کند. بعنوان مثال، اگر کودکی متوجه می‌شود که نق زدن برای والدینش روشی موفق است، آنوقت تعمیم می‌دهد که این می تواند یک راه مفید و لازم برای رسیدن به چیزهایی است که از دیگران هم می‌خواهد. 

مشکل تعمیم‌دهی از تجربیات این است که یک چیز که در یک موقعیت درست است، معمولاً در موقعیت‌های دیگر نیست. آزمایشات رسمی می‌تواند به بالا بردن کیفیت تعمیم‌دهی کمک کند اما همچنان با زمانی که داریم محدود می‌شویم.

باوری که به صورت بیرونی ساخته می‌شود

تجربه و آزمایش درست یعنی چیزها را به صورت عملی برررسی کنیم، آنها را مشاهده کرده و قبل از شکل‌دهی یک باور، شواهد و مدارک کافی جمع‌آوری کنیم. متاسفانه زمان ما فقط امکان امتحان کردن تعداد محدودی از چیزها را میسر می‌کند.

جایگزین پیدا کردن و کشف مسائل برای خودمان این است که به چیزهایی که دیگران کشف کرده‌اند اعتماد کنیم. کسانیکه به طور کلی ترجیح می‌دهند اعتقادات دیگران را بپذیرند، معمولاً حس نیاز بیشتری به کنترل دارند. آنها به دنبال به نتیجه رسیدن سریع هستند و از عدم‌قطعیت و تردید اکتشاف دوری می‌کنند. آنها همچنین میل بیشتری به اعتماد کردن به دیگران و جستجوی صداقت و امانت دارند.

متخصصین

متخصصین کسانی هستند که ثابت کرده‌اند در بعضی حیطه‌ها علم دارند. آنها مهارت‌ها و توانایی‌های نشان‌دادنی دارند و معمولاً حرفه‌ای‌هایی هستند که برای تخصصشان به آنها حقوق می‌دهند. وقتی چیزی به شما می‌گویند، دلیل خوبی برای پذیرفتن آن دارید.

متخصصین را هم می‌توانید از نزدیک ببینید و هم از طریق کتاب‌ها و سایر رسانه‌ها به اطلاعاتشان دسترسی پیدا کنید. اما وقتی به علم و مهارت آنها دسترسی پیدا می‌کنید، به آنها اعتماد می‌کنید زیرا می‌دانید که متخصص هستند.

کسانیکه به دنبال متخصصین هستند افرادی نسبتاً واقع‌بین هستند. آنها اعتماد می‌کنند اما نه کورکورانه. آنها به دنبال کسی هستند که بتواند در یک زمینه خاص کمکشان کند. 

قدرت

تفاوت بین یک متخصص و یک منبع قدرت این است که منبع قدرت را بخاطر موقعیت و توانایی کاریزماتیکی که دارند باور دارید و نه بخاطر یک دلیل منطقی که می‌دانند درمورد چه صحبت می‌کنند.

مدیران، کشیشان و والدین همه باورهایی را ارائه می‌دهند که برمبنای موقعیت و مقامشان است نه تخصصشان. درواقع، خودمان هم خیلی‌وقت‌ها در بحث‌ کردن‌هایمان از این قدرت استفاده می‌کنیم.

کسانیکه به قدرت‌ها اعتقاد دارند، دنباله‌رو هستند. آنها به تقدس آن مقام باور دارند و خیلی راحت قابل‌نفوذ هستند و فریب می‌خورند. آنها نیاز شدیدی به متعلق شدن و پذیرش اجتماعی دارند. این منابع قدرت معمولاً کسانی که می‌توانند کورکورانه باورشان کنند را پیدا می‌کنند. 

قانون

«قانون» دسته‌ای از حقایق بدون چالش است که در متون علمی دیده می‌شود. اینها دسته حقایقی هستند که بیشتر کسانی که در آن حیطه کار می‌کنند به آن باور داشته و بدون هیچ سوالی آن را می‌پذیرند. همه کشفیات و بحث‌ها از این مبانی شروع می‌شود.

برای به چالش کشیدن یک حکم یا قانون عمومی باید خودتان را در خط آتش قرار دهید، مخصوصاً از آنهایی که زندگی خود را به قبول کورکورانه این حکم پایه‌گذاری کرده‌اند. از همین جاست که پیشرفت‌های علمی صورت می‌گیرند. همچنین این کار کمک می‌کند بتوانید توضیح دهید چرا پذیرش عمومی و ساخت یک حکم جدید بیشتر از یک نسل طول می‌کشد.

تغییر باورها

وقتی می‌خواهید باورهایی را تغییر دهید، باید ببینید آن فرد باور خود را از کجا به دست آورده است. اگر این باورها، باورهایی خودساخته برای اوست، آنوقت باید او را با تجربیاتی جدید آشنا کرده یا با او بحث منطقی کنید. اما اگر این باورها بیشتر بیرونی باشند، آنوقت باید بعنوان یک متخصص یا منبع قدرت با او حرف بزنید یا کسی را بیاورید که بتواند این نقش را به خوبی بازی کند.
 www.mardoman.net

سخن روز

سخن روز:

خوشبختی یعنی بدست آوردن یک زندگی و تقسیم آن با دیگران!

