


درباره موفقیت و انسانهای موفق و راههای رسیدن به موفقیت درکسب و کار و بازاریابی شبکه ای |







خانواده پسر باید قبل از حضور در خانه دختر، زمان و ساعت خواستگاری را با خانواده دختر هماهنگ کنند. تا خانواده دختر بتوانند شرایط خواستگاری و خانه را برای حضور خواستگاران مهیا کنند؛ ولی اگر بدون هماهنگی وارد خانه دختر شوند، شاید خانواده دختر و وضعیت خانه به طوری باشد که پذیرش مهمان ها کمی به تاخیر بیانجامد و باعث سوء تفاهم و حس بی احترامی به خانواده پسر دست بدهد که اصلا خوشایند نیست. زمان خواستگاری بعد از ظهر( 7-4 بعد از ظهر) و یا ساعات اولیه شب باشد؛ زیرا در این موقع از روز معمولا تمام اعضاء خانواده و افراد تاثیرگذار دختر و پسر در خانه حضور داشته و می توانند در خواستگاری شرکت کنند.
تجربه ها نشان می دهد اكثر دخترانی كه از پسران خواستگاری كرده اند، پس ازازدواج با نارضایتی، اختلاف با خانواده همسر و شكست روبه رو شده اند
در شناخت جمعی چون افراد زیادی در شناسایی نقش دارند، شناخت دقیق تر انجام می شود. در این نوع شناخت، فرد از جوانب گوناگون مورد سنجش قرار می گیرد و هرکس از زاویه خاصی به وی می نگرد. بنابراین، علاوه بر بررسی کلّیت وجود فرد، به جنبه های ویژه او نیز توجه می شود كه درنتیجه انتخاب بهتری صورت می گیرد؛ زیرا هدف همه حاضران شناخت طرف مقابل است. در انتخاب جمعی، زمانی که افراد مجرب پس از ارزیابی خود فرد مقابل را تأیید می کنند، امید به استحکام زندگی زوجین بیشتر می شود تا هنگامی که فقط یک فرد به انتخاب فردی دیگر می پردازد.
شناخت جمعی، اطمینان خاصی را برای فرد به ارمغان می آورد. وقتی که چند نفر بر خوب بودن فردی صحّه می گذارند، دختر یا پسر با اتکا به شناختی که از ناحیه دیگران به دست می آورند، از آرامش روانی بیشتری برخوردار می شوند؛ به این ترتیب هر یك از آنها به هنگام گزینش همسر، قوت قلب بیشتری دارند. این در حالی است كه در انتخاب فردی، که توسط خود دختر یا پسر صورت می گیرد، مدام نگران هستند که مبادا طرف مقابل از شایستگی های لازم برخوردار نباشد؛ زیرا در این صورت آنها خود را به دلیل انتخاب نامناسب، مستحق سرزنش و شماتت می بینند و آرامش روانی خویش را از دست می دهند.
از دیگر فواید شناخت جمعی، کاهش تردید در انتخاب است. تجربه نشان می دهد هنگامی كه شخص به تنهایی مبادرت به انتخاب همسر می کند، سخت دچار تردید در گزینش همسر می شود، زیرا نگران است که مبادا به میزان کافی از شناخت نرسیده باشد. اما وقتی که در کنار شناخت خود، شناخت دیگران را نیز ملاک قرار دهید از تردیدها کاسته و باعث می شود زودتر به انتخاب صحیح برسید. شناخت جمعی، مانع تأخیر بی مورد در ازدواج می شود و از درگیری های شخص با خودش می کاهد و او را کمتر دچار کشش های درونی می کند.
در جامعه ما رسم بر این است كه خانواده پسر به خواستگاری دختر بروند. خواستگاری پسر از دختر، امری عرفی است كه از فطرت مرد و زن نشئت می گیرد؛ زیرا مرد خواهان است و زن خوانده؛ مرد طالب است و زن مطلوب؛ فطرت مرد طلب و نیاز است و فطرت زن جلوه وناز.
خواستگاری مرد به دلیل بالا بودن ارزش، حیثیت، لطافت و ظرافت زن است. گوهر را در موزه نگهداری می كنند و این خواستاران هستند كه برای دیدن آن موجود ارزشمند به سراغش می روند. بنابراین كاملاً خلاف فطرت، احترام و شخصیت زن است كه به دنبال مرد برود. برای مرد قابل تحمل است كه از خانمی خواستگاری كند و آن خانم بهانه بیاورد، نازكند، شرط بگذارد و نهایتاً جواب منفی بدهد. اما برای زن قابل تحمل نیست كه مردی را به همسری خود دعوت كند و احیاناً جواب رد بشنود و سراغ مرد دیگری برود؛ زیرا زن می خواهد الهه عشق، معشوق و مورد پرستش باشد و از قلب مرد سر در آورد تا بر سراسر وجود او حكومت كند.
تجربه ها نشان می دهد اكثر دخترانی كه از پسران خواستگاری كرده اند، پس ازازدواج با نارضایتی، اختلاف با خانواده همسر و شكست روبه رو شده اند. مطالب ذكرشده، واقعیت های اجتماع بشر است. به عقیده ویلیام جیمز، فیلسوف و روانشناس معروف آمریكایی، حیا وخودداری ظریفانه زن، غریزی نیست. بلكه دختران درطول تاریخ دریافته اند كه این مسئله اختصاص به جنس بشر ندارد. همواره این مأموریت به جنس نر داده شده است كه خود را دل باخته و نیازمند به جنس مخالف نشان بدهد. شاید بتوان گفت خواستگاری از جنس ماده درمیان انسان ها نه غریزی است و نه آموخته تاریخ، بلكه فطری است. به این معنا كه جذب و انجذاب میان آدمیان برخواسته ازعواطف عالی انسانی است و نه صرفاً تمایلات جسمی وجنسی.
اما متأسفانه امروزه نهضت فمینیسم و متعصبان به جنس زن، به بهانه برابرسازی حقوق زن و مرد این موجود ظریف و رۆیایی را كه بهشت می تواند زیر پای او باشد از عرش به فرش آورده و شخصیت انسانی و الهی او را لكه داركرده است.
لباس دختر باید مطابق با فرهنگ ایرانی و اسلامی و متناسب با چهره شاخص فرهنگی و مذهبی باشد. بهتر است لباس عروس خانم بسیار ساده و بلند، پوشیده و راحت باشد زیرا باعث قضاوت بد خانواده پسر می شود و سوء تفاهم پیش می آید و خانواده پسر چنین برداشتی از دختر دارند که می خواهد خودش را تحمیل کند؛ از سوی دیگر باید توجه داشت مردان ایرانی لباس های پوشیده را بیشتر می پسندند.
در جامعه ما رسم بر این است كه خانواده پسر به خواستگاری دختر بروند. خواستگاری پسر از دختر، امری عرفی است كه از فطرت مرد و زن نشئت می گیرد؛ زیرا مرد خواهان است و زن خوانده؛ مرد طالب است و زن مطلوب؛ فطرت مرد طلب و نیاز است و فطرت زن جلوه وناز
* طبق سخنان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) بهترین روز برای خواستگاری، روز جمعه و در ساعات بعد از ظهر است. همچنین بهتر است زمانی برگزار نشود که قمر در عقرب است.
* برای به دست آوردن آرامش، قبل از خواستگاری دو ركعت نماز طلب خیر بخوانید و دعا كنید كه آنچه خیر و صلاح است برای شما پیش آید.
* از آنجا كه اولین دیدارها همیشه در اذهان می ماند، رعایت پاكیزگی و منظم بودن بسیار مهم است
**وقت جلسه اول خواستگاری محدود است. از 45 دقیقه تا یك ساعت. معمولا كمتر و بیشتر از آن نتیجه بخش نیست. همواره صحبت های مهم در فرصت نه خیلی كوتاه و نه زیاد ارائه می شود..
* جلسه اول خواستگاری را در خانه عروس برگزاركنید نه جای دیگر، زیرا محیط خانه آرامش بیشتر و شناخت كاملتری به دنبال دارد.
* حضور والدین و یا شخص امین و با تجربه، كمك زیادی به انجام خواستگاری می كند.
* مهم نیست چند نوع میوه خریداری كرده اید. اما سعی كنید با زیبا چیدن آنها و پاكیزگی و زیبا آراستن سالن پذیرایی، محیطی دلپذیر ایجاد كنید.
* از پوشیدن لباس های تنگ كه باعث ناراحتی شما می شود و همچنین از پوشیدن لباس های پر زرق و برق اجتناب كنید به دلیل اینكه جلب توجه می كنند و تمركز را برهم می زنند.
* برای دستیابی به شناخت بیشتر از خانواده پسر و نیز آشنایی با فرهنگ وآداب و رسوم و موقعیت اقتصادی آنها جلسه یا جلساتی از گفتگوها را در منزل پسر برگزار كنید.
* دختر و پسر برای شناخت بیشتر از یكدیگر می توانند به نحوه راه رفتن، نشستن، صحبت كردن و حتی كفش پوشیدن طرف مقابل توجه كنند. همه این رفتارها نشان دهنده شخصیت فرداست.
* صحبت حضوری دختر و پسر با یكدیگر بهتر از صحبت كردن با تلفن، چت و... است. با صحبت كردن حضوری قادر به دیدن حالات و حركات و نحوه مكالمات یكدیگر هستید. در نتیجه، با رعایت این مطلب به شناخت بهتری خواهید رسید.
* اگر در نگاه اول از ظاهر فرد مقابل خوشتان نیامد ولی برایتان قابل تحمل بود، با او به گفتگو بپردازید؛ شاید نظرتان عوض شد.
* چنانچه در اواسط جلسه احساس كردید طرف مقابل مناسب شما نیست، جلسه را متوقف كنید. زیرا در صورت ادامه، ممكن است بین افراد وابستگی ایجاد شود. در این صورت، دادن جواب منفی سخت است و به فرد مقابل ضربه روحی وارد می شود.
چه نمرهای میگیرید؟
برای امتیاز دادن به آزمون، برای هر پاسخ کاملا مخالف به خودتان صفر امتیاز بدهید و یک امتیاز برای هر پاسخ مخالف، دو امتیاز برای هر پاسخ موافق و سه امتیاز برای هر پاسخ کاملا موافق. بعد از این، امتیازهای هر معیار را با هم جمع کنید. معیار اول میزان اینکه چقدر شما فردی جستوجوگر هستید را اندازهگیری میکند. معیار دوم اینکه چقدر فرد سازندهای هستید را نشان میدهد. معیار سوم مشخص میکند شما چقدر مدیر هستید و معیار چهارم اینکه چقدر فردی مذاکره کنندهای هستید را میسنجد. دو معیاری که امتیازتان در آن بیشتر است ویژگیهای شخصیتی اولیه و ثانویهتان را مشخص میکند.
چرا خودشناسی ضروری است؟
بخش اعظم مشکلات ازدواج جوانان از عدم ملاک و معیار برای ازدواج ناشی میشود. فرد هنوز به آنچه میخواهد شناخت پیدا نکرده است و اگر به نوای درونی خود گوش فرا دهند و با خود واقعیشان مشورت کنند، کمتر دچار مشکل میشوند. خودشناسی اولین قدم برای ازدواج است. با خودشناسی می توانید ملاک ها و معیارهایتان را تنظیم کنید. بدانید که هستید، از زندگی چه می خواهید، از شریک زندگی تان چه انتظاراتی دارید و چه چیزهایی باعث خوشبختی تان می شود. پس از خودشناسی شما می توانید به دنبال شبیه ترین فرد ممکن به خودتان باشید و روی ازدواج با او فکر کنید.
شباهت یا تفاوت؟
در ازدواج هایی که زوج ها بیشترین مشابهت ها را با هم دارند، پایداری و رضایتمندی بیشتری مشاهده می شود. تفاوت ها شاید در ابتدای رابطه برای دوطرف جذاب باشد اما آنچه رابطه را ماندگار می کند، شباهت ها است. رابطه هایی که در آن زوج ها تفاوت های چشمگیر دارند، یا در موارد ریز و درشت با هم متفاوتند، خیلی زود کسالت بار، پر تنش، آزارنده و سست می شود.
1- هماهنگی با شوهر: برای حفظ هر نظامی هماهنگی ضروری است. بنابراین چنانچه زن با شوهر هماهنگی نداشته باشد و از او تبعیت نکند، نظام خانواده به هم خواهد خورد. بدیهی است هماهنگی زن با شوهر در اموری است كه خارج از منطق و وظیفه نباشد، و متقابلاً شوهر نیز باید در این هماهنگی، مقابله به مثل نماید.
2- تمكین و تأمین نیاز جنسی: یكی از انگیزه های مهم در ازدواج نیاز جنسی است كه ضرورت دارد طرفین در ارضای این نیاز اقدام كنند.

3- زینت و آرایش برای شوهر: زن باید برای جلب توجه شوهر به نظافت و آرایش خود برسد و لباس آراسته بپوشد. انجام این امر به قدری مهم است كه در بعضی از موارد به از هم پاشیدگی اساس خانواده می انجامد. در اینجا لازم به یادآوری است كه هیچ شوهری از زنی كه برای دیگران خودآرایی و خودنمایی كند، خوشش نمی آید.
4- داشتن پوشش مناسب: زنان باید بدن خود را از نامحرم بپوشانند. یكی از عللی كه در غرب بنیان خانواده را سست كرده و از هم گسیخته، خودنمایی زنان با بدن های عریان است. مردان ایرانی،حتی افراد بی بند و بار و به اصطلاح متجدد، زنی را كه با اندام بدون پوشش و لباس های كوتاه و تنگ در برابر نامحرم ظاهر شود، برای همسری نمی پسندند.
5- داشتن جمال و كمال: زن باید از نظر فیزیكی سالم، و از نظر زیبایی مورد پسند همسرش قرار گیرد. همسر زیبا و سالم با داشتن خصوصیات خلقی مناسب و سایر شایستگی ها، نعمتی است كه مافوق آن متصور نیست.
6- اصالت خانوادگی: چون وراثت و تربیت اساس رفتار انسان را تشكیل می دهد، بنابراین منظور از اصالت خانوادگی آن است كه دختر در خانواده ای مۆمن و با فرهنگ تربیت شده و از نظر وراثت نیز زمینه داشته باشد ؛ در این صورت متخلق به اخلاق حسنه خواهد بود.
7- عاقل و خردمند: زنی كه یك عمر با مردی مصاحبت دارد، باید باهوش و خردمند باشد. عقل و خرد از ویژگی های زن شایسته است. امیرالمومنین علی (ع) فرمود: از ازدواج با زنی كه كم خرد است خودداری كنید. زیرا مصاحبت او گرفتاری سختی است و فرزندان او ضایع و مهمل خواهند بود.
8- دیانت و تقوی و حسن خلق: همانطور كه دیانت و تقوی و حُسن خلق از معیارهای شوهر شایسته است، برای زن نیز از جمله حسنات و ضوابط شایستگی به شمار می رود.
زنان ممنوعه:
آقا دامادهای عزیز، هر چقدر هم که عاشق شده باشید و دل از دست تان رفته باشد، باز ازدواج با این زنان نتیجه ای جز شکست و نارضایتی در زندگی مشترک نخواهد داشت:
1- بی بند و بار: نمی خواهید که افسار زندگی تان به دست کسی باشد که نمی توان به لحاظ اخلاقی به او اعتماد کرد؟ البته اگر دنبال کشمکش و جنجال و دل ناآرام هستید می توانید سراغ چنین زنی بروید!
2- بی حجاب: تعریف حجاب و حد و حدود آن کاملا در دین مشخص شده. با این حال ممکن است بر اساس عرف خانواده ها حجاب از نظر شما چادر باشد و از نظر همسرتان مانتو و روسری . بنابراین درباره بحث حجاب باید به توافق برسید.
3- بد اخلاق و عبوس: هیچ مردی دوست ندارد وقتی به خانه می آید زن بداخلاق و عبوسی را ببیند که باید تا آخر شب با او سر و کله بزند. زنان بداخلاق سختگیر و لجباز و کینه توزند و خیلی وقت ها رفتار خودپسندانه دارند. سراغشان نروید که بیچاره تان می کنند!
4- سفیه و ناهنجار: در ازدواج اعتماد حرف اول را می زند. نه فقط درباره مسائل اخلاقی بلکه اعتماد داشتن به طرف مقابل حتی در این حد که رویتان بشود با او جایی بروید، او را در جمع معرفی کنید و خیالتان راحت باشد که همسرتان کاری نمی کند که آبروی شما برود. کسی که سبک سری کند، رفتار ناهنجار و ابلهانه داشته باشد نمی تواند همسر خوبی برای شما باشد.