• برای زندگی کردن دو راه وجود دارد. یکی اینکه گویی هیچ معجزه ای وجود ندارد و دیگری اینکه گویی همه چیز یک معجزه است. (اینشتین)
•  اگر میدانستید که افکارتان چقدر قدرتمند است، هیچگاه حتی برای یک بار دیگر هم منفی فکر نمی کردید!
•  در یک رابطه بودن به معنای بوسیدن، قرار گذاشتن یا در دسترس بودن نیست. به معنای بودن با کسی است که شما را به گونه ای خوشحال کند که هیچ کس دیگری نتواند! 
• فقط کسانی را در زندگیتان نیاز دارید که در زندگیشان نیازمند شما باشند.
•  یک پسر میداند چیزی را که میخواهد چگونه بدست آورد. یک مرد میداند چیزی را که بدست آورده چگونه نگه دارد.
•  ممکن است شاهزاده ام را پیدا کنم اما پـــدرم همیشه پادشاه من خواهد ماند!
•  هیچگاه نمی توانید یک اشتباه را دو بار مرتکب شوید چرا که بار دوم دیگر آن یک اشتباه نیست بلکه یک "انتخاب" است.
• به خودتان اجازه ندهید توسط این سه چیز تحت کنترل درآیید: گذشته تان، مردم و پول.
•  ذهن فراموش می کند اما دل همیشه بخاطرش می ماند.
•  هرگز برای کسی که شما را می آزارد گریه نکنید... در عوض لبخند بزنید و به او بگویید، ممنون بخاطر اینکه به من فرصتی دادی تا کسی بهتر از تو را پیدا کنم!
•  همیشه دنبال افرادی که کمترین اهمیت را در زندگی به ما می دهند می دویم. چرا به این کار پایان ندهیم و اطرافمان را نگاه نکنیم تا ببینیم چه کسانی دنبال ما می دوند؟
•  همه افراد به عنوان یک انسان قابل احترامند اما از هیچکس نباید بت ساخته شود.
• اگر کسی را ترک می کنید لااقل به وی علتش را توضیح دهید؛ چون اینکه ببیند لایق یک توضیح ساده هم نبوده، دردناک تر از خود ترک شدن است.
•  کسانی که زندگی خود را وقف بدست آورن منافع مادی و ثروت کرده اند به شما خواهند گفت که احساس خوشبختی را در اموال خود نمی یابند. خوشبختی هرگز انعکاس ثروتهای مادی یک شخص نیست، بلکه انعکاس ثروتهای معنوی و احساسی او است.
•  6 کلید یک رابطه موفق: دوستی، آزادی، صداقت، اعتماد، درک و گفتگو.
•  اگر خدا دعاهای شما را مستجاب کند، ایمانتان را افزایش داده، اگر با تاخیر مستجاب کند، صبرتان را زیاد کرده و اگر مستجاب نکند، چیز بهتری برایتان در نظر دارد.
•  کلمات، قدرت آزار دادن شما را ندارند، مگر اینکه گوینده آن برایتان بسیار عزیز باشد.
•  هرگاه آماده بودید عاشق شوید، نه هرگاه که تنها بودید.
•  دردناک ترین محبتها آنهایی است که با ریا، تزویر و تظاهر آمیخته است و لذت بخشترین محبتها آنهایی هستند که در عین کوچک بودن با خلوص نیت و با بی آلایشی همراه است.
•  فرار کردن از مشکلات فقط فاصله رسیدن به راه حل را افزایش می دهد. آسانترین راه برای گریختن از مشکلات حل کردن آنها است.
• انسان نمی تواند اقیانوسهای جدید را کشف کند مگر اینکه شجاعت از دست دادن دید ساحل را داشته باشد.
•  یک فرد موفق کسی است که بتواند از آجرهایی که دیگران به طرفش پرتاب کرده اند، ساختمانی محکم بنا کند.
•  اگر نتوانید به یک خانم احترام بگذارید، حق صحبت کردن با وی را از دست خواهید داد.
•  وقتی کسی را می بخشید، شخصی که بیشترین منفعت را می برد، خود شما هستید.
•  سخن گفتن با خدا مانند صحبت کردن با یک دوست پشت تلفن است... ممکن است او را در طرف دیگر نبینیم، اما می دانیم که دارد گوش می دهد...
•  کلمات بیش از آنچه که شما تصور می کنید تاثیر گذارند. همیشه پیش از صحبت کردن فکر کنید.
•  گفتن خداحافظ به کسی که نمی خواهید بگذارید برود واقعاً دردناک است، اما حتی دردناک تر این است که از کسی که هیچگاه قصد ماندن نداشته بخواهید بماند.
• وقتی به کسی بطور کامل و بدون هیچ شک و تردیدی اعتماد می کنید، در نهایت دو نتیجه کلی خواهید داشت:
شخصی برای زندگی
یا
درسی برای زندگی
• مسیر رسیدن به خوشبختی:
1- قلبتان را از کینه خالی نگه دارید.
2- ذهنتان را از نگرانی خالی نگه دارید.
3- ساده زندگی کنید.
4- کم توقع باشید.
5- زیاد به دیگران ببخشید.

۶ راه برای بالا بردن هوش احساسی

۶ راه برای بالا بردن هوش احساسی
«وقتی سلامت احساسی ما در وضعیت بدی باشد، اعتمادبه‌نفسمان هم همینطور خواهد بود. در چنین مواقعی باید ببینیم چه چیز باعث ایجاد مشکل برایمان شده است تا بتوانیم از لذت ساده شاد بودن لذت ببریم.» --  جس اسکات (Jess Scott)

هوش احساسی توانایی درک کردن، مدیریت کردن و ابراز موثر احساسات خود و همچنین ارتباط موفق با دیگران است. طبق آمار ۹۰ درصد از کسانیکه کارایی بالایی در محل کار دارند از هوش احساسی بالایی برخوردارند درحالیکه ۸۰ درصد از آنهایی که کارایی پایینی در محل‌کار دارند، هوش‌احساسی‌شان هم پایین است. هوش احساسی در شکل گیری، رشد، حفظ و تقویت روابط شخصی هم اهمیت ویژه‌ای دارد. برخلاف ضریب هوشی که با گذشت زمان در طول زندگی فرد تغییری نمی‌کند، هوش احساسی می‌تواند رشد کرده و با میل ما به یادگیری و رشد، تقویت شود.

در زیر به شش نکته برای بالا بردن هوش احساسی اشاره می‌کنیم:

۱. توانایی کاهش احساسات منفی

احتمالاً هیچکدام از جنبه‌های هوش احساسی مهمتر از توانایی شما برای کنترل و مدیریت احساسات منفی خودتان نیست زیرا همین احساسات بر قضاوت شما تاثیر می‌گذارند. برای تغییر حسی که به یک موقعیت خاص پیدا می کنید، اول باید فکرتان درمورد آن موقعیت را تغییر دهید. در زیر به دو نمونه اشاره می‌کنیم:

الف) شخصی‌سازی‌های منفی را کاهش دهید. وقتی احساس بدی نسبت به رفتار یک نفر پیدا می‌کنید، سعی کنید فوراً به یک نتیجه منفی درمورد آن نرسید. درعوض، قبل از هر واکنشی، آن رفتار را از جنبه‌های مختلف بررسی کنید. بعنوان مثال، خیلی راحت ممکن است تصور کنید که دوستتان چون اهمیتی برایتان قائل نیست جواب تلفن شما را نداده است اما می‌توانید احتمال این را در نظر بگیرید که سرش شلوغ بوده است. وفتی سعی کنید رفتار دیگران را به خودتان نگیرید، ارزیابی بهتری از رفتارهای آنها خواهید داشت. آدمها بیشتر بخاطر خودشان آنطور رفتار می‌کنند نه بخاطر شما.دیدتان را بازتر کنید تا سوء‌تفاهمات زندگی‌تان کمتر شود.

ب) ترس از طرد شدن را در خود کاهش دهید. یک راه موثر برای کنترل و مدیریت ترستان از طرد شدن این است که برای موقعیت‌های مختلف انتخاب‌های مختلفی پیش روی خودتان قرار دهید تا هر اتفاقی هم که بیفتد، جایگزین‌های قوی برای پیش رفتن داشته باشید. بعنوان مثال:

بالا بودن ترس از طردشدن: «می‌خواهم برای شغل رویاهایم درخواست بدم، اگر استخدامم نکنند داغون میشم.»

پایین بودن ترس از طرد‌شدن: من برای سه کار عالی درخواست می‌دهم. اگر یکی نشد، هنوز دو شانس دیگه دارم.»