5- و این یکی که از هم بدتر است! زن بد زبان و درشت گفتار. چنین زنی یک عمر آزارتان می دهد و کار را به جایی می رساند که دیگر برای دو کلام حرف حساب زدن هم سراغش نروید. بر حذر باشید از زن بد زبان که هم خودتان و هم خانواده تان را عاصی می کند!
2- حسن خلق: یكی از ویژگی های شوهر شایسته آن است كه از نظراخلاقی مهربان، خوشرو و نسبت به همسرش دوستی مخلص باشد. حضرت رسول ( ص ) می فرمایند: هرگاه فردی به خواستگاری دخترتان آمد كه از نظر دین و اخلاق شما را راضی می كرد دخترتان را به ازدواج او در آورید.
3- فعّال و تلاشگر: شوهر باید برای تأمین نیازمندی های مادی و معنوی خانواده اش كوشش و فعالیت نماید. بدترین شوهر كسی است كه در خانه بنشیند و همسرش را برای تهیه مایحتاج خانه به كار وا دارد.
4- عفّت زبان: بیان، یكی از عوامل تشكیل دهنده شخصیت است. كسی كه در گفتار با كلمات توهین آمیز و فحش و ناسزا دیگران را بیازارد، عفت زبان ندارد. چنین فردی قبل از هر كس همسرش را مورد حمله قرار می دهد و در برابر هر چیزی كه مطابق میلش نباشد به ناسزاگویی می پردازد. بنابراین، داشتن عفت زبان یكی از خصوصیات یك شوهر شایسته است.
5- سخاوت: فردی كه خِسّت و بخل را بر خود و دیگران روا دارد، شوهر خوبی نخواهد بود. بخشش و فراهم كردن رفاه و توسعه دادن به زندگی خانواده از طریق مال حلال و دست و دل باز بودن، از خصوصیات یك شوهر خوب است. تهیه هدیه و كادو برای همسر از اعمالی است كه یك شوهر شایسته به مناسبت های مختلف انجام می دهد.
6- مهمان نوازی: مردی كه نان خانه اش را كسی ندیده و درِ منزلش را به روی دوستان و اقوام ببندد، همسر خوبی نخواهد بود. این مرد باید بداند همسرش كه در خانه پدر و مادر بزرگ شده و با خویشاوندانش معاشرت و رفت و آمد داشته، نمی تواند با آنان قطع رابطه كند. بنابراین مهمان نوازی و معاشرت با خویشاوندان از صفات یك شوهر خوب است.
7- آراستگی: همانطور كه شوهر متوقع است همسرش آراسته باشد، خودش نیز باید به وضع ظاهرش برسد و از نظر لباس و نظافت دقت كافی بنماید. خیلی از مردان به وضع ظاهر خود توجه ندارند و همیشه مورد انتقاد و اعتراض همسر خود قرار می گیرند.
8- امین بودن: مرد باید از هرگونه پنهان كاری یا عدم صداقت با همسرش بری باشد؛ زن، امین او و او، امین زن باشد. در این صورت است كه زندگی، سعادت و خوشبختی را به دنبال خواهد داشت.
9- اصالت و نجابت خانوادگی: از ویژگی هایی كه در شوهر اهمیت خاص دارد، یكی وراثت و دیگری محیط است كه اصالت خانوادگی هر دو را در بر دارد. بنابراین دختران باید در نظر داشته باشند فردی را به شوهری برگزینند كه از یك خانواده نجیب و خوشنام بوده و در یك محیط خانوادگی سالم بزرگ شده باشد.
10- عاقل و خردمند: یكی از ویژگی های شوهر شایسته، داشتن هوش و ذكاوت كافی و تخصص است. چنین شوهری آموزش لازم برای اشتغال به كسب حلال را دیده؛ و هر اندازه علم و كمالش بیشتر، و هوش و درایتش زیادتر باشد، شایسته تر خواهد بود.
مردان ممنوعه
عروس خانم ها! این خط قرمزها را به یاد داشته باشید و حواستان باشد که جوابتان به چنین خواستگاری در همان لحظه اول باید نه باشد.
1- شرابخوار، بد اخلاق، بد چشم و هیز و بی بند و بار: فکر نکنیم این ها نیاز به توضیح بیشتری داشته باشند! اگر نمی خواهید با یک آدم غیرقابل کنترل و غیر قابل اعتماد زندگی کنید، دور این جماعت را خط بکشید.
2- بدبین: مرد بدبین بیچاره تان می کند! مدام می خواهد سر از کارتان درآورد، به شما اتهام بزند و مدام زیر ذره بین داشته باشدتان. البته بدبینی را بعضی از مردها به غیرت تعبیر می کنند اما غیرت کجا و بدبینی و برچسب ناجور زدن به همسر کجا!
3- خسیس: مردی که نم پس ندهد و آب از دستش نچکد، شما را اسیر یک زندگی بی هیجان و بی تغییر و سرد می کند. مردی است که نیازهای شما را ندید می گیرد و کم کم در طول زندگی حس می کنید کنارش شکنجه می شوید.
4- بدون احساس مسئولیت و تنبل: مرد تنبل یا مردی که در مقابل زن و زندگی مشترکش احساس مسئولیت نکند، کسی نیست که شما بتوانید خود و زندگی تان و فرزندانتان را به او بسپارید. چنین مردی خیلی راحت شانه خالی می کند و بار زندگی را روی دوش شما می اندازد تا در زندگی با او خسته و شکسته و پیر شوید و در نهایت از او ببرید.
5- سفیه و ناهنجار: مرد ناهنجار یعنی مردی که رفتار ابلهانه دارد، موقر نیست. حرکات و شوخی های نابجا می کند و ندانم کار است. کسی هست که بتواند با این مرد دوام بیاورد؟
راز اول
از کارهایی که ناچاری انجام دهی لذت ببـــر.
نق زدن تنها تو را خسته تر می کند و نمی گذارد کار را درست انجام دهی.
اما اگر با موفقیت مانند یک دوست رفتار کنی.
مثل سگ همه جا به دنبالت خــــــواهد بود.
راز دوم
سعی کن کارهایت را از صمیم قلب انجام دهی.
نه به صرف این که ناچاری انجام دهی.
باید به کارت ایمان داشته باشی.
یک جریان آب ضعیف ، تنها نیمی از باغچه را آبیاری می کند.
راز سوم
همه چیز را همانطور که هست بپذیر.
خواستن تنها، چیزی را تغییر نمی دهد.
خواستن، باد را از وزیدن باز نمی دارد و برف را به آب نبات تبدیل نمی کند.
اگر می خواهی چیزها را بهتر از خودشان تبدیل کنی، با آنها همان گونه که هستند مواجه شو.
راز چهارم
تمرین کن تا از درون شاد باشی.
اجازه نده دیگران برای شاد کردن تو تصمیم بگیرند.
خودت رئیس کارخانة شادی سازی باش.
راز پنجم
ذهنت را همانند ابر سفیدی که در آسمان است، آزاد کن.
تلاش کن، اما نتایج کار را واگذار تا با هم کار بیایند
برای ابر چه فرقی می کند باد از کدام سو بوزد.
چرا وقتت را برای چیزی که در کنترل تو نیست، تلف می کنی؟
راز ششم
وقتی تصمیم به انجام کاری می گیری،
از خود نپرس : من چه می خواهم ؟
بلکه بپرس : چه کاری به نفع همه است ؟
اگر به فکر منافع دیگران باشی، دیگران در کنارت کار خواهند کرد و کمکت خواهند کرد تا موفق شوی.
راز هفتم
هنگام تصمیم گیری ابتدا نباید بپرسی، از این کار چه نفعی عایدم خواهد شد؟
پرسش درست این است که : چه کاری به نفع همه است؟
خانه زمانی مستحکم خواهد شد که همة دیوارهایش استوار باشند.
راز هشتم
وقتی کار به مشکل می خورد، نه دیگران را سرزنش کن و نه خود را،
انسان وقتی شنا یاد می گیرد که از فرو رفتن در آب نترسد.
راز نهم
برای موفقیت در هر کار،
باید ابتدا تصویر واضحی از نقشة کار داشته باشی.
آن گاه، همان طور که در باد شدید، نخ بادبادک را محکم نگه می داری،
باید هدفت را هم به همان محکمی نگه داری.
راز دهم
اگر طرحی در عمل مشکل تر از آن شد که فکر می کردی،
دلسرد نشو.همه چیز این دنیا همین طور است،
خصوصاً اگر ارزشمند باشد.
لاجرم خود حبابی بیش نبود، زیبا اما توخالی.
راز یازدهم
مشکلات ما را قوی و به سمت
پیروزی های بزرگ تر هدایت می کنند.
کوهنوردی آسان نیست، اما منظره ای هم که
از قله کوه دیده می شود، بسیار زیباست.
راز دوازدهم
اراده ات را قوی کن.
خود را وارد به انجام کارهایی کن که برایت مشکل اند.
سپس آنها را با جدیت انجام بده.
بعد از مدتی خواهی دید که اراده ات همانند
گرزی فولادی سخت و درخشان شده است.
راز سیزدهم
با انرژی کامل روی کارهایت تمرکز کن.
شیشه های رنگی کلیسا، هنگام عبور نور از آنها
بسیار زیبا و درخشان می شوند.
کارهایت را هم اگر با انرژی انجام دهی،
شفاف و زیبا خواهند شد.
راز چهاردهم
هنگامی که قصد انجام کاری را داری، از خود نپرس :
دیگران آن را چگونه و با چه روشی انجام داده اند ؟
بلکه بپرس : چگونه می توانم آن را درست و به بهتـــــــــرین وجه ممکن انجام دهم.
این را بدان که همواره حقیقتی تازه در انتظار کشف شدن است.
بدون احساس وجود این حقایق، کریستف کلمب
هرگز به آمریکا نمی رسید و گراهام بل تلفن را اختراع نمی کرد.
راز پانزدهم
هر کاری را با جان و دل انجام بده.
اگر شعاع انرژی ات را مانند ذره بینی که نور خورشید را متمرکز می کند،
روی موانع تمرکز دهی،
هر مانعی که سر راهت باشد خواهد سوخت.
راز شانزدهم
امروز را آغازی تازه بدان.
چرا به چیزی که دیروز اتفاق افتاده، یا انجام شده فکر می کنی؟
زندگی رودخانه ای است که مدام به سمت آینده در جریان است.
هیچ قطره ای از آن دوبار از زیر یک پل رد نمی شود.
کار را با روشی تازه انجام بده، بهتر از همیشه.
راز هفدهم
افکار و رویاهایت را بسط بده.
هنگامی که در بیرون چمنزاری پهناور است
که از هر سو تا افق امتداد دارد.
چرا خود را در آغل حبس کنی.
راز هجدهم
نگذار افکار و ذهنیاتت به صورت عادت درآیند.
سعی کن هرگز در جا نزنی.هر روز از زاویه ای تازه به کارها نگاه کن.
زندگی یک صحنة پر از ماجراست.
به اطرافت نگاه کن: نشانه های زیبایی وجود دارند که به کشفیات تازه اشاره می کنند.
راز نوزدهم
مهم ترین چیز احساسی است که نسبت به کارت داری.
وجود رنگ های تیره در یک تابلوی نقاشی.
نشانة افسردگی نقاش آن تابلوست.
رنگ های روشن، حاکی از وجود روشنایی و انرژی در زندگی نقاش آن تابلوست.
هر کاری را با شادی انجام بده، تادیگران را هم شاد کنی.
راز بیستم
زندگی مثل یک تاب است که هم می تــــــــــواند سرگرم کننده باشد و هم حال به هم زن.
اگر هر بار که تاب می خوری احساس شگفتی کنی،
لذت تاب خوردن را احساس خواهی کرد.
در زندگی هم هر بار که کاری را انجام می دهی،
از انجام آن شگفتی احساس کن.
راز بیست و یکم
حرف حق را بپذیر و کاری به گویندة آن نداشته باش.
مثلاً اگر بوی دود را احساس می کنی و طوطی ات فریاد بزند که :
خانه آتش گرفت!
آیا به مهمانهایت خواهی گفت :
این طوطی نمی فهمد چه می گوید؟
راز بیست و دوم
عقاید را با حقایق اشتباه نکن.
حقیقت مانند دانة بادام است،
و عقاید پوستة آن دانة بادام هستند.
اگر به دنبال حقیقت هر چیز هستی،
باید پوسته را بکنی، تا خود دانه را ببینی.
راز بیست و سوم
قبل از انجام هر کار مهمی، اول ببین
چه احساسی نسبت به انجام آن داری.
آیا آن کار را مهم می دانی؟ آیا واقعی به نظرت می رسد؟
آیا به دیگران کمک می کند؟
راز بیست و چهارم
هنگام غلیان احساسات، هیچ تصمیم مهمی نگیر.
در این صورت اشتباه خواهی کرد.
اول درونت را آرام کن.
ذهن مانند یک دریاچه است.
هنگام غلیان احساس، دریاچه مواج است.
دریاچه هنگامی نور ماه را منعکس می کند که آرام باشد.
راز بیست و پنجم
هنگام مواجه شدن با مشکلی یادت باشد که حتماً راه حلی وجود دارد.
زیرا هر چیز با جفتش به وجود می آید.
بعد از هر سقوطی ، صعودی و بعد از هر شبی، روزی وجود دارد.
ذهنت را روی راه حل ها متمرکز کن.
برای بیرون آمدن از یک اتاق باید در را پیدا کنی،
نه این که به دیوارها فکر کنی.
راز بیست و ششم
همواره از نعمتهایی که زندگی به تو بخشیده است،
شاد باش و به خاطر آنچه که نداری گله مند نباش.
ساختمان با سنگ هایی ساخته می شود که در دسترس اند،
نه با سنگ های حیاط خانة دیگران.
راز بیست و هفتم
سعی کن مثل ماشین خرابی که خاموش نمی شود،
دائماً در حال عذرخواهی نباشی.
با این کار توجه دیگران را به اشتباهاتت جلب خواهی کرد.
تلاش کن که بهترین را انجام دهی.
آن گاه لبخند بزن و حرکت کن.
تنها خداوند کامل است.
راز بیست و هشتم
هر کار خیری که در این دنیا انجام دهی،
بیش از هر کس به خودت کمک خواهد کرد،
به تو قدرت و انرژی و درک بیشتر خواهد بخشید.
اگر خودت نقاشی کنی،
دیگران از تماشای آن لذت خواهند برد.
ضمن آنکه در حین کار
تجربه ات هم در نقاشی بیشتر شده است.
راز بیست و نهم
برای عمل کردن از درونت فرمان بگیر.
برای تفکر از درونت راهنمایی بجو.
زیرا درک و آگاهی را باید دریافت کنی
و نمی توانی خودت خلق کنی.
زمین هنگامی گرم می شود که
به سمت خورسید متمایل باشد.
راز سی ام
هر چیز که راست و درست باشد،
به نفع تو و دیگران خواهد بود.
خداوند بهتر از هر کس می داند که
چه چیز به تو شادی واقعی می بخشد.
آیا یک گیاه می فهمد که باد، آن را تقویت می کند
یا باران ملال آور باعث
رشد گل های زیبا می شود.
راز سی و یکم
هرگز مغرور نشو،
زیرا غرور میکروبی کشنده است.
غرور به تدریج عقل را زایل می کند
و باعث می شود هیچ کاری را بدرستی انجام ندهید.
حس ضرورت را در خود تقویت کن ,ضرورت عادت به حرکت سریع است,سرعت در کار باعث جلب مشتری می شود,افراد سختکوش سریعتر از دیگران عمل می کنند
نیک صالحی: بيشتر دردها دليل وجود سرطان نيستند. دردهايي كه مداوم هستند و به دلايل نامشخص ايجاد ميشوند حتما بايد تحت بررسي قرار گيرند.
در اين شرايط پزشك سابقه خانوادگي شما را بدقت بررسي ميكند و براساس آن اطلاعات تصميم بگيرد كه چه آزمايشاتي براي شما لازمتر است. در اين ميان برخي معتقدند سرطان بيمارياي است كه بيشتر در افراد سالخورده ايجاد ميشود. هرچند بيشتر وقتها حق با آنهاست، اما خيلي از افراد جوان هم به سرطان مبتلا ميشوند. تحقيقات و مطالعات نشان ميدهد خانمها در مقابل چكاپهاي منظم و آزمايشات سرطان نسبت به آقايان حساستر و مراقبتر هستند.
آنها معمولا خيلي بيشتر هم نسبت به نشانههاي بيماري نگران ميشوند. اما هميشه هم اينطور نيست. براي مثال خانمهاي جوانتر خيلي از علائمي را كه ميتواند نشانه سرطان باشد، ناديده ميگيرند. البته خيلي از خانمها از آقايان هم در انكار بيماري ماهرتر هستند. اينها كساني هستند كه عمدا علائم و نشانههاي سرطان را ناديده ميگيرند.
البته هميشه هم مساله انكار بيماري نيست. در بعضيها يك باور فرهنگي وجود دارد كه تصور ميكنند سرطان بيماري لاعلاج است به همين خاطر لزومي نميبينند كه براي درمان مراجعه كنند، در حالي كه حرف زدن در مورد مسائل نگرانكننده نبايد باعث واكنش منفي از سوي افراد شود.
نبايد اين حس به افراد القا شود كه بايد به دنبال هر نشانه كوچكي باشند. به همين دليل در ادامه 15 مورد از متداولترين علائم سرطان كه بايد حتما جدي گرفته شوند را برايتان معرفي ميكنيم كه ديگر هر مشكل كوچكي باعث نگراني شما نشود.
كاهش وزن بدون دليل: خيلي از خانمها بدشان نميآيد كه بدون هيچ سعي و تلاش وزنشان را پايين بياورند. اما كاهش وزن بيدليل (مثلا 5 كيلو در ماه بدون بالا بردن فعاليت بدني يا رژيم غذايي) حتما بايد مورد چكاپ قرار گيرد. كاهش وزن بيدليل نشانه سرطان است مگر اينكه خلاف آن ثابت شود. همچنين ميتواند نشانه مشكل ديگري مثل پركاري تيروئيد نيز باشد. پزشكتان بايد آزمايشاتي براي چك كردن وضعيت تيروئيدتان انجام داده و سيتياسكني از بقيه اندامهاي بدن هم تهيه كند. پزشك بايد تكتك احتمالات را بررسي كند.
نفخ كردن: نفخ كردن ميتواند يكي ديگر از علائم سرطان باشد كه خيلي از خانمها به آن مبتلا هستند و البته ميتواند نشانه سرطان تخمدان باشد. ساير علائم سرطان تخمدان عبارتند ازدرد شكم يا لگن، احساس سيري زودرس (حتي وقتي هيچ غذايي نخوردهايد) و مشكلات ادرار. اگر اين نفخ كردن هر روز براي فرد اتفاق بيفتد و براي چند هفته فرد را آزار دهد، حتما بايد با پزشكتان مشورت كنيد. در اين شرايط پزشك آزمايش خون، سيتياسكن و ساير آزمايشات لازم را براي شما انجام ميدهد.
تغييرات در سينه: بيشتر خانمها سعي ميكنند سينههاي خود را از نظر احتمال وجود غده بررسي كنند. اما اين تنها نشانه براي سرطان سينه نيست. قرمز و ضخيم شدن پوست سينه ميتواند يك نشانه نادر و شديد سرطان سينه باشد، در ضمن سرطان سينه التهابي هم بايد مورد آزمايش قرار گيرد. اگر جوش يا دانهاي روي پوست سينهتان مشاهده كرديد كه بيشتر از يك هفته دوام پيدا كرد، حتما بايد به پزشك مراجعه كنيد. همچنين اگر ظاهر نوك سينههايتان تغيير كرد يا ترشحاتي غيرعادي مشاهده كرديد، به پزشك مراجعه كنيد. در واقع تغيير در وضعيت ظاهر سينهها، نشانه بسيار نگران كنندهاي است.
خونريزي غيرعادي: خانمهايي كه هنوز به يائسگي نرسيدهاند خيليوقتها به خونريزيهاي زودتر از زمان عادت ماهيانه بيتوجهي ميكنند. اما خونريزي بين زمان عادت ماهيانه بخصوص وقتي عادت ماهيانه منظم است، نياز به آزمايش و بررسي دارد. خونريزي بعد از رسيدن به يائسگي ميتواند نشانه سرطان رحم باشد، بنابراين پزشك بايد بدقت سابقه خانوادگي شما را بررسي و برحسب زمان خونريزي و ساير علائم، آزمايش فراصوت يا بيوپسي برايتان تجويز كند.
تغييرات پوستي: خيلي از ما خالهايمان را بدقت بررسي ميكنيم، چرا كه ميدانيم هر نوع تغيير در تعداد و اندازه آنها ميتواند يكي از نشانههاي سرطان پوست باشد. اما بايد تغيير در رنگدانه پوست را هم جدي بگيريم. همچنين اگر يكدفعه دچار خونريزي يا ورقه ورقه شدن پوست شديد حتما بايد به پزشك متخصص نشان دهيد.
بروز مشكل در بلع: اگر در قورت دادن مشكل داريد، احتمالا رژيم غذاييتان را تغيير دادهايد. پس جويدن چندان برايتان دشوار نيست. احتمالا بيشتر از سوپ، غذاهاي مايع يا محلولهاي پروتئيني استفاده ميكنيد. اما اين مشكل در قورت دادن ميتواند نشانه سرطان gi باشد مثل مري. پزشكتان بايد بدقت سابقه خانوادگي شما را بررسي كرده و آزمايشاتي مثل راديولوژي سينه يا تست gi انجام دهد.
وجود خون در مدفوع: اگر در ادرار يا مدفوعتان خون مشاهده كرديد به هيچ وجه تصور نكنيد كه حتما از بواسير باشد، بلكه ميتواند نشانه سرطان روده باشد. پزشك بايد سوالاتي از شما بپرسد و آزمايشاتي مثل كلونوسكوپي برايتان انجام دهد. همچنين بالا آوردن خون موقع سرفه كردن هم بايد بدقت بررسي شود. البته اگر اين اتفاق يكبار بيفتد ممكن است خطر جدي نباشد اما در صورت تكرار حتما بايد به پزشك مراجعه كنيد.
درد شكم و افسردگي: خانمهايي كه دچار درد در ناحيه شكم و احساس افسردگي به طور همزمان ميشوند نياز به چكاپ دارند. برخي محققان رابطه بين افسردگي و سرطان لوزالمعده را پيدا كردهاند كه هنوز چندان شناخته شده نيست.
سوءهاضمه: بيشتر خانمهايي كه حاملگي را تجربه كردهاند انواع و اقسام مشكلات گوارشي كه با بالا رفتن وزن برايشان اتفاق افتاده بود را به خاطر دارند. اما بروز مشكلات گوارشي و سوءهاضمه بدون هيچ دليل مشخص ميتواند خطرناك و نشانه زودهنگام سرطان مري، معده يا گلو باشد. بنابراين پزشك بايد سابقه خانوادگي شما را بدقت بررسي كند و قبل از انتخاب آزمايشات لازم براي شما، سوالاتي در مورد سوءهاضمهتان بپرسد.
عفونت دهاني: همه افراد بخصوص سيگاريها بايد بدقت مراقب لكههاي سفيدي كه درون دهان يا روي زبانشان ايجاد ميشوند، باشند. بيشتر اين لكهها ميتوانند نشانههاي اوليه نوعي از سرطان باشند كه ميتوانند منجر به سرطان دهان شود. از دندانپزشك يا پزشكتان بخواهيد بدقت وضعيت را بررسي كنند و درمورد درمان آن تصميم بگيرند.
درد: با بالا رفتن سن، شكايت افراد از درد بيشتر ميشود، اما درد ميتواند نشانه زودرسي از برخي سرطانها هم باشد، گرچه بيشتر دردها دليل وجود سرطان نيست. دردهايي كه مداوم هستند و به دلايل نامشخص ايجاد ميشوند حتما بايد مورد بررسي قرار گيرند. پزشكتان بايد سابقه خانوادگي شما را بدقت بررسي كرده و براساس آن اطلاعات تصميم بگيرد كه چه آزمايشاتي براي شما لازمتر است.
تغيير در گرههاي لنفاوي: اگر غده يا برآمدگي روي گرههاي لنفاوي خود در زيربغل يا گردنتان مشاهده كرديد، لازم است با دقت علت ايجاد آن بررسي شود. اگر يكي از گرههاي لنفاويتان بتدريج بزرگتر ميشوند حتما بايد به پزشك مراجعه كنيد. در اين شرايط پزشك شما را معاينه خواهد كرد و دليل بزرگ شدن غده لنفي را بررسي خواهد كرد. همچنين ممكن است برايتان نمونهبرداري از خون (بيوپسي) انجام دهد.
تب: اگر افزايش حرارت بدن و بروز تب در شما به دليل آنفلوآنزا يا ساير بيماريها نيست، ممكن است در صورت تداوم نشانهاي از سرطان باشد. تب معمولا زماني كه سرطان از نقطه اصلي خود گسترش پيدا كرده باشد اتفاق ميافتد، اما ميتواند نشانه سرطان خون هم باشد. ساير نشانههاي سرطان عبارتند از زرد شدن پوست بدن يا تغيير در رنگ مدفوع. پزشك بايد شما را تحت معاينه دقيق فيزيكي قرار دهد و سابقه دارويي شما را بدقت بررسي كند و سپس آزمايشاتي مثل راديولوژي، سيتياسكن، امآرآي و ساير آزمايشات را برايتان انجام دهد.
خستگي: خستگي نيز يكي ديگر از علائم مبهم سرطان است. اين مشكل ميتواند بعد از پيشرفت سرطان اتفاق بيفتد، اما ممكن است ابتداي سرطانهايي مثل لوكمي (سرطان خون) يا برخي سرطانهاي روده هم ايجاد شود.
سرفه مداوم: سرفه معمولا با سرماخوردگي، آنفلوآنزا و حساسيتها همراه است و همچنين ميتواند يكي از عوارض جانبي برخي داروها نيز به حساب آيد. اما سرفههاي مداوم سرفههايي كه بيش از 3 تا 4 هفته به طول انجامد به هيچ وجه نبايد ناديده گرفته شوند. در اين شرايط پزشكتان بايد سابقه خانوادگي شما را بدقت بررسي كند، وضعيت گلو و ريههايتان را معاينه كرده و آزمايشاتي مثل راديولوژي برايتان انجام دهد.
توصيههاي ضدِ سرطاني
سيگار را ترك كنيد:كشيدن سيگار نه تنها ميتواند احتمال ابتلا به سرطان ريه را افزايش دهد، بلكه سبب ابتلا به سرطان دهان، كليه و پانكراس (لوزالمعده) نيز ميشود. بنابر اين اگر آماده نيستيد كه سيگار را براي هميشه ترك كنيد، حداقل ميزان مصرف خود را كاهش دهيد تا خطر ابتلا به انواع سرطانها كاهش يابد.
مصرف غلات را افزايش دهيد : مصرف 2 واحد يا بيشتر غلات غني و كامل در طول روز ميتواند تا 40 درصد احتمال ابتلا به سرطان پانكراس و 50درصد احتمال ابتلا به سرطان پستان را كاهش دهد. بررسيها همچنين حاكي از اين موضوع است كه فيبر موجود در غلات ميتواند از شما دربرابر ابتلا به سرطان كولوركتال حفاظت كند.
وزنتان را پايين بياوريد: ثابت شده كه بين اضافه وزن و ابتلا به 6 نوع سرطان متفاوت از جمله سرطان سينه و كولون (روده) رابطه نزديكي وجود دارد. در ضمن جالب است بدانيد افراد چاقي كه به سرطان مبتلا ميشوند، كمتر از سايرين به درمانها جواب ميدهند.
ورزش كنيد: ورزش كردن نه تنها به كنترل وزن، بلكه به پيشگيري از ابتلا به انواع سرطانها هم كمك ميكند، حتي تا حدي ميتواند براي افرادي كه نميتوانند سيگارشان را ترك كنند هم مفيد باشد.
مصرف آنتياكسيدانها را افزايش دهيد: مصرف ميوه و سبزيجات نه تنها به كنترل وزن كمك ميكند، بلكه به دليل فيتوكميكالها و آنتياكسيدانهايي كه دارند ميتوانند از ابتلاي فرد به سرطان هم پيشگيري كنند.
سير بخوريد: اگرچه مصرف سير و پياز باعث ايجاد بوي بد دهان ميشود، اما تحقيقات نشان ميدهد سبزيجات اين خانواده ميتواند احتمال ابتلا به سرطان مغز استخوان، تخمدان، كليه و... را كاهش دهد.
از پوست خود در برابر آفتاب محافظت كنيد: مواجهه طولاني مدت با نور آفتاب ميتواند احتمال ابتلا به سرطان پوست را افزايش دهد. برخلاف تصورات عمومي، برنزه كردن چه به روش طبيعي و چه سولاريوم بيخطر نيست. سعي كنيد هر زمان از منزل خارج ميشويد، ضدآفتاب با SPF مناسب استفاده كنيد و اگر براي طولاني مدت بيرون ميمانيد، عرق كرديد يا به شنا رفتيد، هر چند ساعت يكبار كرم خود را تجديد كنيد.
تخممرغ بخوريد: بررسيهاي اخير پژوهشگران نشان ميدهد مصرف تخممرغ ميتواند از ابتلا به سرطان سينه پيشگيري كند. محققان ميگويند زناني كه در هفته 6 عدد تخممرغ مصرف ميكنند، 44درصد در مقايسه با زناني كه 2 عدد يا مقدار كمتري در هفته تخم مرغ ميخورند، كمتر به سرطان سينه مبتلا ميشوند. دليل اين موضوع نيز وجود مادهاي به نام كولين در زرده تخم مرغ است.
ويتامين D مصرف كنيد: درست است كه مصرف اين ويتامين نميتواند از ابتلا به همه سرطانها پيشگيري كند، اما طبق بررسيها ميتواند احتمال ابتلا به سرطان سينه و كولون را كاهش دهد. ويتامين D در نور آفتاب و برخي ماهيهاي چرب وجود دارد.
آزاده سيد ميرزايي
جامجم
روانشناسی چیست؟روانشناسی، دانش مربوط به روح و جان است. به زبانی ساده میتوان گفت كه روانشناسی، بررسی و مطالعه پدیدههای ذهنی از هر گونه را در بر میگیرد و دانستههای خودآگاه و ناخودآگاه ذهن را مورد پژوهش قرار میدهد. یكی از اساتید روانشناسی فرانسه در اینباره اظهار داشته است:
« روانشناسی پدیدهای است همگانی كه بطور مطلق به هر موضوعی دست مییازد و در هر موردی میتوان نشانههایی از آن را بازیافت». روانشناسی تمام رفتارهای درونی و بیرونی انسان را مدنظر قرار میدهد و انگیزههای درونی و بیرونی این رفتارها را بررسی میكند.
چگونگی شناخت شرایط انسانپیوند با دیگران، مستلزم قبول یا بازگویی واقعیتهاست. بازگویی آنچه كه هست و تلاش برای آنچه كه باید باشد. روانشناسی جدید برآنست كه هر فرد باید پاك و صادق باشد. حداقل با خویشتن چنین باشد و این صداقت، آغاز رشد است. روابط بین انسانها مستلزم وجود اعتماد و اطمینان است. باید بهگونهای روشن و صادقانه با هم روبرو شویم. همیشه باید به سخنان دیگران با دقت تمام گوش كرد و مهم نیست كه صحبت چقدر شوخی یا جدی است و طرفین مورد بحث چه كسانی هستند. باید همیشه سراپا گوش باشیم، زیرا كه با همین كلمات و گفتگوها میتوان افراد را واقعا شناخت. اشخاص نیز میتوانند از ناگفتههای درونیشان به ما خبر دهند. در اجتماع كنونی، آدمهایی را مییابیم كه متاسفانه با گذاشتن یك نقاب دروغین بر چهره واقعی خود و با نقش بازی كردن، در كنار واقعیتها زندگی میكنند. شاید برایآنان نوعی مفهوم داشته باشد، اما از نظر ما و از نظر عموم انسانها، چنین زندگی به مفهوم واقعی زنده بودن و زندگی كردن نیست. آنان با دیگران پیوندی ندارند و تنها هستند و تنها میمانند. هیچیك از انسانها دوست ندارند كه یك عمر را با حیله، تزویز و دروغ زندگی كنند. ولی ترس از تجربه كردن و خطری كه باید متحمل شوند آنان را از بازی كردن نقش و زیر نقاب رفتن ناگزیر میكند. آنان باید تا آخر عمر به این بازی ادامه دهند. پس از آنكه در نقش دروغین خود غرق شدند و برایخودشان هم این تشخیص بسیار مشكل میشود كه واقعا كی هستند؟ در تمام لحظاتی كه بهعنوان یك انسان رشد میكنیم، با این مشكل روبرو خواهیم بود. اما پشت سر گذاردن مراحل گوناگون رشد انسانی و به سلامت گذار كردن از آن، ما را بر این مشكلات پیروز خواهد كرد.