۲. توانایی حفظ آرامش و کنترل استرس

بیشتر ما حدی از استرس را در زندگیمان تجربه می‌کنیم. اینکه چطور با موقعیت‌های استرس‌زا کنار بیایید، قاطع یا منفعل بودن شما را مشخص می‌کند. وقتی تحت فشار هستید، مهمترین چیزی که باید به خاطر داشته باشید این است که آرامشتان را حفظ کنید. در زیر به دو نکته در این زمینه اشاره می‌کنیم:

الف) اگر احساس اضطراب و نگرانی دارید، صورتتان را با آب خنک بشویید و کمی هوای تازه استشمام کنید. هوای سرد کمک می‌کند اضطرابتان کمتر شود. از مصرف نوشیدنی‌های کافئین‌دار خودداری کنید زیرا این نوشیدنی‌ها اضطرابتان را بیشتر می‌کند.

ب) اگر احساس ترس، افسردگی یا ناامیدی می‌کنید، تمرینات ایروبیک را امتحان کنید. به خودتان انرژی دهید. به کار گرفتن بدنتان تاثیر شگرفی بر احساستان خواهد داشت. وقتی سرزندگی جسمتان را احساس کنید، اعتمادبه‌نفستان بالاتر خواهد رفت.

۳. توانایی قاطع بودن و ابراز احساسات دشوار در صورت لزوم

«برای اینکه خودمان باشیم باید بتوانیم آزادانه درمورد چیزهایی که برایمان مهم است حرف بزنیم و بگوییم که درمورد مسائل مهم احساسی چه نظری داریم و محدوده‌های قابل‌قبول یا غیرقابل‌قبول برای خودمان در روابط را مشخص کنیم.» -- هریت لرنر (Harriet Lerner)

مواقعی در زندگی همه ما هست  که خیلی مهم است مرزهایمان را درست مشخص کنیم تا بقیه بفهمند کجا ایستاده‌ایم. این شامل تمرین حقمان برای مخالفت کردن، «نه» گفتن بدون عذاب‌وجدان، مشخص کردن اولویت‌هایمان، محافظت از خودمان دربرابر خشونت، می‌شود.

یک روش برای زمان‌هایی که لازم است احساسات سختمان را ابراز کنیم، روش  XYZ است - من احساس X را دارم وقتی تو کار Yرو در موقعیت Z می‌کنی. در زیر به چند نمونه اشاره می‌کنیم:

«اینکه از من انتظار داری کارهای خودم را کنار بگذارم و به تو کمک کنم، حس خوبی ندارم.»

«  بااینکه قول داده بودی اینکار را می‌کنی، تلاشت را ادامه ندادی، به همین خاطر احساس ناامیدی می‌کنم.»

از به کار بردن جملاتی که با «تو» شروع می‌شود و با قضاوت و متهم کردن طرف‌مقابل تمام می‌شود، اجتناب کنید. مثل «تو..هستی»، «تو باید…» و … اینکار شنونده را به حالت دفاعی می‌برد و باعث می‌شود تمایل کمتری برای پذیرفتن حرفی که می‌زنید داشته باشد.

۴. توانایی فعال بودن به جای انفعالی بودن در مواجهه با افراد سرسخت

همه ما با آدم‌های غیرمنطقی در زندگی‌مان روبه‌رو می‌شویم. خیلی وقت‌ها در خانه یا محل‌کار درگیر یک آدم سرسخت می‌شویم. اینکه بگذاریم آن فرد بر ما تاثیر بگذارد و روزمان را خراب کند آسان است. اما چطور می‌توان در چنین موقعیت‌هایی فعال بود نه منفعل؟ در زیر به چند نکته ساده اشاره می‌کنیم:

- وقتی از کسی احساس عصبانیت و ناراحتی کنید، قبل از اینکه چیزی بگویید که بعداً پشیمان شوید، یک نفس عمیق بکشید و آرام تا ده بشمارید. در بیشتر مواقع وقتی به عدد ۱۰ رسیدید، احتمالاً راه بهتری برای مواجهه با آن موقعیت پیدا کرده اید آنوقت می‌توانید به جای پیچیده‌تر کردن اوضاع، آن را آسان‌تر کنید. اما اگر بعد از شمردن تا عدد ده هنوز ناراحت بودید، باز هم به خودتان زمان دهید و بعد که آرام‌تر شدید، موضوع را بررسی کنید.

- یک راه دیگر برای کاهش انفعالی بودن این است که حتی برای یک لحظه هم که شده، خودتان را جای آن طرف مقابل بگذارید. بعنوان مثال، آن فرد را در نظر گرفته و این جمله را کامل کنید: «ساده نیست که…»

«پسرم خیلی سرسخت‌است. کنار آمدن با مدرسه و فشارهای اجتماعی او ساده نیست…»

«رئیسم خیلی زیاده‌خواه است، داشتن چنین انتظارات زیادی در پست مدیریت او نباید آسان باشد…»

برای اطمینان عبارات همدلانه توجیه‌کننده رفتار غیرقابل‌قبول نیست. نکته اینحاست که به خودتان یادآور شوید که آدمها بخاطر مسائل خودشان آنطور رفتار می‌کنند. تا زمانیکه منطقی و ملاحظه‌کار باشیم، رفتارهای سرسختانه دیگران حرف‌های بیشتری درمورد آنها به ما می‌زند. وقتی خودمان را جای آنها قرار می‌دهیم، می‌توانیم آن موقعیت را منتقدانه‌تر بررسی کنیم و راه‌های بهتری برای حل مشکل پیدا کنیم.

- نتیجه را متذکر شوید. توانایی تشخیص و اثبات نتیجه یکی از مهمترین مهارت‌هایی است که می‌توانید برای کنار آمدن با یک فرد سرسخت داشته باشید. نتایج موثر باعث می‌شود آن فرد کمی مکث کند و او را وادار می‌کند خشونت خود را به احترام تغییر دهد. 

۵. توانایی بلند شدن بعد از روزهای سخت

«من بیشتر از ۹۰۰۰ پرتاب را در زندگی‌ام از دست داده‌ام. تقریباً در ۳۰۰ بازی باخته‌ام. ۲۶ مرتبه همه چیز بازی در دست پرتاب من بوده و از دستش داده‌ام. بارها و بارها شکست خورده‌ام. دلیل موفقیتم همین بوده است.» -- مایکل جردن (Michael Jordan)

زندگی همیشه ‌آسان نیست. همه ما این را می‌دانیم. اینکه دربرابر چالش‌های زندگی چطور فکر کنیم، احساس کنیم و رفتار کنیم است که بین امید یا ناامیدی، خوشبینی یا بدبینی،  موفقیت یا شکست تفاوت ایجاد می‌کند. با هر موقعیت چالش‌انگیزی که با آن مواجه می‌شویم، سوالاتی مثل «درس این چیست؟» «چطور می‌توانم از این تجربه درس بگیرم؟» «الان مهمترین مسئله چیست؟» و «اگر بخواهم خارج از چارچوب فکر کنم چه راه‌حل‌های بهتری هست؟، پیش می‌آید. هرچه کیفیت سوالاتی که می‌پرسیم بالاتر باشد، پاسخ‌هایی که دریافت می‌کنیم هم باکیفیت‌تر خواهد بود. سعی کنید براساس یادگیری و اولویت‌ها سوالاتی سازنده بپرسید تا بتوانید با رویکردی درست با آن موقعیت برخورد کنید.