انسان غیرطبیعی از دیدگاه پیرژانهفرد غیرطبیعی از لحظهای كه غذا را فرو میدهد تا زمان هضم آن، نیاز به كار دشوار معدوی دارد. گویی غذایش روی دلش مانده است. گذشته از آن عوارض دیگری هم ممكن است بدنبال داشته باشد از قبیل: دل بهم خوردگی، استفراغ، سردرد و سرگیجه. چنین شخصی هنگامیكه در برابر رویداد غیرمنتظرهای قرار میگیرد در حال كلنجار رفتن با خود قرار میگیرند تا بتوانند با موقعیتهای تازه خود را همساز نمایند و همین باعث میشود احساس حقارت در آنها تقویت گردد و ترس بر وجودشان چیره شود و دلواپسی و اضطراب و غیره به سراغشان بیاید.
انسان طبیعی از دیدگاه پیرژانهفردی كه طبیعی است در حین هضم غذا متحمل هیچگونه ناراحتی نمیشود. كار گوارش نیز به سهولت صورت میگیرد. انسان طبیعی كسی است كه از انعطاف و كشش روانی نیرومند و هماهنگی برخوردار است.
انسان واقعبین
یك انسان واقعبین همواره در جال تعادل است، تعادل بین حالات درونی و بازتابهای برونی، یعنی ظاهر و باطن وی با هم برابری دارند. انسان واقعبین وجودش را همینگونه كه هست قبول میكند. در واقع خویشتن را میشناسد و میداند در نهانش چیست و كیست. خویشتن را فریب نمیدهد و گرد كارهای ناشدنی و ناشایست نمیگردد. به استعداد و ظرفیت خود ایمان دارد و به تلاش خود متكی است. آگاهی از خود به او اعتمادبهنفس می دهد كه در نتیجه آن زندگی وی روشن، پرثمر و سرشار از رضایت خواهد بود و هیچچیز نمیتواند در شخصیت خودساخته و خودشناخته او نفوذی دروغین یابد.
نیاز خواستنی بودن
آیا هرگز فكر كردهاید كه چرا برخی تا این حد پایبند برخی ارزشهای نادرست بدلی كه دیگران القاء كردهاند هستند؟ پاسخ این است: آنان نیاز شدیدی به محبت و احساس دلبستگی دارند. ترس از رانده شدن و نخواستنی بودن یكی از ریشهدارترین ترسهایی است كه با آن روبرو هستند.
بدترین ناكامی برای هر یك از ما احساس عدم تعلق است و احمقانهترین كارها این است كه از قوانینی كه ضامن قبول و پذیرش ما توسط اطرافیان میباشد، سرباز میزنیم. از همین رو كوكورانه، «بایدها»، «رسم بر این است»، «لازم استها» را بهعنوان غرامتی در قبال احساس تعلق كردن، میپذیرند و بهجای آنكه با قاطعیت موضع درستی را در زندگی انتخاب كنند، در مقابل قضاوت سایرین برهوار زانو میزنند.
خصوصیت آدمهای بچه ننه
اصولا مادران خودخواه، كه فقط نقش مادر را خوب بازی میكنند و كودك را بصورت موجودی كاملا وابسته به خود بار میآورند در نتیجه كودكان آنها هنگامیكه به سن بلوغ و جوانی میرسند ناگهان با دنیایی روبرو میشوند كه با آن هیچگونه آشنایی ندارند و در خود هیچگونه آمادگی برایروبرو شدن و مقابله با مشكلات حس نمی كنند و حامی همیشگی آنان نیز نمی تواند در این مراحل كمكی كند. خصوصیات اینگونه مادران:
الف/ اضطراب، بهگونه عصبی آن: اینان از احساس ناامنی شدیدی رنج میبرند و فكر میكنندحمایت افراطی میتواند تاامنی كودك را نیز از بین ببرد.
ب/ناكامیهای زناشویی: كسانیكه در زندگی زناشویی، خود را ناراحت و بدبخت حس میكنند، معمولا تمام محبت و توجه خود را به كودك خود اختصاص میدهند.
ج/ خصومت: حمایت بیشازحد، نوعی عكسالعملسازی است در برابر خصومت درونی كه مادر نسبت به فرزند خود حس میكند. با محبت بسیار زیاد و حمایت و پشتیبانی بیشازحد خود، كفاره این احساس ناخودآگاه را پس میدهد.
خصوصیات افرادی كه اعتمادبهنفس دارند
اینگونه افراد در مقابل رویدادهای گوناگون با رفتار خود كه قوی، محكم، آرام، موقر و متین است مشخص میشوند. در برابر فشارهای زودگذر مقاومت میكنند. ثابت و استوار در مسیر هدفشان گام برمیدارند. بر جسم خود حاكم بوده و آن را وادار به انجام تمرینات بدنی نموده، وزن خود را كنترل میكنند. از زیادهروی در غذا خوردن و از الكل، مواد مخدر و عادات ناپسندی نظیر آن پرهیز میكنند. در مقابل احساسات بیارزش، حسادت، نفرت، هوسهای زودگذر به راحتی مقاومت نموده و همواره این احساسات را مهار كرده تا آشكار نشوند. بدون فكر حرف نمیزنند، رازدار هستند، علیه ناتوانیها و كاستیهایشان با نیروی اراده مبارزه میكنند، برای موفقیت در كارهایشان تنها روی خود و تلاشهای خود برای رسیدن به موفقیت حساب میكنند. این افراد كاملا از افكار و عقاید دیگران مستقل بوده و بهجای آنكه بصورت برده وقایع و حوادث درآیند، بر آنها غالب می شوند.همچنین مسئولیتهایی را كه بر عهده دارند بر دوش دیگران نمیاندازند. كمتر خود را تنبیه میكنند و افسوس رفتار گذشته را نمیخورند. عموما افراد شاد، خوشبین و سالم هستند.
خصوصیات افرادی كه اعتمادبهنفس ندارند
خود را در دست لحظات و خوشحالیهای زودگذر رها میكنند و به سختی میتوانند در مقابل هوسها و تمایلات خود مقاومت كنند. به سادگی به وسیله دیگران متقاعد می شوند. ثابت قدم نبوده و غالبا سطحی عمل میكنند و حاضر به قبول خستگیای كه بر اثر ورزش ایجاد میگردد نیستند. غالبا در حرف زدن زیادهروی كرده و پس از آن متاسف میشوند. معمولا رازنگهدار نیستند. برای موفق شدن در طرحها و افكار خود به دنبال شانس، تصادف و رابطه با دیگران هستند. خود را قبول ندارند و شكست خورده و بدون پرستیژ میانگارند. معمولا خود را گناهكار دانسته و سرزنش میكنند. از نظر شخصیتی بدبین، غمگین و مایوس بوده، از زندگیشان ناامید و با جهان در تضادند اما مراقب، با وجدان، بهشدت منضبط، جدی، مشكلپسند و خیلی زود از آلودگی اشیاء و نامنظم بودن محیط عصبانی می شوند.
ناسازگاری (تضاد) عصبی چیست
زمانی كه، تمایلات، احتیاجات و اعتقادات ما با دیگران برخورد میكند، ایجاد تضادهایی مینمایند و چون این قبیل برخوردها در اجتماعات امروزی متداول و عادی است، خواه ناخواه مقدار زیادی تضاد در ما ایجاد میگردد كه اجتنابناپذیر است. مثلا شما میل دارید در ساعتی معین با صمیمیترین دوست خود باشید ولی میبینید شخصی دچار مصیبتی شده است و به كمك شما احتیاج دارد. در اینجا وظیفه انسانی شما حكم میكند كه از دیدن دوست محبوب خود صرفنظر كنید و به كمك شخص درمانده بشتابید. در این صورت طبیعی است كه از برخورد این میل و وظیفه، تضادی در شما ایجاد گردد. علاوه بر این تضادهای دیگری وجود دارد كه بسیار شدید و نامطلوبست كه سراسر زندگی شخص را تباه میسازد و منشا آن دوران تربیتی محیط كودك است. با وجود تاثیر بسیار مهمی كه تضادهای عصبی در بروز امراض و ناراحتیهای روحی دارند شناختن آنها به نحو واضح و بدون پرده كار مشكلی است. زیرا اولا، خود شخص از وجود تضادها بیخبر است. ثانیا شخص عصبی، بدون اینكه خودش آگاه باشد و وجودشان را در خود انكار میكند. میخواهیم ببینیم از چه نشانههایی میتوان به وجود تضادهای درونی پی برد.
تناقض در رفتار، بیتصمیمی،تردید، تنبلی، اضطراب، افسردگی، یأس و ناامیدی،میل اجباری به كنارهگیری از مردم، عدم ابراز وجود، نفستنگی، رعشه و صدها عارضه دیگر، همه نشانه و علامت وجود تضادهای عمیق روحی است.
مهمترین علامت تضادهای درونی، تناقض و عدم هماهنگی در رفتار، حالتها و احساسات و تمایلات شخص است.
تردید
بزرگترین اشتباهیكه گاه مرتكب میشویم، ترس از اشتباه كردن است. شك و تردید از جمله راههای فرار از اشتباهات و مسئولیتها بهشمار میرود. افراد مردد تصور میكنند كه اگر تصمیمگیری آنان درست از آب درنیاید ممكن است اعتبار و احترام خود را به خطر انداخته باشند. افراد مشكوك و دودل، افراد بسیار خودپسندی هستند زیرا فقط به خود فكر میكنند و به حقایق اطراف خود با شك مینگرند.
نشانههای آدم بیقرار
در بیقراری غالبا افكار سیاه ناپدید میشوند و جای خود را به شادی تصنعی میسپارند. گاه فرد دچار خستگی شدید شده و در خود فرو میرود و آرام میگیرد و یا پر جنب و جوش و فعال میگردد. اما پس ار پنج دقیقه و یا حتی یك سال این بیقراری بهسوی افسردگی تمایل پیدا میكند.
بیقراری فردی، پركاری است كه پیدرپی، به اینسو و آنسو میدود و به خود اطمینان دارد. اجتماع نیز صورت ظاهر را میبیند تا جایی كه انرژی و اراده وی نیز دیگران را به اشتباه میاندازد، چون او را میبینند كه دائما در تلاش است. فرد بیقرار، ظاهری فریبنده داردو غالبا در مورد او چنین داوری میكنند:
« آدمی نیرومند است در حالیكه به عكس، نیرو و قدرت خود را از دست داده.»
« بسیار فعال است در صورتی كه فاقد انرژی است»
« خسته نمیشود در حالیكه قادر به استراحت نیست.»
برونفكنی
منظور اینست كه شخص مسائل روحی و ذهنی خود را بصورت عینی و خارجی درآورد. یا به اصطلاح روانشناسان، برونفكنی اینست كه شخص تمایلات، احساسات و حالتهایی را كه در خودش هست و آنها را مذموم و رانده شده میداند در دیگران ببیند و ملامت كند. پس برونفكنی حالتی است كه شخص صفات نامطلوب خود را در دیگران میبیند.
تعكیس
در تعكیس شخص نه تنها كاستیها، بلكه كموبیش تمامی احساسات و تمایلات خود را در دیگران میبیند. مثلا برخیاشخاص هنگامی كه نسبت به خودشان عصبانی و خشمناكند بهنظرشان میرسد كه دیگران چنیت حالتهایی را نسبت به آنها دارند. بنابراین وقتی كسی خوب و بد زندگی خود را تحت نفوذ عوامل خارجی و غیر از خود احساس كند، كاملا منطقی است كه پیدرپی یك حالت دفاعی و آماده باش به خودش بگیرد و بكوشد تا رفتار و نظر دیگران را نسبت به خود تغییر دهد،اصلاح كند یا آنها را تنبیه نماید، یا خود را از شر آنها حفظ كند و یا آنها را تحت تاثیر قرار دهد.
خصوصیات افراد لذتجو
افرادی كه خوشیها و لذتهای شخصی را به هر چیز دیگری ارجح میدانند و با این فكر «دم را خوش باش» سعی میكنند بر ناراحتیهای درونی خود سرپوش بگذارند، اینان غالبا بی اساس و بچهگانه فكر میكنند. برای كاری كه شروع میكنند هرگز فكر نمیكنند. برای خوشیهای آنی و زودگذر خود از هیچ كاری رویگردان نمی شوند. حتی گاهی روی پول و ثروت و آبرو و حیثیت دیگران نیز در این راه حساب میكنند. این تقریبا یك قاعده كلی است كه میزان و شدت «خودمحوری» انسانها بستگی به میزان درد و ناراحتی آنان دارد.
بطور كلی، برای این افراد، موضوع بحث و گفتگو مطرح نیست، همینقدر كه بحث در مورد آنان باشد، برایشان كافی است. آنان بهتدریج درونگراتر میشوند و نشانههای «افسردگی» را ظاهر می سازند.
خصوصیات افراد مبتلا به سادیسم
یكی از نشانههای تمایلات سادیسمی این است كه شخص از نفس آزار رساندن بهدیگران لذت برده و نیتش مستقیما اذیت دیگران است. اما تیپی مانند برتریطلب اقتضای روحیاتش اذیت دیگران است نه اینكه مانند یك سادیسمی از لذت دیگران لذت ببرد یا شخصی ممكن است بهخاطر حفظ منافع خودش با كسی نزاع و كشمكش داشته باشد و دائما درصدد آزار او برآید. این آزار و اذیتها فینفسه دلیل تمایلات سادیسمی نیست زیرا مستقیما هدفشان آزار دیگران نیست.
سادیسم پدیدهای است كه وسیع كه به صورتهای مختلف ظاهر میشود.
علائم و روشهای ارضاء تمایلات سادیسمی:
1- بازی با عواطف دیگران
2- میل استثمار دیگران
3- میل محروم ساختن دیگران و دریغ از آنهاست. البته در شرایط معینی ممكن است خیلی هم دست و دلباز باشد ولی چیزی كه مشخص است، خنثی كردن و از بین بردن لذتی است كه دیگری از این دست و دلبازی میبرد.
4- میل نكوهش و تحقیر دیگران
حسد، احتیاج به كم ارزش كردن دیگران، بدبینی و نارضایتی از زندگی، یك عامل بروز تمایلات سادیسمی است. عامل دیگر احساس یأس و درماندگیست و اگر نتواند بطور مستقیم ستیزهجویی خود را متوجه دیگران سازد، تحت عنوان پند و اندرز،دلسوزی، خیرخواهی، میل كمك و غیره نیشش را میزند.
تمایلات جنسی مازوشیستی از دیدگاه فروید
مازوشیسم نقطه مقابل سادیسم است. در اینجا شخص، گذشته از آن كه هیچ تعرض و تحكمی به جفت جنسی خود نمیكند، بلكه دوست دارد تا مورد تعرض و تحكم و شكنجه نیز قرار گیرد و از جانب مفعول جنسی خود دچار خسارتهای مادی و معنوی گردد. به این تفسیر كه مازوشیسم شكلی از سادیسم است كه متوجه خود فرد شده است، و شخص آنچه را كه در حالت سادیسم نسبت به دیگران انجام داده و روا میدارد، نسبت به خودش جایز میداند. انحراف مازوشیسم به عناوین و اشكال گوناگون ظاهر میشود و تا حدی در حدود متعارف و خارج از عادت باشد حالت غیرطبیعی محسوب نمیگردد. اما این حالت غیرطبیعی از دو راه اصلی نمود پیدا میكند: از راه روانی و از راه بدنی. مازوشیسم روانی عبارت است از آن كه شخص مفعول دوستدار آن است تا بدون آنكه از ناحیه بدنی مورد ضرب و جرح واقع شود، از نظر روانی آزرده گردد، به این معنی كه مورد فحش و اهانت و تحقیر و ناسزا گیرد. مازوشیسم جنسی در افرادی تجلی دارد كه میل جنسی آنها به وسیله تحمل درد و شكنجههای سخت و در پارهای موارد قطع یك عضو و یا جراحت سختی اقناع میشود. اشكال انحرافی مازوشیستها از لحاظ بدنی به یكی از چند حواس پنجگانه وابستگی دارد.