«آبراهام لینکلن در هشت انتخابات بازنده شد، دوبار در کار ورشکست شد و قبل از اینکه رئیس‌جمهور ایالات متحده شود، دچار فروپاشی عصبی شد.» روزنامه وال‌استریت

۶. توانایی ابراز احساسات صمیمانه در روابط نزدیک

توانایی ابراز موثر و ارزش گذاشتن بر احساسات و عواطف لطیف و عاشقانه برای حفظ ارتباطات نزدیک ضروری است. «موثر» در اینجا یعنی به اشتراک گذاشتن احساسات صمیمانه با کسی در یک رابطه درست به طریقی سازنده و اینکه بتوانید وقتی فرد مقابل هم همینطور رفتار می‌کند، شما قاطعانه واکنش دهید.

«اگر قلبی پاسخ قلبی دیگر را ندهد، پژمرده می‌شود.» -- پرل باک (Pearl Buck)

روانشناس دکتر جان گاتمن به این ابراز احساسات صمیمانه می‌گوید، مناقصه. مناقصه می‌تواند هر روش ارتباط مثبت بین دو نفری باشد که می‌خواهند رابطه‌ای نزدیک با هم داشته باشند. بعنوان مثال:

مناقصه کلامی: «چطوری؟»، «چه می‌کنی؟» «دوستت دارم»، «وقتی اینطوری با هم حرف می‌زنیم خیلی دوست دارم»، «خوشحالم که با هم وقت می‌گذرونیم.» «تو دوست فوق‌العاده‌ای هستی»، «متاسفام.»

مناقصه زبان بدن: ارتباط چشمی مثبت، بغل کردن، لبخند زدن، انداختن دست دور شانه‌های طرف‌مقابل.

مناقصه رفتاری: تعارف کردن غذا و نوشیدنی، یک هدیه فکرشده، کمک کردن، شرکت در فعالیت‌های مشترک که ارتباطی نزدیک‌تر ایجاد کند.

تحقیقات دکتر گاتمن نشان می‌دهد که روابط نزدیک و سالم تا صدها بار در روز مناقصاتی با هم دارند. کلمات و حرکات می‌توانند میلیون‌ها شکل مختلف داشته باشند که همه آنها نشان دهد، «برایم مهمی»، «دوست دارم با تو در ارتباط باشم» و یا «تو نقش مهمی در زندگی‌ام داری». مناقصه مداوم و پایدار برای حفظ و رشد یک رابطه صمیمی و نزدیک ضروری است. درواقع ویتامین عشق است.

راه های نزدیک شدن به خداوند

راه های نزدیک شدن به خداوند

اگر همواره احساس نگرانی ، اضطراب و یا تنهایی دارید ، راه حل آن نزدیکی به قدرت الهی است . دوستی و نزدیکی با خداوند ، برای شما آسایش ، امنیت و خوشبینی را به همراه دارد. نگران نباشید ، هر فردی در هر موقعیت که زندگی می کند ، می تواند با نیل به خداوند ، از لحظات خوشی بهره مند شود.

بله ، در آغاز شروع به این رابطه ممکن است حس کنید که این نزدیکی و میل ، یک طرفه است اما خیلی زود متوجه یکی سری علائم ظریف، ولی عمیقی می شوید که متوجه حضور و همیاری خداوند با خود خواهید شد . وقتی با خداوند راز ونیاز می کنید ، حس شور و هیجان تمام جسم شما را در بر می گیرد و یا وقتی از او پرسشی دارید ، پاسخ خود را "ناخودآگاه" از طریقی "غیر منتظره" دریافت خواهید کرد. متوجه حمایت ها  و معجزاتی ظریف در مسیر زندگی می شوید و یا با گذشت زمان، عملا" یاری او را درک می کنید .  در این راه ، علم درک مسائلی را که قبلا" قادر به درک آن نبودید را کسب میکنید و زیبایی هایی را مشاهده می کنید که هیچگاه ندیده اید. صبحگاه با نوینی دل انگیز الهی از خواب بر می خیزید و یا شاید وی در طول روز علائمی را در اشکال مختلف برای شما نمایان کند . خداوند دارای قدرتی بی انتها و بی پایان است، وقت را تلف نکنید و با شروع آن ، لحظات  خود را با الطاف الهی نورانی کنید.

در اینجا به هفت گام جهت آغاز نیل به نزدیکی الهی اشاره کرده ایم:

1- اول برای بستن عهدی نزدیک و لذت بخش نیت کنید و تصمیم بگیرید . بصورت نوشتاری همواره آن را در جلوی دید خود در منزل یا محیط کار قرار دهید.

2- می توانید از تجربه روابط خوشایند خود در زندگی استفاده ببرید . چگونه این رابطه را گسترش می دادید ؟ چگونه بهبود می بخشید ؟ فهرستی از این موارد تهیه کنید. برای مثال ، در روابط مورد دلخواهمان  ، ما بارها و باره با یکدیگر حرف می زنیم و به سخنان هم گوش فرا می دهیم . اوقات خود را با هم سهیم می کنیم ، هیجانان و ترس هایمان را در میان می گذاریم ، تا حد امکان و بدون توقع ، به یکدیگر عشق می ورزیم ... بعد از اتمام فهرست خود ، از آنها برای چگونگی شروع و تمدید رابطه ی خود با خداوند یکتا الگو بگیرید.

3- اگر  در این رابطه روراست و بی پرده گام بردارید ، معنای قوی تری به این رابطه می بخشید. هر چه قدر هم صدمه و آسیب دیده باشید از جانب او حمایت خواهید شد. در نزدیکی به خداوند ، در بیان احساسات و بروز آن در مقابل خداوند بطور کامل بی پروا و روراست باشید و اجتناب نکنید.

4- کاملا" دقت کنید و گوش فرا دهید . برخی اوقات اینقدر غرق در تقاضا و درخواست هایمان از خداوند می شویم که دیگر به کلی از یاد می بریم که باید به دریافت علامات پاسخ ها از جانب وی نیز توجه کنیم . کاملا" تمرکز کنید ، چرا که ممکن است نشانه های الهی بطور کاملا" واضح و آن طوری که شما خواستید نباشد، بلکه در حالت و زمان و مکان دیگر ، این نشانه ها و آیات نمایان شوند.

5- همواره در مقابل خداوند احساسات خود را بیان کنید و سپاسگزار باشید. خیلی سخت نیست ، زیرا که عشق الهی برترین و والاترین عشق است .

6- ابتدا با خود مهربان باشید و به خودتان عشق بورزید . شما مخلوق خداوند یکتا هستید. اگر خودتان را قبول نداشته باشید ، در واقع قدرت الهی را قبول ندارید و برای داشتن عشق به خود ، از خداوند یاری بخواهید .

7- فرصتهای جدید را با آغوش باز بپذیرید . همیشه به یاد داشته باشید که نیروی خداوندی ، بسی عظیم تر و وسیع تر از آن تصوری است که شما در ذهن خود دارید ، بنابراین در طلب خواسته ها و خواهش های خود از وی تنها به چیزهای کوچک در زندگی اکتفاء نکنید . خداوند ، قدرتی بی انتهاست ، پس از او تا بی نهایت طلب کنید. تعجب نکنید اگر در نهایت شما به یک درون بینی و حس فطری رسیدید که این حس غیر قابل توصیف است و شما  را در انجام امور زندگی هدایت خواهد کرد .

نیل به نزدیکی و شکوفا شدن این رابطه خیلی زمان نمی برد . مادامی که این حس نزدیکی در شما ایجاد شود ، دیگر این قدرت الهی است که این رابطه را زیباتر و صمیمی تر جلوه می دهد . برای مستحکم تر شدن این رابطه ، بهتر است آرام و پیوسته پیش بروید و نخواهیم که به یکباره به بطن این قدرت الهی پی ببریم !! ( مثل این است که برای دیدن غنچه داخل یک گل سرخ زیبا ، گلبرگهای اطراف آن را جدا کنیم تا بتوانیم غنچه آن را ببنیم !! )که مسلما" شما را از مسیر خود دور می کند ، چرا که انسان گنجایش درک آن را ندارد . بدانید که خداوند یکتا ، همواره شما را دوست دارد و  بر آن است تا شما از ثمره های شگفت انگیز و زیبای این رابطه همیشه لذت ببرید.

30 ویژگی ایرانی مطلوب به قلم سریع القلم

پروفسور محمود سریع القلم استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و نویسنده کتاب "ﻋﻘﻼﻧﯿﺖ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﯾﺎﻓﺘﮕﯽ اﯾﺮان" سی ویژگی یک ایرانی مطلوب را اینگونه بیان میکند:

1.  بسیار کم حرف می‌زند چون کار و فعالیت به او فرصت حرف زدن نمی‌دهد؛ 

 

2.  وقتی با مشکلی روبرو می‌شود، دیگران را سرزنش نمی‌کند؛ 

 

3.  به ندرت در رانندگی بوق می‌زند؛ 

 

4.  در پی قهرمان شدن نیست؛ 

 

5.  از ادب و تعارف برای پوشاندن ضعف‌های خود استفاده نمی‌کند؛ 

 

6.  مسئولیت کوتاهی‌ها و اشتباهات خود را با صراحت می‌پذیرد؛ 

 

7.  آنقدر قابل پیش‌بینی است که دیگران به او اعتماد می‌کنند؛ 

 

8.  آنقدر نیاز‌های خود را معقول کرده‌ که از دروغ گفتن بی‌نیاز شده است؛ 

 

9.  اگر در قراری یک دقیقه دیر کرد از میزبان عذرخواهی می‌کند؛ 

 

10.  تا می‌تواند در مورد دیگران قضاوت نمی‌کند و به کرات می‌گوید من نمی‌دانم؛ 

 

11.  در میان غیرایرانیان، همه جذب نظم، کرامت و دانش او می‌شوند؛ 

 

12.  از عملکرد خود ناراضی است و بسیار کم در مورد خودش صحبت می‌کند؛ 

 

13.  محال است آَشغالی به زمین یا بیرون پرت کند؛ 

 

14.  دفترچه‌ای دارد که در آن ضعف‌های خود را نوشته و برای اصلاح آن‌ها برنامه دارد؛ 

 

15.  با رقیب و مخالف خود مانند رفتار پیامبر برخورد می‌کند؛ 

 

16.  در گوشه‌ای از منزل او، پرچم ایران دیده می‌شود؛ 

 

17.  فعالیت در محیط بین‌المللی را فرصتی برای یادگیری و اثرگذاری می‌داند؛ 

 

18.  حسادت نمی‌کند چون به قواعد خلقت و اهتمام انسان‌ها معتقد است؛ 

 

19.  بدگویی کسی را نمی‌کند چون می‌داند در مورد ضعف‌های خود می‌تواند ده صفحه بنویسد؛ 

 

20.  در هفته با ده نفر تماس می‌گیرد و احوالپرسی می‌کند بدون اینکه با آن‌ها کاری داشته باشد؛ 

 

21.  جهان‌بینی خود را به تناسب مخاطب تغییر نمی‌دهد؛ 

 

22.  زندگی خود را با رنگ‌های شاد، گل، هنر، موسیقی تزئین کرده است؛ 

 

23.  از تأیید دیگران بی‌نیاز است؛ 

 

24.  در ماه حداقل یک کتاب را با دقت و نشانه‌گذاری تمام می‌کند؛ 

 

25.  هر وقت با او ملاقات می‌کنیم متوجه می‌شویم از دفعه قبل انسان بهتری شده‌است؛ 

 

26.  برای حفظ سلامتی خود، برنامه منظم دارد؛ 

 

27.  هر آجری در زندگی خود بر روی آجری دیگر گذاشته با زحمت بوده و نه با رانت؛ 

 

28.  به قدرت و سمت به عنوان فرصتی برای بهبود وضع زندگی خود نگاه نمی‌کند؛ 

 

29.  با ایرانیان دیگر بسیار همکاری کرده و از تعارض، درگیری و اختلاف با آن‌ها پرهیز می‌کند؛ 

 

30.  دایره معاشرتی او با افراد توانمند و غیر مطیع است. 

به ندای قلبتان گوش کنید: ۷ راه برای اعتماد کردن به حس ششم

ذهنم درهم  و برهم شده بود. آشفته و عصبانی بودم. احساس می‌کردم اینطرف و آنطرف کشیده می‌شوم.

قلبم فریاد می‌کشید ولی نمی‌توانستم آن را بشنوم. ترس همه وجودم را گرفته بود و او بود که راه را نشانم می‌داد. روحم می‌جنگید.

تصمیمات، تصمیمات… چنین معضلاتی بیشتر وقت‌ها کار بسیار سختی است که منجر به شک کردن به خود می‌شود و احساس خواهید کرد که از جریان زندگی خارج شده‌اید.

من همیشه به دنبال خواسته‌هایم بوده ام و به ندای قلبم گوش کرده‌ام. ترجیح می‌دهم اینطور زندگی کنم. اما، برای چنین زندگی باید به چیزی بسیار بزرگ‌تر از چیزی که روی آن کنترل دارم، اعتماد داشته باشم. 

یاد گرفته‌ام که در تصمیم‌گیری‌هایم به صدای بدن و قلبم گوش کنم. 