رفتار اشخاص بدخلق
از نشانههای مشخصه این گروه عصبانیت بیشازحد و غیر قابل كنترل آنهاست. نوع افراطی اینان «بیماران عصبی» را تشكیل میدهند. در برخوردهای روزمره كنترل خود را بسیآر زود از دست میدهند، احساس امنیت نمیكنند. در عصبانیتها، غالبا دستان و انگشتان لرزان دارند.
رفتار اشخاص سازشگر
سازشگری، نوعی نقش بازی است كه آن را میتوان «كسب صلح به هر قیمتی» نام نهاد. اصولا آدمهایی كه فقط همین حالت را حفظ میكنند. با یك احساس گناه و یا یك گناه دست بگریبانند. این گروه اصولا دوست ندارند كه دیگران آنها را رد كنند. اینگونه افراد، گاه به بیماریهای جسمی دچار میشوند. چرا كه بازی نقشی كه خواستههای فردی و مصالح اجتماعی را نتواند به هم پیوند زند، خشم انسان را بدرون میریزد و آسیبهایی بدو وارد میسازند.
خصوصیات افراد مهرطلب
مهرطلب،دارای صفات و خصوصیاتی است كه ناگزیر او را به صورت آدمی سربراه، رام و تسلیم و بطور كلی پیرو و فرمانبرداری دیگران درمیآورد. نیاز شدیدی به جلب محبت و تایید و تصویب دیگران پیدا میكند. احتیاجات، تمایلات و رفتارش دارای این خصوصیات است.
نخست اینكه در نیازها و تمایلاتش نوعی عطش و اجبار وجود دارد. دوم اینكه در ارضای احتیاجات و تمایلاتش نوعی بیتفاوتی مشاهده میشود. یعنی برایش مهم نیست كه جلبنظر و محبت چه كسی را بنماید. فقط احتیاج دارد به اینكه محبوب همهكس باشد. سوم اینكه احتیاجاتش توأم با هیجان و اضطرابند و در صورت عدم توفیق در ارضاء آنها، دلسردی و سرخوردگی شدیدی در شخص مهرطلب ایجاد میگردد.
دائما آماده خوش خدمتی، ابراز همدردی، كمك و تمجید و تحسین كردن دیگران است و میكوشد تا انتظارات دیگران یا آنچه را او انتظاراتش میپندارد، برآورده كند. در ابراز قدردانی زیادهروی میكند. میكوشد تا به خودش بباوراند كه همهكس را شدیدا دوست دارد، تمام مردم خوب و قابل اعتمادند. این ظاهرسازیها بر تزلل روحی و یأس و سرخوردگیش بیش از بیش میافزاید. قدرت ابراز وجود و برازندگی ندارد. تظاهر به فروتنی و بیارزشی میكند. یكی دیگر از خصوصیات بارز تیپ مهرطلب این است كه دائما میل دارد مورد سرزنش و ملامت قرار گیرد. حتی در مواردی كه به نحو بارزی انتقاد و شماتت دیگران نسبت به او بیجاست. جرأت و شهامت ابراز وجود، انتقاد، تقاضا، تحكم و فرمان، ابراز لیاقت و كوشش برای رسیدن به هدفهای بزرگ و عالی در او نابود میگردد. از هیچ چیز به تنهاییلذت نمیبرد.
در ضمن تحلیل شخصیت تیپ مهرطلب میبینیم در پشت انساندوستی مشهود، یك بیعاطفگی، بیعلاقگی و بیاعتنایی شدید به انسانها، تمایلات تسلططلبی و كنترل دیگران و احتیاج شدید به برتری و پیروزی انتقامجویانه نهفته است. یکی دیگر از خصوصیات بارز تیپ مهرطلب این است كه عشق و روابط جنسی در نظرش اهمیت فوقالعادهای پیدا میكند. گاهی چنان تظاهر به عشق میكند كه انگار هیچچیز در دنیا وجود ندارد.
خصوصیات افراد برتریطلب
تیپ برتریطلب می پندارد كه اصولا تمام مردم كینهتوز و متخاصمند و كوشش میكند تا خلافش را نبیند. بهنظر او زندگی صحنه جدال و مبارزه است. مبارزه انسان با انسان، و برنده كسی است كه از همه خبیثتر باشد. اگر استثنایی هم بر این قاعده كلی قائل شود با اكراه و محافظهكاری خواهد بود. گاهی هم آن را با لعااب ادب و نزاكت، انصاف و دوستی می پوشاند. در رفتار او گاهی احتیاج عصبی به محبت، تایید و تصویب دیگران مشهود است. ولی از آنها هم برای رسیدن به هدفهای تهاجمی و برتریطلبی خود استفاده میكند. فرد برتریطلب میكوشد تا یأس و درماندگیعمیقش را ظاهر نسازد، همیشه از خود جسارت و خشونت نشان میدهد، زیرا بهنظر او این صفات نماینده یك شخصیت قوی و برتر است.. یكی از احتیاجات مردم برتریطلب این است كه بر دیگران حاكمیت، كنترل و تسلط داشته باشد كه چنین احتیاجی شكلهای گوناگون به خود میگیرد.
از خصوصیات دیگر تیپ برتریطلب احتیاج شدید به پیشی گرفتن، كسب موفقیت، پرستیژ و كسب شهرت است. یكی دیگر از خصوصیات برتریطلب عطش استثمارگری و فریب دیگران است. در هر موقعیت و هر رابطهای نخستین چیزی كه به ذهنش میرسد این است كه به خودش میگوید: «از این موقعیت یا رابطه چه چیز عاید من میشود، چه استفادهای میتوانم از آن ببرم»
عشق در نظر این افراد اهمیت چندانیندارد و تنها به خودشان فكر میكنند. فرد برتریطلب میكوشد تا ترس خود را تحت كنترل درآورد. مثلا اگر از دزد میترسد تعمدا در یك اتاق تنها میخوابد تا بر ترسش غلبه كند. این تیپ دیگران را مورد شماتت و ایراد و اتهام قرار میدهد.
ویژگی افراد حق بهجانب :این دسته افراد، بهندرت بحث را میبازند. همواره سعی میكنند كه در خاتمه هر بحث و گفتگویی به نفع خودشان نتیجهگیری كنند. اصولا كم گوش میكنند و بدون توجه به سوال، همیشه آماده پاسخ دادن هستند. درصد یادگیریشان كم است و در مورد افكار و عقاید اشتباه خود بسیار حساسند و همیشه یك چهره حق بهجانب دارند.
رقیب و حریف
در این زمینه افراد برای«برنده شدن» از هیچ كاری رویگردان نیستندو همواره، تمام مسائل زندگیشان در رك حالت «برد و باخت» قرار دارد. افرادی كه در دنیای رقابتها زندگی میكنند، هرگز در مورد مسألهای وارد بحث و گفتگو نمی شوند بلكه شرطبندی را ترجیح میدهند. سعی میكنند تا از دیگران جلو بیفتند. به هر كسی كه سر راه آنان قرار گیرد خصومت میورزند.
خصوصیات افراد پرخاشگر
در حال استراحت: ابروان گره خورده، آروارهها بهم فشرده، مشتها درهم، با حالی عصبی، لیكن به ظاهر مطمئن از خویش. از رفتار او چنین برمیآید كه از هیچكس و هیچچیز ترس و واهمهایندارد.
در حال كار و فعالیت: زنجیر گسیخته و فریادكشان همه را مسخره میكند و دست میاندازد و جواب و متلك آماده را در آستین دارد.
همیشه: شق و رق، منقبض، پر باد و نخوت. اطرافیان همگی با او كنار میآیند و با نرمی و مسالمتآمیز رفتار مینماید ولی رفتهرفته پیرامون وی را خالی كرده و بالاخره تنهایش میگذارند. با خشونت و خشكی همه را تأدیب میكند و خوار و خفیف می سازد و شلاق زبان را بكار میگیرد و این زمانی است كه به اصطلاح با كوچكتر از خودش طرف شود. اما اگر بزرگتری از خود را پیشرو ببیند نرم میشود و آتشبار كلامش را استتار میكند و به چربزبانی میپردازد.
او همه چیزش بدلی و تقلیدی است: خندهاش، رفتارش، حركاتش، راه رفتنش، از دست دادنش و ...
افراد ساكت و حراف
برایصحبت نكردن درباره خود دو راه وجود دارد: یكی سكوت و دیگری پرحرفی. افراد برای فرار از واقعیت و حمایت خویش، این دو نقش را بازی میكنند:
الف/ ساكت و كم حرف وارد میدان میگردند و در نقش یك آدم مظلوم، ظاهر میشوند.
ب/ حرافی میكنند. اینان با حرافی و وراجی بیشازحد سعی میكنند كه شنونده را به اشتباه بیندازند و او را با مباحث مختلف گیج كنند و به این ترتیب، كاری كنند كه دیگران مهلتی برای شناختن چهره واقعی آنان نیابند.
اصولا در مورد اموری كه به آنها هیچگونه ارتباطی ندارد نیز دخالت میكنند. یكی از سوژههای مورد توجه آنان، زندگی دیگران است. نه با دیگران صدیقند و نه با خود، در واقع جامعه هیچند و بكاری گرفته نمیشوند.
خصوصیات افراد گوشهگیر
می توان افراد گوشهگیر را عصبی دانست كه علت آن ترس و انزجار از آمیزش با دیگران باشد. از خصوصیات بارز تیپ گوشهگیر «بیگانگی از خویش» است. خود را آنطور كه واقعا عست نمیشناسد، نمیداند به چه چیز عشق و علاقه دارد و اعتقادات و اهدافش چیست. اشخاص گوشهگیر هم آگاهانه و هم بطور ناآگاهانه سعی میكنند كه به هیچ طریقی با كسی آمیزش و درگیری پیدا نكنند. همینكه احساس كنند كسی مخل و مزاحم تنهایی و گوشهگیری آنها خواهد شد دچار هراس و تشویش میگردند. یكی از احتیتجات مبرم تیپ گوشهگیر احتیاج به «خلوت» است. حتی كتاب به نظرش مخل و مزاحم بهنظر میرسد. هر نوع پرسشی درباره زندگی خصوصیاش، او را دچار نگرانی میكند. شخص گوشهگیر نسبت به هر چیز كه مختصر شباهتی به فشار و تحمیل، ایجاد تعهد، دستور و این قبیل چیزها داشته باشد حساسیت و عكسالعمل دفاعی نشان میدهد. از ازدواج به دو علت گریزانست. یكی بدین جهت كه آن را تحمیل و فشار احساس میكند. دوم اینكه او را در تماس نزدیك با دیگری قرار میدهد. اغلب اعتقاداتش متضاد و مغایر یكدیگرند حتی خودش هم گاهی از این همه تضاد و تناقض متحیر میشود.
افراد غمگین
این افراد اصولا خود مسئول حالات خویشند و همواره غمزدگی آنان دلیل حساسیت بیشازحدشان در تمام امور است. با حالت غمزدهای كه به خود میگیرند، یا قصد جلب توجه دارند و یا واقعا درصدد جبران گناهی برآمدهاند كه احساس میكنند و گاه اساسا غم برای آنان نوعی عادت و لذت از این عادت تلقی می شود. اینان ظاهرا بسیار صلحجو هستند و آرام تصمیم میگیرند. همیشه به نگهداشتند حیوانی در منزل علاقه دارند. بیاراده هر كودكی را عاشقانه دوست دارند. از شروع جر و بحث جدی واهمه دارند و اعتمادبهنفس در آنان اندك است.
افراد گزافهگو
گزافهگویی بازی بچههاست و اگر در بزرگسالان دیده شود، نماینده مشكلاتی است كه فرد دارد و بدان وسیله میخواهد از آنها فرار كند. در پی كسب نفوذ و تسلط بر دیگرانند، خواه به صورت كلامی و یا به صورت بدنی و سعیمیكنند خود را مهم جلوه بدهند.
ویژگی افراد درونگرا
خونسرد، خوددار و آرام بوده، نوعی عدم تعلق خاطر در آنها به چشم میخورد. این اشخاص عموما خود را كنترل كرده، افكار و احساساتشان را ابراز نمینمایند. این افراد بیشتر به ایدهها، پرسشهای فلسفی، بحثها، نظریهپردازی و علم به خاطر علم علاقمندند. افرادی فكور و دروننگر هستند، در پی سلامت و امنیت هستند. هر چه از واقعیات فاصله میگیرند، بیشتر به درون خودش كشیده می شوند و خطر قطع ارتباط آنان با دیگران افزایش مییابد. دارای فكری سمتدار هستند و علاوه بر ویژگی انضباط، هوشیاری و مواظب و مراقب اوضاع بودن، همواره برای زندگیشان از پیش برنامهریزی میكنند. همیشه قبل از سخن گفتن میاندیشند. تعداد انگشت شماری دوستان صمیمی دارند و فعالیتهای انفرادی مانند مطالعه را ترجیح میدهند، معمولا برایشان مشكل است كه بتوانند موضوعاتی را برای گفتگو با دیگران پیدا كنند و تمایل دارند كه خود را از تعهدات اجتماعی طاقتفرسا، دور نگه دارند و در نهایت این افراد، باوجدان و قابل اعتمادند.
ویژگی افراد برونگرا
برونگرای افراطی،انسان متزلزلی است كه دنیای خارج و پیرامونی، بر او تاثیر فراوان مینهند، به رهنمودهای دیگران عمل میكنند. با غمهای خود غمگین میشوند اما با غمهای دیگران غمگینتر میشوند. با شادی خود شادمان میشوند ولی شادی دیگران برایشان شادیآورتر است. یك حالت دفاعی در خود دارند و به همین دلیل هرگز نمیتوانند یك انسان كامل و رشد كرده به حساب آیند. غالبا از این شاخه به آن شاخه میپرند.بعلت فقدان اعتمادبهنفس معمولا زندگی درخشان و پرباری ندارند. بیدقت و غیرقابل پیشبینی هستند و بهسادگی تحت تاثیر عوامل گوناگون قرار میگیرند. این اشخاص تمایل به آشكارسازی و ابراز احساساتشان دارند، خواه این احساس اندوه باشد، خواه خشم و یا ترس، عشق و نفرت. معمولا فعال و پرانرژی هستند و دوست دارند با خطر زندگی كنند.
اشخاص ظاهرپسند
برایجلب توجه ظاهر خود را به اشكال مختلف درمیآورند و برایاطمینان از تناسب ظاهر خودش در چشم هر غریبهای خیره میشوند تا جواب را در چشمهای او بیابند. از مقابل هر آئینه یا شیشهای كه عبور میكنند، بیاختیار به خود مینگرند.
اشخاص لوده
این گروه افراد فكر میكنند كه با دلقكی، و بازی كردن نقش یك احمق میتوانند توجه دیگران را نسبت به خود جلب كنند. افراد گاهی دانسته به این نقش پناهنده میشوند تا در پناه آن اولا مشكلات خود را با فرار از واقعیات فراموش كنند و ثانیا آن توجهی را كه میطلبیده و بدست نیاوردهاند، اكنون بهصورتی اجباری بدست بیاورند. اصولا مسخرگی نوعی راه فرار است در مواجهه با مسائل جدی. آدمهایی با این خصوصیات، نمیدانند كه در بحثها و مسائل جدی خود را چگونه حفظ كنند و به همین خاطر سعی میكنند با شخصیت شوخطبع خود، از واقعیتها بگریزند.
خصوصیات افراد مالیخولیایی
مبتلایان مالیخولیا معمولا گرفتار اندوهی عمیق و همیشگی هستند كه علتی هم نمیتوانند برای آن پیدا كنند. بدبینی در ایشان فوقالعاده اوج میگیرد. حركاتی كند و سنگین دارند. دلزدگی از زندگی، نخستین واكنش مالیخو لیایی میباشد. غالبا دچار احساس وحشتناك تهمت به خود و ندامت و مجرمیت میشود و دائما خود را سرزنش میكند. اختلالات جسمانی نیز در او دیده میشود. مانند بیاشتهایی، تشنج و تحریك زیاد و بد كار كردن دستگاههای بدن. همیشه در پی آنند تا به طریقی خود را مجازات كنند و گاه برایتنبیه خویش تا مرحله خودكشی پیش میرود.