گرچه تکیه کردن بر احساسات می‌تواند سخت باشد. بیشتر ما از غرایز اصلی‌مان دوریم و درعوض اجازه می‌دهیم که ترس ذهنمان را در بر گرفته و انتظارات جامعه راهمان را به ما دیکته کند.

من به قیمت از دست دادن روحم، با وعده شیرین امنیت و آرامش اغوا شدم و وارد زندگی شدم که از چیزی که آرزویش را داشتم و احساس می‌کردم لیاقتش را دارم بسیار دور بود.

گاهی‌اوقات، تصمیم اشتباه، آسانترین تصمیم به نظر می‌رسد. این بازی است که ذهنمان دوست دارد انجام دهد تا احساس کاذبی از امنیت به ما بدهد.

ذهن ما به دنبال راحتی است. قلبمان به دنبال حقیقت.

وقتی می‌خواهیم تصمیمات بزرگ و تاثیر‌گذار بر زندگیمان بگیریم چه اتفاقی می‌افتد؟ ترس بر ما غلبه می‌کند، صداهای در ذهنمان بلندتر و قاطع‌تر می‌شوند و مجبورمان می‌کنند که از خطر کردن دوری کنیم. نفس‌مان ناامیدانه تلاش می‌کند که ساده‌ترین راه را انتخاب کنیم.

اما ما همیشه با توجه به قلبمان تصمیم نمی‌گیریم، تصمیمات را از فضای ذهنی می‌گیریم که بیشتر زندگی ما را در دست دارد و سعی می‌کند ما را کوچک نگه دارد.

ذهن نگران ما، طرف ما نیست. هرچیزی که ترس را به عشق ترجیح دهد، دوست و یاورمان نیست. اگر ۶۰ تا ۸۰ درصد از افکار ما در روز منفی باشد چطور می‌توانیم یاد بگیریم تصمیماتمان را براساس چیزی که واقعاً برایمان خوب است بگیریم نه چیزی که آسان‌تر است  یا اینکه چطور می‌توانیم از گرفتن تصمیم اشتباه بخاطر ترس دوری کنیم؟

«من به الهامات و حس ششم باور دارم. گاهی‌اوقات ‘احساس می‌کنم’ که حق با من است. اما ‘نمی‌دانم’ که واقعاً اینطور است یا نه.» -- آلبرت انیشتین

وقتی انتخابی براساس یک دانستن عمیق و غریزی انجام می‌شود که در قلبمان احساس می‌شود، متوجه می‌شویم که نتیجه آن برای خودمان و راهی که در زندگی پیش رو داریم بهتر بوده است. بدن ما عالی‌ترین و عاقل‌ترین راهنمای ماست.

فقط کافی است یاد بگیریم خٍرَد خاموش آنها را تشخیص داده و به آن گوش دهیم، نه به زمزمه گمراه‌کننده ذهنمان. به این ترتیب، ندایی عمیق‌تر را دنبال کرده‌ایم - علمی غریزی برگرفته از روح که هرچه هست، بهترین فرصت را پیش روی ما قرار می‌دهد.

آن تکه‌های دانش غیرقابل‌انکاری که ۳ صبح با صدای بلند به سراغتان می‌آید را می‌شناسید؟ این مکالمه شما با خودتان است، دقیقاً در زمانی که اصلاً انتظارش را ندارید. معلم درونی ماست - خودی که درونتان است، خود معنوی‌تان، روح الهی‌تان.

« ما پنج حس داریم که آنها را می‌شناسیم و قدردانشان هستیم، حس‌هایی که دنیا را برای ما قابل‌لمس می‌کند. اما حس‌های دیگری هم هستند - حس‌های مرموز، حس ششم - که به همان اندازه حیاتی هستند اما آنها را نمی‌شناسیم.» -- الیور ساکس

خوب چطور می‌توانیم بین صدای عاقل درونمان که حقیقت را می‌گوید و صدایی که سعی در کوچک نگه داشتن ما دارد و نمی‌گذارد شجاع باشیم، تشخیص دهیم؟

۱. نفس بکشید. نفس ما تنها راه موثر برای ارتباط برقرار کردن با بدنمان - و درنتیجه حقیقت - است. ملحق شدن به فضای بین بدن و روحمان، یک کانال ارتباطی برایمان باز می‌کند که از آن ایده‌ و الهام می‌گیریم و حقیقت پشت انتخاب‌هایمان را می‌فهمیم.

وقتی زندگی سخت می‌شود، بنشینید و نفس بکشید. چه حسی دارید؟ نفستان را عمیق‌تر کنید، ادامه دهید و خیلی زود ذهنتان آنچنان باز می‌شود که می‌دانید چه کاری برایتان بهتر است.

۲. به خودتان اعتماد کنید. دوستان و خانواده ما بهترین را برای ما می‌خواهند. آنها می‌خواهند که شاد باشیم اما فقط خودتان هستید که می‌دانید چه چیز برایتان بهتر است. دوستان ما تصور می‌کنند که برحسب تجربیاتی که داشته‌اند پاسخ سوالات ما را می‌دانند و خانواده‌مان هم براساس نیازی که به محافظت از ما دارند نصیحتمان می‌کنند.

هر دو آنها منابع حمایتی فوق‌العاده‌ای هستند اما هیچکدام پاسخ سوالات شما را نمی‌دانند. اگر بخواهید مخالف با توصیه همه آدم‌های اطرافتان پیش روید، اشکالی ندارد. انتخاب شماست و قلبتان شما را در مسیر خاصی که در نظر دارد حرکت خواهد داد.

۳. به دنبال نشانه‌ها باشید. خیلی وقت‌ها همزمانی‌هایی که برای نشان دادن بهترین راه اتفاق می‌افتند را نادیده می‌گیریم. من باور دارم این نشانه‌ها ناخودآگاه ما هستند که سعی دارد با خودآگاهمان ارتباط برقرار کند. باید به تصادفات توجه کنیم و نشانه‌های ظریفی که ممکن است ما را به سمت کشف انتخاب‌های بهتری برای زندگی راهنمایی کند را ببینیم. 

۴. لبخند بزنید و بگذرید. گاهی‌اوقات وقتی با تصمیمات سخت روبه‌رو می‌شویم، فشار زیادی بر خودمان وارد می‌کنیم که کار درست را انجام دهیم، تا آنجاکه فراموش می‌کنیم بفهمیم که زندگی سفری زیبا است و از مجموعه‌ای از تجربیات تشکیل شده است. انتخاب‌های ما هیچوقت اشتباه نیستند - آنها درس‌هایی را در خود دارند که برای رشد کردن به آنها نیاز داریم.

بدانید که هر اتفاقی هم که درنتیجه اعمالمان بیفتد، بهترین اتفاق در آن زمان برای ما خواهد بود. لبخند بزنید، اعتماد کنید و از سفر زندگی لذت ببرید.