اشخاص نگران و مضطرب
اضطراب روانی به عوامل خارجی ربطی ندارد و ریشه اصلی آن از نوعی ناامنی كه در دوران طفولیت بوجود آمده است، سرچشمه میگیرد. افراد مبتلا به این بیماری همواره نگران و متوحش هستند. آدم همیشه مضطرب و نگران معمولا روی یك مسأله تاكید میگذارد و آن را همواره تكرار میكند. این روش نه تنها هیچ مشكلی را حل نمیكند بلكه به بیماریهای بدنی نیز (مثل زخم معده) ختم میشود.
بیاشتهایی روانیچیست؟
این بیماری در دختران جوان، بین سنین پانزده تا بیست سال دیده می شود. مبتلایان دانسته یا عمدا از خوردن غذا امتناع میكنند و در صورت ناچار شدن در خفا هر چه را خوردهاند، بالا میآورند. معمولا دلایل منطقی برای این كارهایشان وجود ندارد. پس از مدتی دچار لاغری مفرط میشوند و حتی در برخی موارد میمیرند و این مرگ را با طیب خاطر می پذیرند. در برخی مواقع بیاشتهایی روانی دختران جوان ناشی از مقابله با والدین و انتقامگیری از ایشان میباشد. قاطعترین شیوه معالجه، جداسازی بیمار و رواندرمانی فوری میباشد.
افراد رویایی
رویایی بودن راه مطلق فرار از واقعیتهاست. بازیگران را دوست دارند با رویاها و خیالات غیرواقعی خود از دنیای واقعی پرواز كنند و دور شوند. تجربه نشان داده افراد رویایی بیشتر بهخاطر فرار از شكستها و ناكامیهای دنیای واقعی، به دنیای خیالی پناه میبرند. طرفدار و دوستدار فیلم و قصههای هیجانانگیزند، چرا كه این منبع می تواند دنیای خیالی آنان را از مطالب و سوژههای جدید انباشته كند. محیطی را میجویند كه بتوانند در آن بدرخشند و كسی باشند. قدرت بسیار عجیبی برای توجیه هر شكست و بدبیاری دارند (دلیل تراشی).
معنی افسردگی
افسردگی را می توان گونهای سستی اعصاب و روان بهشمار آورد و هم می توان آن را به یك سری از حالات روانی تعمیم داد مانند خستگی اعصاب یا ضعف شدید روحی و وسواس كه مراحل و درجات متفاوتی دارد.
یكی از علائم مشخصه افسردگی حالت سكون و خموشی و بیحسی شخص مبتلا میباشد. در رفتار و حركات خست نشان میدهد بهطوری كه كمترین تلاش، او را شدیدا خسته می سازد. غالبا دچار بیخوابی می شود. لرزههای خستگی عوارض زیر را به دنبال میآورند:
سردرد، كاهش فشار خون، احساس فرسودگی شدید، وسواس و خستگی، نداشتن تمركز حواس، شك و تردید، غم و اندوه بیدلیل و بدون علت مشخص و دردهای پشتسر و گردن و اختلالات بینائی و سرانجام از بین روی اراده، ابتلا به مالیخولیا و ترس از دیوانه شدن. فرد افسرده همواره هدف را از خود دور مییابد ولی وجودش زبانه میكشد با اینحال بیحسی، مانع از اقدام او میگردد. بیشتر مبتلایان به افسردگی دچار سوءهاضمه و اختلالات گوارشی هستند.
افراد دمدمی در دوست داشتن
بهطور كلی، دمدمی بودن در دوست داشتن نوعی بازی است كه منبع آن عدم ایمنی در افراد است. آدمهای دمدمی خطر ارزشیابی كردن روابط را به خود نمیدهند و همیشه در حال فرارند. دمدمی بودن در دوست داشتن موقعی ایجاد میشودكه احساسات فرد مبتذل، ناقابل و سطحی هستند. هیچكس دوست ندارد به دمدمی بودن خود اقرار كند. ولی قبول كردن این واقعیت، خود میتواند اولین قدم بهبود در راه ایجاد احساسات واقعی باشد. در مراحل مختلف رشد احساسات و عواطف، دورههایی وجود دارد كه انسان مجذوب خویش میگردد (نارسیسم) اما با پشت سر نهادن مراحل گوناگون، دوستداری خود به دوستداری دیگران نیز وسعت مییابد. ما باید یاد بگیریم كه دیگران را نیز دوست بداریم (آلتریسم). بهطور كلی افراد دمدمی مراحل یاد شده را نمیگذرانند و رشد احساسات و عواطف آنان در نارسیسم متوقف شده است.
خصوصیات اشخاص كمرو
الف/ جلوههای فیزیولوژركی
1- ناراحتیهای ترشحی
2- اتساع عروق كه منجر به سرخی صورت می شود.
3- انقباض عروق كه پریدگی رنگ صورت از آن بوجود میآید.
4- ناراحتیهای تكلم و تنفس، گرفتگی گلو.
5- سختی عضلات: ناشیگریهای عمده حركات ارادی، تردیدها، رعشهها
6- ارتعاش انگشتان
7- انقباضات ناحیه قلب، احساس سكته كردن
8- پس از احساس خجالت: خستگی، عرق ریختن، دلتنگی، بیحسی، سرافكندگی به مدت زیاد.
ب/ جلوههای روانی
1- هوشیاری و روشنبینی به حداقل میرسد و پهنه وجدان و شعور به نحو قابل ملاحظهای كاهش مییابد.
2- ترس و وحشت فوقالعاده با فشار درونی زیاد و احساس خفگی پیش میآید. در پی آن احساس فرار میرسد. این احساس ممكن است محدود یا بیحسی و منگی همراه باشد.
3- امتناع از قرار گرفتن در موقعیتی كه موجب خجالت شخص گردد.
این قبیل ترسهای مضاعف، گاه پیامدهای جسمانی پدید میآورد. كمرویی بسان تنه درختی است كه بر آن شاخههای بسیار میروید و برخی از آنها عبارتند از: احساس گناه، خود تنبیهی و حتی انحرافات جنسی (مخفی یا آشكار)
یاوهگو
از خصوصیات این افراد: پرت و پلاگویی، سخنچینی، شایعه پراكنی، پرگویی و بالاخره هرزهدرائی است. اینان بسیار پرحرفند و از هر دری سخن میگویند.
یاوهگویان، غالبا خصوصیات مطلوب انسانی دیگران را نیز ویران میكنند و در عوض سعی میكنند كه خود را بالا برده و بسیار خوب جلوه بدهند. با پوچاندیشی در این خیالند كه با پایین بردن دیگران، مرتبه خودش را بالا میبرند. اینان دنیای مغشوش و گناهآلود خود را با پرحرفی و یاوهگویی در مورد مسائل مربوط به دیگران فراموش میكنند. با تهمت زدن و غیبت زدن و غیبت در مورد دیگران، ناراحتی آنان كمی تخفیف مییابد.
خصوصیات افراد سنگدل
افرادی هستند كه همیشه در زندگی به دنبال هیجان، تنوع و تازگی میروند و به شدت تشنه تجربیات جدید و كسب نشده میباشند. معمولا تمایلی به ابراز ضعف و نشان دادن احساساتی مانند: گریستن و اظهار علاقه و محبت و عشق ندارند و برای تعقل، بیش از الهامات قلبی ارزش قائلند. اینان افراد سختكوش و مبارز، بلندپرواز و افزونطلب هستند. معمولا به صورتهای مستقیم و یا غیرمستقیم نظیر كجخلقی، زد و خورد، بحثهای تند و سخنان كنایهآمیز، پرخاشگری میكنند. این افراد مستقل و متكی، حسابگر و مادی، با جرأت و بیباك و سیاستمدار و مردمدار، در برخوردها و داد و ستدهایی كه با دیگران دارند تنها منافع خودشان را در نظر میگیرند و در جهت مصالح خویش، گام برمیدارند. این افراد سلطهگر برای دست یافتن به خواستههایشان بیشاز حد پافشاری میكنند.
خصوصیات افراد نازكدل
این افراد افتاده، كمرو، خوشاخلاق و فروتن هستند و تمایل به اینكه در روابطشان با دیگران ابتكاری به خرج دهند و نوآوری داشته باشند ندارند. به آسانی تسلیم می شوند و پیروی از نظرات دیگران را میپذیرند. از برخوردهای شخصی اجتناب میكنند و از ابراز خشونت، دوری میگزینند. از مشاهده حشرات، خون، وحشیگری و امثال آن به تندی ناراحت میشوند و علاقه شدیدی به پدیدهها و چیزهای عاطفی و ظریف مانند: عشق، بچه، هنرهای زیبا، گل و لباس دارند.
بسیاری از این افراد خونسرد، گوشهگیر، بیتفاوت و حتی بیهدف هستند و نیاز چندانی به هیجان و ماجراجویی ندارند. بهجایامنیت و آسایش محیط آشنای خانه و كاشانه خویش را بسیار ارج مینهند. چنین افرادی آمادهاند تا غمگین گردند و اشك بریزند. دوست ندارند كه به آنان مسئولیتی واگذار شود. با نشان دادن شدت نازكدلی، بطور غیرمستقیم از دیگران میخواهند كه با دنیای «او» كنار بیایند.
خصوصیات افراد آتشیمزاج و تندخو :این گروه از افراد بسیار زود غضب میكنند كه این حالت برای اطرافیان، بسیار رنجآور است، زیرا كه در مقابل عمل خود، عكسالعمل فوقالعاده شدیدی را ملاحظه میكنند. ناراحتی عمده این افراد، نداشتن قدرت بحث و ضعف توانایی در تجزیه و تحلیل مسائل است. دلیل و ریشه اصلی التهابپذیری و عصبانیت شدید، میتواند وجود ناآرامی و التهاب در زندگی گذشته خانواده آنان باشد، اینان را «نسل قربانی» مینامیم چرا كه اولا آنان خود را عامل بدبختی پدر و مادر میدانند و ثانیا، در ضمیر ناخودآگاه، خود وارد میدان میشوند و برای گرفتن انتقام «عمل» میكنند.
احساس حقارت، عقده حقارت :روانشناسان عقیده دارند كه بین عقده حقارت و گناه، تفاوت عمدهای وجود دارد. فرق عمده این است كه در عقده «حقارت»، اعتراف به ناتوان بودن و عدم كفایت وجود دارد و افرادی كه از عقده حقارت رنج میبرند، اصولا تعرض و چشمهمچشمی میكنند. ریشه این احساس ناشایستگی و ضعف شخصیتی افراد میدانند. اینگونه افراد، عقدههای خود را با پرخاشگری بیرون میریزند اما دلیل احساس «گناه» كار یا عمل ناشایستی است كه از فردی سرزده است. اصولا افرادیكه عقده حقارت دارند، كفایت و تواناییاندكی دارند. اگر مرتكب اشتباهی شوند فكر میكنند كه هرگز كار یا عمل درست دیگری از آنان ساخته نخواهد بود. اما افرادی كه با یك احساس گناه دست بگریبانند مكررا خود را مورد موأخذه قرار میدهند.
بازتاب بیرونی این احساس در مردان عبارتست از دستپاچگی و اضطراب در محاورات یا سخنرانی و خطابه، دقت و وسواس در آراستگی ظاهر و وضع لباس، كفش و امثال اینها و نیز حساسیت فوقالعاده نسبت به نظر و عقیده دیگران درباره ایشان.
در زنان این عكسالعمل بصورت مدپرستی، زیادهروی در تغییر آرایش سر و صورت و رنگمو و مدل لباس و كفش و جوراب به پیروی از مد روز و همچنین تمایل به غیبت و عیبجویی از سایر زنان و تحقیر همجنسان دیده میشود.
اشخاص اندیشمند :این گروه بیماران، بطور كلی از خواندن و یاد گرفتن و كسب اطلاعات بیشتر، هدف آموختن واقعی ندارند. اینان بیشتر دوست دارند بیشتر در مورد زنده بودن و زندگی كردن بخوانند تا به آن عمل كنند. زیرا كه این افراد خود را از زندگی، به دروغ خوشحال و راضی نشان میدهند. نقش یك آدم خردمند را بازی میكنند. مسوولیت های اجتماعی را نمیپسندند، چرا كه در خلوت خود راحتترند. گاهی پناه بردن به علم و دانش بیشتر بهتر از اقرار كردن به انزواپرستی و گوشهگیری است. گاهی چنین رفتاری میتواند ناشی از غم و ناراحتی عمیق باشد.
اشخاص حسود :حسادت یا ساده و یا پیچیده و وخامتبار. فردی كه محسود واقع میشود ممكن است به دلایلی از جمله مورد ستایش و توجه بودن، در كانون حسادت قرار گیرد. حسادت را میتوان انحصارگری مطلق توصیف كرد. فرد حاسد به «محبوب» مورد علاقه خود بصورت شیئی معمولی مینگرد و حتی او را از داشتن یك زندگی خصوصی و اختیاری منع میكند و از این بابت حقی برای وی قائل نمیشود. حسادت همواره نشانه ضعف اخلاقی و فقر عظیم عاطفه بشمار آمده است. فرد حسود پیوسته بر آنست تا خلاء باطنی خود را كه در آن غالبا احساسات گرانبار حقارت و خودكمبینی اشغال كرده است را به گونهای پرسازد.
حسادت بالغان همواره نشانه یك ارضه روانی بوده است. برای افراد حاسد، ناامنیها و تشویش خاطر از چنان حدت و شدتی برخوردار است كه با فشار سرانگشتی میتوان ایشان را به اعماق ورطه ذهنیتشان سرنگون ساخت. حسادت یكی از اشكال حاد قدرتطلبی و سلطهگرایی میباشد كه این نیز به نوبه خود منجر به عدم تعادلهای تازه: وسواسها، افكار ثابت، دشارژهای عاطفی و نشخوارهای ذهنی و غیره میگردد.
افراد تنها و تكرو:این گروه از افراد معمولا خود را از دیگران و اجتماع آنان دور میكنند. اینگونه افراد اصولا نسبت به زیردستان خود بسیار زورگو هستند. عقبنشینی در مقابل این افراد، در نظر آنان ترس و خطر شكست را كمتر میكند. ریشه این حالت، گاهی ضعف شخصیت افراد است كه تكروی و تنهایی ناشی از آن میتواند به پیمانشكنی و تجاوز و شدت عمل و بیحرمتی ختم شود. اما ریشه آن غالبا اضطراب درونی است.
ویژگی افراد منفیباف یا بدبین :این خصوصیت واكنشی آموخته شده است كه در طول زمان و بر اثر تكرار زیاد، بدون فكر و بطور خودكار از انسان سر میزند. مردم عادی نیز به احساس گناه، تشویش، خواستنینبودن و سایر وسواسهای منفی احساسی معتاد می شوند. این اعتیاد سبب می شود شخص اختیار زندگی خود را از دست داده و بهتدریج رو به نابودی رود. سبب افزایش عادتهای منفی در افراد، پایین بودن حرمت نفس و عدم رضایت از خود میباشد. آنان در درون خود احساس بیارزشی كرده، تصور می كنند قابلیتهایی كه از خود نشان میدهند، واقعی نیستند و عادت كردهاند كه در زندگی بازنده باشند و اگر دیگران، آنان را باور كنند، خودشان قبول ندارند. دلایل بدبینی و عیبجویی آنقدر فراوان است كه نمیتوان یك دلیل و یا یك مجموعه از دلایل را برای آن عنوان كرد. شرایط خانوادگی و اجتماعی و بسیاری عوامل دیگر در این حالت دست دارند و به هر حال، فرد را در شرایطی قرار میدهند كه اعتقاد خود را از همه چیز سلب میكند و نسبت به اطرافیان، بدبین و مشكوك می شود. بیهدف و بیامید میگردد و كوششها باطل بنظر میرسند و بالاخره بدبینی علاوه بر آنكه ارتباط آنان را با دیگران از بین میبرد. عواطف از بین میروند و تفكرات از عقل و منطق دور میگردد و تنهای تنها میماند.