۵. بدانید که جهان بهترین را برایتان می‌خواهد. گاهی‌اوقات باید خود را رها کرده و با جریان زندگی پیش بروید. ما دوست داریم که در کنترل ماشین فضایی کوچکی که بدنمان است باشیم اما بدن ما با دستور ما یا بدون آن به کار خود ادامه می‌دهد. ما به نفس کشیدن ادامه می‌دهیم و قلبمان همچنان می‌تپد.

خداوند موجودی پیچیده، باهوش و دوست‌داشتنی است و من کاملاً مطمئنم اگر توانسته سیاره‌ها و ستاره‌ها را خلق کند، می‌تواند راه درست را هم نشان ما دهد.

۶. حرکت کنید. وقتی آب ثابت می‌ماند، راکد می‌شود. زندگی ما هم اگر از نظر فیزیکی بی‌حرکت بمانیم، راکد می‌شود. وقتی با یک تصمیم بزرگ روبه‌رو هستید، بدترین کاری که می‌توانید بکنید این است که اجازه بدهید فلجتان کند. باید به حرکت ادامه دهید. مهم نیست که به کجا، فقط بدنتان را تکان دهید.

۷. خلق کنید. گاهی‌اوقات خیلی از اکتشافات من در زمانی که می‌نویسم به سراغم می‌آید. اجازه می‌دهم انگشتانم با کیبورد تماس پیدا کنند و وقتی شروع به تایپ کردن می‌کنم، جریان سیال هوشمندی می‌شود که پاسخ سوالاتی که به آن فکر می‌کردم را در خود دارد.

خلاقیت خط ارتباطی مستقیم بین قلب شما و جهان است. اگر نقاشی می‌کشید، می‌نویسید یا می‌سازید، خودتان را در خلق کردن گم کنید و آنوقت است که قلبتان از طریق رسانه هنرتان، حقیقت را به زبان خواهد آورد.

چگونه رفتاری صمیمی‌تر و اجتماعی‌تر داشته باشیم

در این مقاله می‌خواهیم به شما آموزش دهیم که چطور صمیمی‌تر و اجتماعی‌تر رفتار کنید. یک تعریف ساده از "صمیمی"، مهربان و علاقه‌مند رفتار کردن با دیگران است و تعریف اجتماعی از دیدگاه ما یعنی وقت زیادی را با دیگران گذراندن و از آن لذت بردن.

توصیه‌های زیر در آن ‌واحد درمورد اعمال خاص و حالات کلی (مثلاً مثبت بودن نسبت به مردم، علاقه‌مند بودن به مردم) صحبت می‌کند. این‌ دو به یکدیگر مرتبط هستند اما شما کنترل زیادی روی حالات خودتان نسبت به سایرین ندارید. اگر در یک زمان روحیه‌ای خوش‌مشرب و اهل‌تفریح نداشته باشید، یا اگر به‌طورکلی کم‌حرف باشید، همین هستید و نمی‌توانید برای آن کاری کنید. نمی توانید فوراً به فردی بشاش و گرم تبدیل شوید. اما بااین ‌حال می‌توانید بعضی از اعمال را به ذهن داشته باشید و این همان چیزی است که به آن نیاز دارید. مثلاً اگر سر کار هستید و احساس می‌کنید آن روز کمی در خودتان هستید، می‌توانید به خودتان یادآور شوید که باید به بقیه همکارانتان بپیوندید و ببنید آنها چه می‌کنند.

همچنین، ایده‌هایی که در اینجا ذکر می‌کنیم، به این معنی نیست که باید به فردی پرحرف یا آویزان تبدیل شوید. از این توصیه‌ها می‌توانید در برخورد و رویکردتان با دیگران استفاده کنید. هر نوع شخصیتی که داشته باشید می‌توانید از این راهکارها استفاده کنید طوریکه خللی در شخصیتتان ایجاد نشود.

با افراد  جدید شروع به حرف‌زدن کنید

اگر به ‌تازگی به کسی معرفی شده‌اید یا فرد جدیدی را در اطرافتان می‌بینید، به سمتشان بروید و مکالمه‌ای را آغاز کنید. حتی یک سلام گفتن معمولی، پرسیدن اسمشان، و گفتن "از آشناییتان خوشبختم" برای شروع ارتباط کافی است.

با کسانی ‌که سعی می‌کنند با شما حرف بزنند، حرف بزنید

تا حالا شده بخواهید یک گفتگوی خوب با کسی داشته باشید اما طرف مقابل جوابتان را با کلمات کوتاه بدهد و کاملاً مشخص باشد که تمایلی به ادامه گفتگو با شما ندارد؟ احتمالاً شما هم راهتان را می‌گیرید و می‌روید و در دلتان فکر می‌کنید که چقدر ارتباط‌ عمومیش ضعیف بود. اگر کسی سعی داشت با شما حرف بزند سعی کنید با خوشرویی به او پاسخ بدهید.

برای حرف زدن با کسانی‌ که می‌شناسید وقت بگذارید

اگر یکی از آشنایانتان را دیدید، به سمتش بروید و احوالپرسی کنید. درمورد هر چیزی می‌توانید حرف بزنید، از اوضاع و احوالشان گرفته تا اتفاقات روز. سعی کنید مداوم با دوستانتان در تماس باشید. وقتی همکارانتان سرشان خلوت است، بایستید و با آنها حرف بزنید. روابطتان را حفظ کنید و به همه نشان دهید که به برقراری ارتباط علاقه‌مندید. اگر کسی را دیدید که می‌شناختید، چون حوصله حرف زدن ندارید، از او دوری نکنید یا طوری نشان ندهید که انگار او را ندیده‌اید. به سمتش بروید و برای چند دقیقه هم که شده گفتگو کنید.

از دیگران دعوت کنید برای انجام کاری به شما/اکیپتان ملحق شوند

برای دعوت کردن دیگران سخاوتمند باشید. این شما باشید که دیگران را بیرون دعوت می‌کنید تااینکه صبر کنید خودشان به سراغتان بیایند. نباید فکر کنید که باید کسی را به مدتی طولانی بشناسید تا با او بیرون بروید. اگر فکر می‌کنید با آنها کنار می‌آیید پس چرا کاری با هم انجام ندهید؟ اگر از همکار یا همکلاس جدیدتان خوشتان می‌آید، از آنها بخواهید که برای خوردن یک نوشیدنی یا هر چیز دیگر همراهیتان کنند. اگر در جایی یکدفعه دوستی را دیدید و هیچکدامتان کاری برای انجام دادن نداشتید، با او همراه شوید و با هم جایی بروید. از همسایه جدیدتان بخواهید که صبح‌ها با شما برای پیاده‌روی یا دویدن بیاید. فکر نکنید برای اینکه با کسی بیرون بروید، باید از مدت‌ها قبل او را بشناسید.

اگر همکارانتان می خواهند برای جمعه این هفته با هم به پیک‌نیک بروند، نه تنها خودتان با آنها بروید بلکه از کسانی که از برنامه خبر ندارند هم بخواهید که به شما ملحق شوند. اگر می‌خواهید با یکی از دوستانتان بیرون بروید، می‌توانید از یکی دیگر از دوستانتان که خیلی وقت است او را ندیده‌اید هم بخواهید که همراهیتان کند. اگر سر راه خانه دوستتان یکی دیگر از دوستانتان را در خیابان دیدید، از او هم بخواهید که با شما به خانه آن دوستتان بیاید. البته پیشنهادهایی از این قبیل همیشه پذیرفته نمی‌شوند اما اشکالی ندارد شما نشان می‌دهید که اجتماعی هستید.

سعی کنید افراد تازه را هم وارد جمعتان کنید و کاری کنید حس کنند وجودشان در جمع اهمیت دارد

اگر با دوستان قدیمیتان بیرون رفته‌اید و فرد جدیدی را در آنجا می‌بینید، به‌جای اینکه صبر کنید او جلو بیاید و شما را بشناسد، وقت بگذارید و کمی با او حرف بزنید. اگر می‌خواهید جمع را برای برنامه جدید هفته بعد دعوت کنید، حتماً آن فرد تازه وارد را هم قید کنید.

بروید آنجا که بقیه هستند

اگر سر کار هستید و می‌بینید که همکارانتان دارند برای خوردن ناهار کنار هم برنامه می‌گذارند، شما هم حتماً بروید. اگر در مهمانی هستید و همه در سالن پذیرایی جمع شده‌اند و حرف می‌زنند شما هم همانجا بروید و به آنها بپیوندید. نشان دهید که می‌خواهید با دیگران وقت بگذرانید. و وقتی آنجا رفتید در کاری که بقیه می‌کنند ملحق شوید. ساکت نایستید و به فکر فرو نروید.

وقت بیشتری را با بقیه بگذرانید

بیشتر با دیگران وقت بگذرانید. وقت بیشتری را دیگران بگذرانید. با دیگران بیشتری وقت بگذرانید. اگر دیربه‌دیر دوستانتان را می‌بینید، سعی کنید وقتی آنها را دیدید تمام روز را با آنها بگذرانید. اگر فقط هفته یک یا دوبار دوستانتان را می‌بینید، سعی کنید سه بار در هفته ببینید. اگر سر کار معمولاً فقط سرتان به کارتان گرم است و فقط در زمان‌های استراحت با همکارانتان حرف می‌زنید، سعی کنید این زمان را بیشتر کنید. اگر بعضی از آشنایانتان را فقط در شرایط خاص می‌بینید، سعی کنید آنها را در خارج آن موقعیت ببینید. اینکار باعث می‌شود سایرین تصور کنند که دوستانتان از اینکه وقتشان را با شما بگذرانند لذت می‌برند. همچنین اینکار باعث می‌شود با میل خانه رفتن خود مقابله کنید و وقت بیشتری را با دیگران بگذرانید و به خودتان ثابت کنید که این را بیشتر از خانه رفتن و تنها ماندن دوست دارید.

کارهای خوب برای دیگران بکنید

برای یک‌نفر یک لیوان نوشیدنی بخرید. موقع غذاخوردن در رستوران برای حساب کردن صورت‌حساب تعارف کنید. برای کسی در را باز کنید. وقتی به مهمانی دعوت می‌شوید با خودنتان یک نوشیدنی یا غذای مخصوص ببرید. البته اینکارها را نباید برای جلب دلسوزی دیگران انجام دهید. اگر هم خیلی زیاد اینکارها را انجام دهید در نظر دیگران حکم وظیفه برایتان پیدا می‌کند باعث می‌شود دیگران فکر کنند برای اینکه آنها را وادار کنید دوستتان بدارند اینکارها را می‌کنید.

از دیگران تعریف و تمجید کنید

ازاینکه در رفتارهایتان با دیگران مثبت باشید و تشویقشان کنید ابا نداشته باشید. اگر کسی در کار خاصی خوب است، حتماً به او بگویید. اگر کسی به نظرتان زیبا است یا خوش‌تیپ است، به او بگویید. اگر فکر می‌کنید کسی بانمک است یا فرد جالبی است، نظرتان را به او بگویید. البته باز هم یادتان باشد که تعادل شرط عقل است. تحسین و تمجید هر از گاهی خیلی بهتر از تعریف‌های همیشگی تکراری است.

مودب باشید

برای طرف مقابلتان هر معنا و مفهومی که داشته باشد اما سعی کنید که با همه مودب رفتار کنید. اگر کسی کار خوبی برایتان می‌کند، حتماً تشکر کنید. وقتی از کسی درخواستی دارید، آنرا با ادب و احترام مطرح کنید. هیچ‌وقت خودخواهانه رفتار نکنید.

وقتی با دیگران بیرون هستید کاری کنید به همه خوش بگذرد

بدون اینکه باز تعادل رفتارتان برهم بخورد، وقتی بیرون هستید دقت کنید که همه از اوقات خود لذت ببرند. اگر می‌بینید کسی از جمع دور افتاده است، سعی کنید موضوع حرف را به چیزی بکشانید که برای او هم جذاب باشد. اگر احساس کردید که کسی در جمع احساس ناراحتی می‌کند، سعی کنید او را به جمع بکشانید یا اگر با دیگران آشنایی ندارد، او را معرفی کنید. اگر به نظرتان می‌رسد که کسی حوصله‌اش سر رفته یا اذیت شده است، سعی کنید موجبات لذت بردن او را هم فراهم کنید.

به حرف دیگران علاقه‌مند باشید

این یکی از ساده‌ترین راهکارها است. گاهی اوقات، به هر دلیلی، حال و حوصله ندارید و نمی توانید به حرف‌های دیگران علاقه نشان دهید. اما یادتان باشد که وقتی به حرف کسی علاقه نشان می‌دهید رفتارتان صمیمانه تر خواهد بود. چیزی که باید بدانید این است که هر کسی یک نکته جالب‌توجه دارد اما ممکن است خیلی مشخص نباشد. این شما هستید که باید جذابیت‌های شخصیت طرف مقابل را پیدا کنید.

از صمیم قلب دیگران را دوست داشته باشید

اگر این ویژگی را داشته باشید، انجام بقیه راهکارهای به نظرتان ساده تر خواهد آمد. داشتن رفتار و خلق‌و‌خوی صمیمی و دوستانه خیلی عالی است اما نمی توانید همیشه هم اینطور باشید. اگر همیشه چند نکته را در ذهن داشته باشید می‌توانید رفتاری صمیمی و دوستانه از خود نشان دهید. دیگران را بیشتر بیرون دعوت کنید، وقتی آشنایی را می‌بینید حتماً کمی با او گپ بزنید، وارد جمع شوید. اینها همه رفتارهای یک فرد اجتماعی است. بااین کارها خواهید دید که یکباره زندگی اجتماعیتان دچار تحول شده و کم‌کم ذهنتان از اعمالتان تبعیت خواهد کرد.

 
  BLOGFA.COM