افراد مشكوك و اسیر
افراد بیمار این گروه ، افكار مشكوك و غلط را در خود میپرورانند. سوءظن به دیگران، آنان را از جامعه جدا میكند. بطور كلی احساس میكنند مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاند. گاهی نیز افراد بیمار این گروه برای درست جلوه دادن كار یا عمل نادرست خود به دروغگویی نیز تن در میدهند. اصولا نمیتوانند روابط رضایتبخشی با دیگران ایجاد كنند. بسیار حساسند و اگر دیگران افكار و عقایدشان را نپذیرند، كمكم از آنان فاصله میگیرند و خود را دور میكنند. فقط دیگران را مقصر كارهای اشتباه خود میدانند. اصولا این افراد قادر نیستند بین مشكلاتی كه خود برای خود میسازند و مشكلاتی كه دیگران ممكن است برایشان بوجود بیاورند، فرقی بگذارند. بطور كلی از «خودفریبی» خویش آگاهی كامل دارند.
نقش باز كردن:توسل به نقش بازی كردن، نه تنها دلپذیر نیست كه دردناك هم هست. نقشها، واكنشهایی الگو دارند كه از طفولیت در برنامهریزیهای زندگی روانی انسان وجود داشتهاند. در نقش بازی كردن، آدمها گاه بهگونهای وحشتناك گریم میكنند و تنها منظور آنان از بازی، یك خواسته است و آن «برنده شدن» است. البته خود نیز نمیدانند جایزه چیست و برایشان مهم هم نیست. هدف آنها در بازیهای دروغین، تنها «برد» است. دلیل بازی كردن این نقشها و تن در دادن به آنها، محافظت خویش و پنهان كردن خود واقعی از دیگران است.نكتهای كه در تمام نقشها، مشتركا دیده میشود این است كه واقعبینی را از افراد میگیرد و ارتباط آنان را با دیگران مخدوش می سازد.
الف/ ممكن است كه شخص هرگز یك انسان قابل اعتماد و معتبر نشود زیرا كه می خواهد بچه بماند، همیشه بیكفایت و محتاج. گاهی علائم دلسوزی و ترحم را در لحن صدایش منعكس میكند و گاه در حالات مختلف صورتش. دیگران را وادار میكند كه با او باملاحظه رفتار كنند.
ب/ گروهی برای تغییر شخصیت آمادگی كامل دارند و بسیار زود شخصیت دیگران را تقلید می كنند.
پ/ افرادی كه با روبرو شدن با این گروه جذب آنها می شوند، شخصیت دروغین و غیرواقعی یكدیگر را میپذیرند و هماهنگ میشوند و همه چیز هم بر وفق مرادشان پیش میرود، زیرا كه دلیلی برایدانستن واقعیتها و یا مقابله كردن با آنها ندارند.
گاهی نقش «ایثارگر» را به عهده میگیرند. بازیگران این نقش، فوقالعاده كمك كننده و بسیار مصمم هستند كه دیگران را حفظ كنند. گاهی ممكن است كه یك شخصیت «همیشه بچه» با یك «كمك كننده» ازدواج كند و یك زندگی بادوام (نقش دائمی) را در كنار یكدیگر سپری كنند، زیرا كه این دو نقش در یك راستا هستند. افرادی كه با شخصیت یك طفل ابدی ( كه راهی برای فرار از مسئولیتها و یا واقعیتهاست) زندگی میكنند، هرگز نمیتوانند با دیگران رابطه صادقانهای برقرار سازند.
افراد مسامحهگر:اینگونه افراد سعی میكنند از واقعیتهایی كه باید رخ دهد، با عقب انداختن و موكول كردن آن به بعد، بگریزند. بهطور كلی، مسامحهگران آدمهایی هستند كه كار امروز را به فردا موكول میكنند بالاخره انجام نمیدهند. تنها باید خود و یا اطرافیان را موقتا فریب دهند. پیداست كه چنین افرادی اعتمادبهنفس كافی ندارند و در تصمیمگیری بسیار ضعیفند.
افراد رنجیده:این گروه افراد همیشه بازندهاند. البته سعی می كنند كه اشخاص دیگر و عوامل دیگری را مقصر و عامل بدبیاریهایی بدانند كه سبب رنجش آنان شده است. اصولا موفقیت و خوشحالی دیگران آنها را خشمگین می كند و آزردهخاطر می سازد. بطور کلی اشتباهات خود را به دروغ و آنطور كه باب میلشان است تجزیه و تحلیل میكنند (دلیل تراشی) و خود را در پایان بیتقصیر میشمارند. بندرت اتفاق میافتد كه به عهدی وفا كنند و هرگز به دیگران عرضه نمیدارند. بطور كلی این افراد خشمگین و همیشه از دیگران متنفرند، هرگز عمل نمیكنند بلكه منتظر عمل میشوند تا عكسالعمل نشان دهند.
غصهخور:گروهی كه لذت بردن از زندگی را زیاناور میدانند و از زندگی خویش هرگز بهرهای معمول و متعادل و مفید نمیگیرند و همواره در غم و اندوه بسر میبرند. اینان در هر زمینهای،دلیلی برای اندوه خویش مییابند و از سوی دیگر برای شادی و خوشبختی حد و مرز قائلند و همیشه پس از یك خوشحالی، اندوهی را انتظار میكشند. همواره در كار تنبیه خویشتن هستند. گفته شده است كه ریشه اصلی این ناراحتی در درون خود آنان است و آن فرار از یك احساس گناه است. بهخاطر همین احساس گناه، خود را مستحق عذاب میدانند. بطور كلی همیشه میكوشند دیگران را راضی و خشنود كنند زیرا كه از اظهارنظر منفی آنان ترس دارند. به دلیل دشمنی شخصی با خود، نمیتوانند یك مصاحب و یا یك دوست خوب و صادق باشند.
افراد جاذب :این بازی مخصوص افرادی است كه از سنین جوانی گذشتهاند و نمیتوانند با حقایق مربوط به سالمندی، مخصوصا آنچه را كه در ارتباط با ظواهر خود میدانند، قبول كنند. از اوج احساس، ناگهان تنزل میكنند و رغبتهایشان نیز چنین وضعی دارد. اساسا تنبلند و گاه از زیر كار شانه خالی میكنند و دراین راه نقش خاصی را برمیگزینند كه طی آن، وانمود میكنند كه بعضی كارها را بلد نیستند و یا اصولا قادر به انجام كارها نیستند و از این راه، چنین تصور میكنند كه توجه اطرافیان را جلب كردهاند.
افراد پیشرو و پیشاهنگ :بازیكنان این نقش، دوست دارند كه مهم جلوهگر شوند، و در واقع، كار آنان، نوعی عكسالعملسازی در برابر ترسی است كه از ناچیزی خویش دارند. در مواقع درد و ناراحتی و غم و غصه بهترین یاور دیگرانند، اما این یاوری با سوءاستفاده توأم است. بهطور كلی اینگونه افراد برای رهایی از احساس درونی خویش، میل دارند كه بر احساسات دیگران نیز حاكم باشند.
افراد خاكی :بازیكنان این بازی همواره سعی میكنند كه خود را پایینتر از بقیه جلوه دهند. افرادی كه سعی میكنند خود را به دروغ، خاكی و بیشیله وپیله نشان دهند و بیشازحد معمول «مخلصم و چاكرم» بكار میبرند اما در عمل، خلاف این گفتهها را ثابت میكنند. اینان هم میتوانند در زمره دروغگویان و متظاهران باشند و هم در زمره ترسویان و سازشگران.
افراد متكبر :فرد مبتلا به این حالت هرگز نمیتواند مسألهای را بهگونهای واضح بررسی و تجزیه و تحلیل كند،چرا كه هنوز از خویشتن فاصله نگرفته و «حب نفس» بر احساس و عقل او چیره است . یك تنه به قاضی میرود و به قول معروف، راضی هم برمیگردد. ناگفته نماند این گروه از افراد (كه گاه بیمارند) از خود «افادهای» دارند که آگاهند ومیتوانند دیگران را با سكوت و نگاه بیاعتنای خود تحت تاثیر قرار دهند و كار خود را پیش ببرند. البته در صورت لزوم قهر و اخم میكنند بیانكه دلیل قانعكننده برای توجیه رفتار خویش داشته باشند.
گاهی نیز چنین میاندیشند كه دلایلشان مضحك و خندهآور است. بدون بحث و گفتگو و صحبت،گاهی مشكلاتشان را نیز حل میكنند و پیش میبرند.
افراد خشك و بیانعطاف (جزمی) :خشكی و عدم انعطاف هنگامی ظاهر می شود كه فرد احساس ضعف و ناامنی شدید كند. افراد خشك برای احساسات طغیانگرشان احتیاج به یك راه خروج دارند. در این شرایط اگر افراد خود را در موقعیت وجهالمصالحه و سوءاستفاده قرار دهند به رشد تكاملی خود هیچ كمكی نكردهاند
گوردن آلپورت محقق نامدار در كتاب « طبیعت آدمهای خشك» ثابت میكند كه ریشه روانی این حالت همان اضطراب و پریشانخاطری است. این گونه افراد، به لحاظ احساس ضعف و ناامنی شدید كه در آنان وجود دارد، برای خود و در اطراف خود ناگزیرند امنیتی ایجاد كنند و هر كس كه خارج از چنین گروهی قرار داشته باشد دشمن بهشمار می رود.
«چرا مردم پولدار نمیشوند؟» در کشوری مثل کشور ما، با فرصتهایی که پیش رویمان است، چرا فقط تعداد کمی از افراد هستند که با استقلال مالی بازنشسته میشوند؟ اخیراً پاسخ این سوال را پیدا کردهام. به نظر من اینها ۵ دلیل اصلی است که جلوی پولدار شدن افراد را میگیرد.
کی، من؟
مهمترین این دلایل، این است که هیچوقت برایشان اتفاق نمیافتد. فرد متوسط در خانوادهای بزرگ شده است که هیچوقت کسی که پولدار باشد را نمیشناخته و ندیده است. به مدرسه میرود و با آدمهایی معاشرت میکند که پولدار نیستند. با آدمهایی کار میکند که پولدار نیستند. هیچ الگوی پولداری روبروی خود ندارد. اگر این برای شما هم پیش آمده است، البته تا سن بیست سالگی، میتوانید به یک فرد بالغ و کامل در جامعه تبدیل شوید اما هیچوقت برایتان پیش نیامده که بفهمید شما هم میتوانید یکی از افراد ثروتمند جامعه شوید.
به همین دلیل است که کسانیکه در خانوادههایی که والدینشان پولدار هستند به دنیا میآیند، احتمال اینکه در بزرگسالی افرادی ثروتمند شوند بسیار بیشتر است. بنابراین اولین دلیل اینکه چرا بیشتر ما پولدار نمیشویم این است که هیچوقت برایمان اتفاق نمیافتد. و البته، اگر هیچوقت برایمان اتفاق نیفتد، آنوقت هیچکدام از قدمهای لازم برای به واقعیت تبدیل کردن آن را برنخواهیم داشت.
تصمیم بگیرید!
دومین دلیل که باعث میشود پولدار نشویم این است که هیچوقت برای آن تصمیم نمیگیریم. حتی اگر فردی کتاب بخواند، در جلسات سخنرانی شرکت کند، یا با افرادیکه از نظر اقتصادی موفق بودهاند نشست و برخاست کند، تا زمانیکه برای متفاوت شدن تصمیم نگیرد، هیچ اتفاقی نمیافتد. اگر برای برداشتن اولین قدمها تصمیم نگیرد، همان جا که هستید خواهید ماند. اگر به انجام کارهایی که همیشه میکنید، ادامه دهید، به همان جایی خواهید رسید که همین امروز هستید.
دلیل اصلی عدم موفقیت و شکست این است که اکثریت آدمها برای موفق شدن تصمیم نمیگیرند. هیچوقت یک تعهد محکم و روشن یا یک تصمیم قطعی برای پولدار شدن نمیگیرند. دلشان میخواهد و قصدش را دارند و آرزو میکنند که یک روز پولدار شوند. دعا میکنند و دعا میکنند که پول زیاد به دست بیاورند اما هیچوقت تصمیم نمیگیرند که، «من میخواهم که پولدار بشم!» این تصمیم قدم مهمی برای رسیدن به استقلال مالی است.
شاید فردا
سومین دلیل پولدار نشدن آدمها انداختن کار امروز به فرداست. آدمها همیشه برای شروع نکردن کاری که لازم است برای رسیدن به استقلال مالی انجام دهند، بهانه دارند. همیشه ماه خوبی نیست، فصل خوبی نیست یا سال خوبی برای شروع نیست. وضعیت و شرایط اقتصادی در صنعت خوب نیست، بازار کساد است یا باید ریسک کنند یا امنیت خودشان را زیر پا بگذارند. شاید سال بعد.
برای به تعویق انداختن کارها همیشه دلیل هست. درنتیجه، ماه به ماه و سال به سال این کار را عقب میاندازند تا جاییکه دیگر دیر میشود. حتی اگر برای یک نفر اتفاق بیفتد که بتواند پولدار شود، تصمیمش را هم بگیرد اما برای وارد عمل شدن امروز و فردا کند، همه برنامههایش آینده روشنی نخواهند داشت.
هزینهاش را بپردازید
چهارمین دلیل اینکه مردم معمولاً فقیر بازنشسته میشوند، چیزی است که اقتصاددانها به آن تاخیر پاداش میگویند. اکثریت زیادی از افراد وسوسه میشوند که هر یک ریال آخرشان را هم خرج کنند و حتی باز هم قسطی خرید کنند. اگر نمیتوانید پاداشتان را به تاخیر بیندازید و خودتان را در خرج کردن هر پولی که درمیآورید محدود نکنید، نمیتوانید پولدار شوید. اگر نتوانید صرفهجویی را بعنوان یک عادت طولانیمدت تمرین کنید، برایتان غیرممکن خواهد بود که به استقلال مالی برسید. همانطور که دبلیو. کلمنت استون میگوید، «اگر نمیتوانید پول پسانداز کنید، بذر سربلندی در شما نیست.»
چشمانداز بزرگتر را ببینید
پنجمین دلیل که باعث میشود افراد فقیر بازنشسته شوند، به اندازه بقیه دلایل مهم است. این دلیل نداشتن چشمانداز زمانی است. در یک تحقیق طولانیمدت که توسط دکتر ادوارد بانفیلد در دانشگاه هاروارد در دهه پنجاه میلادی انجام گرفت و در سال ۱۹۶۴ در مجله The Unheavenly City به چاپ رسید، دلایل تحرک اقتصادی-اجتماعی روبهبالا بررسی شد. او میخواست بداند چطور میتوان پیشبینی کرد که یک خانواده یا فرد به سمت بالا در حرکت است یا خیر و اینکه گروههای اقتصادی-اجتماعی در نسل بعد ثروتمندتر خواهند شد یا خیر.
همه این تحقیقات او را به یک عامل رساند که باعث شد نتیجهگیری کند که درستتر از سایر عوامل در پیشبینی موفقیت است. آنها آن را چشمانداز زمان نامیدند. تعریف آن میزان زمانی است که برای برنامهریزی فعالیتهای روزانه و گرفتن تصمیمات مهم زندگیهایتان اختصاص میدهید.
مواد غذایی چربی سوز : با مصرف غذاها و نوشیدنی های رژیمی، متابولیسمتان را بـالا بـرده و کالری بسوزانید. پس دفعه ی بعد که برای خرید مواد غـذایی بیرون می روید، یادتان نرود که این مواد را هم جزء لیست خرید خود قرار دهید.
یادتان بـاشد: میزان کالری مواد غذایی اهمیت زیادی دارد، و هیچ چـیز را نمی توانید جایگزین یک رژیم غذایی متعادل و برنامه ورزشی منظم کنید.
این ۱۰ ماده ی غذایی عبارتند از:
۱٫ آب: تحقیقات جدید اشاره بر این دارند که نوشیدن آب، کاهش وزن را تسریع میبخشد. محققان در کشور آلمان دریافته اند که متابولیسم افراد مورد تحقیق، با نوشیدن حداقل ۱۷ اونس آب، تا ۳۰ درصد افزایش یافته است. این نوشیدنی طبیعی همچنین اشتها را نیز کاهش می دهد و با کمک به دفع سدیم و سموم بدن، نفخ و باد شکم را نیز از بین می برد. نوشیدن میان کافی آب در روز باعث می شود دیگر تشنگی را با گرسنگی اشتباه نگیرید!
۲٫ چای سبز: تحقیقات نشان می دهد که عصاره ی چای سبز، متابولیسم بدن را افزایش داده و به کاهش وزن کمک می کند. این چای که در روحیه نیز تاثیر مثبت دارد، خواص ضد سرطانی نیز در خود دارد که از بروز بیماری های قلبی نیز جلوگیری می کند.
۳٫ سوپ: با خوردن یک کاسه سوپ به عنوان پیش غذا، هم کمتر غذا خواهید خورد و هم سریعتر چربی می سوزانید. بر اساس تحقیقات انجام گرفته، سوپ در کاهش اشتها تاثیر بسیار شگرفی دارد، به این دلیل که از مایعاتی تشکیل شده که گرسنگی را برطرف می کند. در این تحقیق، زنان می بایست از بین سه پیش غذای ۲۷۰ کالری یکی را انتخاب می کردند. زنانی که سوپ مرغ و برنج را انتخاب کردند، ۱۰۰ کالری کمتر از سایرین مصرف کردند.
۴٫ گریپ فروت: رژیم گریپ فروت افسانه نیست! محققان دریافته اند که شرکت کنندگانی که با هر وعده ی غذایی یک نصفه گریچ فروت مصرف می نمودند، به طور متوسط ۳٫۶ پوند وزن کم کردند. این تحقیق اشاره بر این دارد که ویژگی های خاص غذایی موجود در این میوه سرشار از ویتامین C، باعث پایین آوردن سطح انسولین خون می شود که به کاهش وزن می انجامد. نکته: اگر از داروهای خاصی استفاده میکنید، حتماً از پزشک خود سوال کنید که احیاناً گریپ فروت اثر منفی روی آنها نداشته باشد.
۵٫ سیب و گلابی: براساس تحقیقات انجام گرفته، زنان چاقی که به رژیم غذایی خود سه عدد سیب یا گلابی کوچک افزودند، نسبت به زنانی که میوه را در رژیم خود وارد نکردند، بیشتر وزن کم کردند. افراد میوه خوار میزان کالری کمتری در روز مصرف میکنند. مصرف این میوه های سرشار از فیبر و کم کالری، باعث می شود که احساس گرسنگی شما برطرف شده و کمتر غذا بخورید.
۶٫ کلم بروکلی: تحقیقات بسیار زیادی رابطه ی بین کلسیم و کاهش وزن را به اثبات رسنده اند. کلم بروکلی نه تنها سرشار از کلسیم است، بلکه سرشار از ویتامین C است که جذب کلسیم را نیز بالا می برد. این ماده ی غذایی همچنین سرشار از ویتامین A و فیبر است. این کلم که هر فنجان آن فقط ۲۰ کالری در خود دارد، نه تنها با چربی ها مقابله می کند، بلکه حاوی مواد گیاشیمی است که سیستم ایمنی بدن را تقویت کرده و از شما در مقابل بیماری ها محافظت می کند.
۷٫ ماست کم چرب: طبق تحقیقات انجام گرفته، محصولات لبنی به کاهش وزن کمک فراوانی می کنند. افرادی که تحت رژیم های کم کالری هستند، و سه تا چهار وعده مواد لبنی را جزء برنامه ی غذایی خود درآورده اند، نسبت به کسانی که با همان میزان کالری، مواد لبنی کمتری در رژیم غذایی خود داشتند، بسیار بیشتر وزن کم کردند. ماست کم چرب، منبع بسیار غنی از کلسیم است که توصیه می شود ۴۵۰ میلی گرم از آن را روزانه مصرف کنید.
۸٫ گوشت بوقلمون بدون چربی: این ماده ی غذایی که جزء غذاهای محبوب بدنسازان است، چربی سوزی می کند. تحقیقات بسیاری ثابت کرده اند که پروتئین هم می تواند باعث بالا رفتن متابولیسم بدن شود، چربی بسوزاند و بافت های ماهیچه ای جدید در بدن بسازد تا شما کالری بیشتری بسوزانید. مصرف ۳ اونس در یک وعده از سینه بوقلمون بدون چربی و بدون استخوان و پوست حدوداً ۱۲۰ کالری در خود دارد که حاوی ۲۶ گرم از پروتئن کاهنده ی اشتها، یک گرم چربی و فاقد هرگونه چربی اشباع است.
۹٫ آرد جو دوسر: این ماده ی غذایی که برای سلامت قلب بسیار مفید است، جزء بهترین انواع کربوهیدرات به شمار می رود چون منبع بسیار عالی از فیبر است که حلال چربی و مقابله کننده با کلسترول می باشد (۷ گرم در هر ¾ فنجان). این ماده ی غذایی معده ی شما را به خوبی پر نگاه می دارد و انرژی لازم برای انجام فعالیت هایتان را به شما می دهد. از خوردن انواع اماده ی این ماده ی غذایی خودداری کنید چون نوع تازه ی ان است که می تواند ویتامین ها، مواد معدنی و فیبر لازم برای بدنتان را تامین کند.
۱۰٫ فلفل تند: محققان دریافته اند که خوردن فلفل تند متابولیسم بدن شما را بالا برده و اشتهایتان را تقلیل می دهد. علت آن این است که کپسای سین (ماده ی موجود در فلفل) موقتاً بدن را برای ترشح بیشتر هورمون های استرس زا تحریک میکند، که این عمل متابولیسم را بالا برده و باعث می شود که کالری بیشتری بسوزانید.
این ۱۰ ماده ی غذایی مفید به طریق زیر به کاهش وزن کمک می کنند:
هریک از این مواد غذایی مفید برای کاهش وزن، معده تان را خوب پر می کند و با میزان کالری کمتر، گرسنگی شمار ا کاملاً برطرف می کند.
میوه های تازه و آبدار، سبزیجات، و سوپ، کالری های موجود در مواد غذایی را کاهش داده و باعث می شود بدون تجاوز از حد تعادل کالری ها، بیشتر بخورید.
میوه های پر فیبر، سبزیجات و حبوبات دستگاه گوارش شما را سلامت و سطح انسولین خونتان را در حد تعادل نگاه می دارد، که باعث می شود چربی کمتر در بدن ذخیره شود.
گوشت لخت و بدون چربی متابولیسم را بالا برده و کالری می سوزاند، زیرا برای هضم نسبت به موادغذایی دیگر به انرژی بیشتری نیاز دارد.
به گزارش خبرنگار حوزه فضای مجازی خبرگزاری فارس، مسعود دهنمکی در اینستاگرام خود به انتقاد از دیدگاهها به ویژه دیدگاه اخیر آقای هاشمی، با عنوان «شاید فیلم هاشمی ها را بسازم» پرداخته است که در زیر می خوانید:
هاشمی ها عنوان فیلمی می تواند باشد که نسل امروز و فردا را با تاریخ معاصر ایران به ویژه نیم قرن اخیر بیشتر آشنا کند، بازیگری توانمند که هم می تواند نقش اپوزیسیون را بازی کند و هم اپوزسیون، هم رئیسی باشد که بادیگاردهای سیاسی اش دنبال مادام العمر کردن حکومتش باشند و هم خودش معلم دموکراسی.
هم می تواند زیر میز بازی باخته بزند و هم می تواند خود را استاد رعایت اخلاق و قواعد بازی سیاسی جا بزند؛ هم می تواند چپ ها و ملی مذهبی ها را در دوران قدرتش آب خنک بخوراند هم می تواند پدرخواندگی آنها را در دوران فترتش بکند و هم قصه شاه و شاه بازی را از افکار عمومی پاک کند.
این بازیگر یک «بند باز سیاسی» است که فلش چپ می زند و به راست می پیچد و بالعکس؛ زیرا او با هیچکس نیست او با خودش است و بقیه ابزارند؛ درست مثل دهه شصت که دوران موشک خوردن ملت بود او دنبال گفتمان بود و «جنگ جنگ تا یک پیروزی» استراتژی اش و امروز که سایه موشک ها و تحریم ها و تهدیدات هسته ای بالای سر ملت است این بازیگر دنبال گفتمان با دشمن است و موشک ها را توهم می پندارد؛ ولی ای کاش این بازیگر سیاست و آدم هایی از این دست، آن موقع که در اوج قدرت بودند به جای بستن دهن منتقدان و سر داده شدن شعار «مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است» دستشان به توییت می رفت و می نوشتند اشدا علی الکفار رحما بینهم.
راستی آقای هاشمی! سال 70 را به خاطر دارید؟ صف اول نماز جمعه، وقتی به جای تملق های همیشگی برخی ها، من شعار اصلاح وضعیت فرهنگی را دادم دولت شما در همان سلولی که شما را در توحید بازجویی کردند چطور با من گفتمان کرد؟ البته نه فقط با من !،اگر رفتار متکبرانه دولت شما در دهه هفتاد نبود چرخه قدرت و نقد ساختارها طبیعی پیش می رفت و جای شاکی و متشاکی عوض نمی شد.
اما مطمئناً تاریخ در توییت خلاصه نمی شود.شاید با ساخت این فیلم جوانان خوش قلب کشورم بفهمند که نباید بازیچه کسانی شد که هم از دیوار لانه جاسوسی بالا می روند و هم پایش بیفتد سر زیر آب می کنند و شهید می سازند و هم نقش معلم دموکراسی و مدارا می شوند.
اگر فیلم هاشمی ها را بسازم شاید دیگر نیازی به ساخت فیلمی تاریخی برای ترسیم انحراف خواص و شکل گیری عاشورای سال 61 هجری نخواهیم داشت چون دوران ما پر شده از کسانی که نقش آقاها و آقازاده های صدر اسلام را بازی می کنند.
خدا کند در این صف بند که هر روز پر رنگ تر می شود، آقایان به فکر دین خود باشند نه دنیای خود.
لازم به توضیح است بعد از نگارش این متن هر اتفاقی و رسوایی برای من افتاد این صفحه حک شده بوده و ارادت خود را به حاجی گرینف ها ثابت کردم.
***
طالع بینی سال ۱۳۹۵ , میمون ؛ شرور و حیله باز
مشخصات کلی متولدین سال میمون:
میمون در میان نمادهای دیگر، طبیعتی غیر عادی و عجیب دارد. او موجودی بدجنس، موذی، شیطان گستاخ، شوخ طبع و همیشه در حال مسخره بازی است؛ اما شوخی های او غیر مستقیم و همراه با فریب است.
میمون موجودی اجتماعی و معاشرتی است و در ظاهر، با همه خوب ارتباط بر قرار می کند؛ باید گفت که ایجاد این رابطه نیز جزئی از حیله های او به شمار می آید. میمون در واقع موجودی خود پسند و خودپرست است.
میمون بازیگوش و مردم دار است و هرگاه نظرات منفی اش را درباره دیگران، در پشت محبتی ظاهری مخفی می کند؛ مهربان به نظر می رسد. در حقیقت او هیچ کس را قبول ندارد و خود را برتر از همه می داند و این نشان می دهد که موجودی مغرور است. از اینها که بگذریم او روشنفکری است که علاقه فراوانی به دانستن دارد. او دوست دارد همه چیز را ببیند و بخواند، همه چیز را برای خود خوب توضیح دهد و همیشه از تازه ترین اخبار روز دنیا آگاه شود.
میمون با سواد و با فرهنگ است و حافظه ای قوی دارد. او می تواند در صورت لزوم حتی کوچک ترین جزئیات چیزهایی را که خوانده، دیده و یا شنیده به خاطر بیاورد. این ویژگی، بسیار به او کمک می کند؛ زیرا میمون ذهنی پریشان دارد و از این رو، تا حد زیادی متکی به خاطرات خود است.
میمون خلاق و مبتکر است و با خلاقیت خود می تواند دشوارترین مسائل را با سرعتی اعجاب انگیز حل کند. اما هر گاه تصمیم به انجام کاری می گیرد، باید بی درنگ شروع کند در غیر این صورت علاقه خود را از دست می دهد و بی هیچ کوششی همه چیز را رها می کند.
میمون هوش سرشاری دارد و توانایی اش در فریفتن دیگران شگفت انگیز است. او می تواند با چیره دستی، اژدهای نیرومند را با آن همه هوش و درایت، فریب دهد. او حتی در برابر جاذبه ببر مقاومت می کند و او را بی رحمانه مسخره کرده، می آزارد.
میمون همانقدر که حیله گر است، سیاستمدار و زیرک نیز هست و می تواند خود را در بدترین موقعیت ها محافظت کرده و از بند هر نو گرفتاری برهاند. او خود سر و خود خواه است و اجازه نمی دهد چیزی را به او تحمیل کنند. او همیشه حق انتخاب دارد.
او برای همه کاری آمادگی دارد و برای پیشبرد اهدافش دست به هر کاری می زند. از دروغگویی، دورویی و حقه باری ترسی ندارد و در صورت لزوم شخصیت خود را نیز زیر پای می گذارد. او تا زمانی که صلاح بداند، به این کار ادامه می دهد؛ او به ندرت دستش رو می شود و به دام می افتد.
بعضی از میمون ها حتی کار را به دزدی یا دست کم دروغگویی می کشند.
به هر حال، میمون هر کاری هم بکند، باز هم دلرباست و آن چنان به رموز این کار آشناست که کسی حریفش نمی شود.
میمون موجود فرصت طلبی است و باید هم چنین باشد؛ زیرا بخت با او یار است و فرصت های زیادی در اختیارش قرار می دهد. میمون به رغم جنبه های منفی وجودش مانند دروغگویی، ریاکاری، حقه بازی، تکبر و غرور، نادیده گرفتن وجدان و شرافت، به خاطر هوش سرشار و ادراک بالایش مورد پسند همگان است.
میمون از مهارت، زیرکی و حیله گری خاصی در تجارت برخوردار است، از این رو شریک بی نظیری در کار محسوب می شود. او در هر کاری که احتیاج به تصمیم گیری سریع، دیدباز و کمی وجدان داشته باشد به درد می خورد.
میمون می تواند در سیاست، صنعت و تجارت به موفقیت دست یابد و در این میان، هیچ نکته ای از رموز این علوم بر او پوشیده نماند. او می تواند در صورت تحصیل علم، در هر کاری وارد شود، موفق باشد.
اگر دست میمون را در انجام کار مورد علاقه اش باز بگذارند، بهتر و سریع تر می تواند به شهرت دست یابد. تنها پرگویی، موفقیت میمون را تهدید می کند زیرا با این کار، به رغم دلربایی و جذابیت ذاتی اش دیگران را از خود خسته و ملول می کند.
با وجود گرفتاری های مالی، میمون می تواند از موقعیت های خوب زندگی اش کاملا لذت ببرد؛ با این حال، در عشق بخت با او یار نیست و در رابطه با جنس مخالف ضعیف است.
میمون با داشتن روحیه ای شاد، به سهولت گرفتار عشق می شود؛ اما به همان آسانی نیز از آن خسته شده، به دنبال عشق تازه ای می رود. متاسفانه او هیچ گاه چیزی را که به دنبالش می گردد، پیدا نخواهد کرد؛ زیرا شخصیت پایداری ندارد.
ممکن است میمون احساساتی و لبریز از شور و حرارت باشد اما روح انتقادی و بینش او، به سرعت این شور و اشتیاق را فرو می نشاند. خوشبختانه او بهتر از هر کس دیگر می تواند به بدبختی هایش بخندد و به این ترتیب، خود را از غم و غصه رها سازد.
میمون زوج خوبی برای اژدها خواهد بود؛ زیرا اژدها از زیرکی و حیله گری میمون بهره می برد؛ در حالی که قدرت اژدها نیز به خوبی مورد استفاده میمون قرار می گیرد. این دو در کار نیز می توانند شرکای خوبی باشند؛ حال آن که میمون همیشه تصور می کند که خودش بهتر از عهده کارها بر می آید.
میمون در کنار موش نیز زندگی خوبی خواهد داشت. موش فریفته زرق و برق ظاهری میمون می شود، همه چیز را فراموش می کند و تا پایان عمر، دیوانه وار به او عشق می ورزد؛ حتی اگر این عشق یک طرفه باشد.
میمون، ببر را دست می اندازد؛ اما بهتر است حواسش خیلی جمع باشد؛ زیرا رابطه شغلی و احساسی این دو، بازی با آتش است. میمون نمی تواند در برابر خشونت ایستادگی کند، دست کم گرفتن و مسخره کردن، از قدرت نابود کننده خشونت نمی کاهد. ممکن است میمون جانش را در این راه به باد دهد.
میمون، با هر نمادی که ازدواج کند، احتمالا صاحب بچه های زیادی خواهد شد.
دوران کودکی میمون با شادی می گذرد. در جوانی غمگین، ناامید و پریشان است و نقشه هایش اغلب به شکست می انجامد. دوران پیری او با این که در آرامش می گذرد؛ اما از تنهایی رنج می برد. او اغلب دور از خانواده و ناگهانی خواهد مرد.
|
|
BLOGFA.COM |
|